اينكه تحريمها جنايت هستند و اينكه ايالات متحده مقصر وضعيت كنوني توافق هستهاي است، واقعياتي غيرقابل انكار هستند اما هيچكدام از آنها باعث نميشود كه ايران بخواهد فرصت ديپلماتيك موجود براي لغو تحريمها يا بازگشت دوباره همه طرفها به اجراي كامل تعهداتشان ذيل توافق هستهاي را از دست بدهد. از زماني كه شكست دونالد ترامپ در انتخابات سوم نوامبر 2020 قطعي شد، اميدهايي براي احياي مجدد برنامه جامع مشترك به وجود آمد و انتظار ميرفت كه هم واشنگتن و هم تهران آماده بازگشت سريع به توافق باشند اما وقتي دولت بايدن روي كار آمد، مشخص شد كه هر كدام از طرفها شروطي براي بازگشت به توافق دارند كه ممكن است اين شروط مانعي براي دستيابي به راهحلي ديپلماتيك در راستاي احياي برجام باشند. ايالات متحده اصرار داشت ايران بايد گام اول را بردارد و اجراي برجام را آغاز كند و تهران نيز معتقد بود امريكا مقصر وضعيت كنوني است و اين كشور بايد آغازكننده اجراي توافق باشد. تحولات ديپلماتيك اما سرانجام سبب شد كه مذاكرات غيرمستقيم ايران و ايالات متحده در وين آغاز شوند و هياتهاي دو طرف به منظور دستيابي به يك نقشه راه در خصوص لغو تحريمها از سوي امريكا و اجراي تعهدات از سوي ايران به صورت جداگانه با ديگر طرفهاي برجام به گفتوگو بنشينند. «اعتماد» در گفتوگو با حيدرعلي مسعودي، كارشناس مسائل بينالملل و عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي به بررسي مسير طي شده براي آغاز گفتوگوهاي احياي برجام و چالشهاي پيش روي اين مسير پرداخته. مسعودي معتقد است فرآيندي كه از زمان روي كار آمدن دولت بايدن تا زمان آغاز گفتوگوهاي غيرمستقيم ميان ايران و ايالات متحده طي شد كه آخرين نمونه آن نشست وين است، فرآيندي طبيعي بود كه دو طرف از مواضع حداكثري خود عبور كرده و موضعي بر اساس انعطاف اتخاذ كردند تا دستيابي به راهحل ديپلماتيك امكانپذير باشد. او تاكيد دارد فرصت زيادي براي احياي توافق وجود ندارد و دو طرف بايد از اين پنجره زماني طلايي استفاده كنند. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
در حالي كه از ابتداي روي كار آمدن دولت بايدن تاكيد واشنگتن بر ضرورت برداشته شدن گام اول از سوي ايران بنبستي در دستيابي به راهحل ديپلماتيك در راستاي احياي برجام ايجاد كرده بود به نظر ميرسد با برگزاري نشست كميسيون مشترك و مذاكرات غيرمستقيم ميان ايران و امريكا اين بنبست در حال شكسته شدن است. به نظر شما چه تحولاتي باعث شد كاخ سفيد در موضع خود انعطاف نشان دهد؟
اتخاذ موضعي حداكثري و بعد عقبنشيني و انعطاف امريكا در واقع از ابتدا يك نوع تاكتيك مذاكراتي بود. عموما وقتي دو طرف هنوز در آستانه آغاز مذاكرات جدي قرار ندارند و از دور مواضع خود را اعلام ميكنند شاهد استفاده از اينگونه تاكتيكها هستيم. زماني كه حضور آقاي بايدن در كاخ سفيد قطعي شد، موضع ايران اين بود كه جمهوري اسلامي بايد درخواست غرامت كند و برخي مفاد توافق هستهاي نظير اسنپ بك را به نفع خود تغيير دهد تا بار ديگر تجربه خروج ايالات متحده از برجام تكرار نشود؛ يعني ايران نيز مانند امريكا موضعي حداكثري اتخاذ كرده بود. اما آنچه در لابهلاي مواضع رسمي و غيررسمي مقامات ارشد در تهران و واشنگتن ديده ميشد اين بود كه به نوعي هر دو طرف روزنههايي را براي مصالحه و انعطاف باز ميگذارند. از جمله اينكه طرف ايراني براي بازگشت به اجراي كامل تعهدات ابراز آمادگي ميكرد و مقامات امريكايي نظير جيك ساليوان نيز چه قبل از انتخابات رياستجمهوري و چه بعد از انتخابات رياستجمهوري تاكيد داشتند كه آگاهند بازگشت به برجام به معني لغو تحريمهاست. من معتقدم روندي كه از زمان روي كار آمدن دولت بايدن تا زمان آغاز گفتوگوهاي غيرمستقيم ميان ايران و ايالات متحده طي شد كه آخرين نمونه آن نشست وين است، فرآيندي طبيعي بود كه دو طرف از مواضع حداكثري خود عبور كرده و موضعي بر اساس انعطاف اتخاذ كردند تا دستيابي به راهحل ديپلماتيك امكانپذير باشد.
اين سوال درباره عملكرد دولتهاي اروپايي نيز وجود دارد. آنها ابتدا با تهديد و تهيه پيشنويس قطعنامه شوراي حكام از ايران ميخواستند به برجام بازگردد و اكنون به نظر ميرسد مسير متفاوتي را در پيش گرفتهاند.
در مورد اروپاييها ماجرا كمي متفاوتتر است. آنها احساس ميكردند كه قدرت چانهزني لازم را به منظور وارد كردن فشار به ايران و ايالات متحده ندارند. يعني فرآيندي كه طي بازه زماني خروج ايالات متحده از توافق هستهاي در ماه مه 2018 تا روي كار آمدن دولت بايدن در امريكا طي شد، باعث شده بود اروپاييها احساس كنند كه دچار نوعي فلجشدگي ديپلماتيك يا نوعي ناتواني ديپلماتيك شدهاند. وقتي پيروزي جو بايدن قطعي و قرار شد اروپاييها آغازگر مسير مذاكرات با ايران باشند، آنها رو به اينگونه مانورها آوردند تا بتوانند در مقابل هم ايران و هم امريكا اصطلاحا خودي نشان دهند و نقش جديدي براي خود تعريف كنند. در واقع مواضع كشورهاي اروپايي واكنشي بود به ناتواني چند ساله آنها در نقشآفريني جدي در موضوع توافق هستهاي.
اين اعتقاد در ميان برخي مسوولان و كارشناسان وجود دارد كه مذاكره در مقطع زماني كنوني به ضرر ايران است و براي رفع تحريم نيازي به مذاكره نيست. ارزيابي شما در اين باره چيست؟
من اين را قبول ندارم. به هر حال ايران و امريكا براي بازگشت به اجراي كامل توافق هستهاي و نجات برجام از نابودي كامل فرصت زيادي ندارند. اين فرصت كوتاهي كه اكنون وجود دارد يك پنجره فرصت طلايي براي بازگشت دو طرف به برجام است. استدلال من اين است كه از طرف ايران نوعي اضطرار و فوريت براي بازگشت به برجام وجود دارد. ما در آستانه انتخابات رياستجمهوري قرار داريم و به رغم مقاومتي كه طي سالهاي اخير براي سازگار شدن با شرايط تحريمي نشان داديم، نياز است كه گشايشهايي در عرصه اقتصادي ايجاد شود و سيگنالهايي مثبت را به مردم و بازار ارسال كند. از سوي ديگر برنامه هستهاي ايران با سرعت در حال پيشروي است و همين اخيرا هم اعلام شد كه سانتريفيوژهاي نسل جديد ديگري آماده نصب و بهرهبرداري هستند. اينگونه مسائل زنگ خطر را براي طرف مقابل به صدا درميآورد كه زمان گريز هستهاي ايران دايما كوتاه و كوتاهتر ميشود. در نتيجه آنها هم ميخواهند هر چه سريعتر اين شرايط پايان يابد.
شما به موضوع انتخابات ايران اشاره كرديد. روز پنجشنبه يك مقام امريكايي در گفتوگو با نشريه ديپلماتيك گفته پس از برگزاري انتخابات ايران امكان پيشرفت در مذاكرات اندك خواهد بود. چرا ايالات متحده نگران انتخابات در ايران است؟
امريكاييها مواضع متفاوتي را تاكنون اتخاذ كردند. در موضعگيري رسمي آقاي رابرت مالي اعلام كرد كه براي آنها تفاوتي ندارد چه دولتي در ايران بر سر كار باشد و ايالات متحده خواهان توافق با حاكميت ايران است. اين نشان ميدهد آنها نسبت به حساسيت موجود در ايران نسبت به غرب و كشورهاي غربي آگاهند و نميخواهند در اين زمينه صحبتهاي خاصي را مطرح كنند كه باعث شود مذاكرات به حاشيه برود يا فشار بر دولت كنوني ايران، تهران و واشنگتن را از مسير ديپلماسي دور كند. اما در واقعيت آنچه مقام ناشناس امريكايي پيرامون موضوع انتخابات در ايران مطرح كرده، نشانگر نگرانيهاي عميق بخشي از حاكميت امريكا نسبت به تحولات پس از انتخابات در ايران است. واشنگتن در مواجهه با يك دولت جديد در ايران هم از نظر كليات رابطه ايران و امريكا با مشكلاتي روبهرو خواهد شد و هم اين امكان وجود دارد كه اختلافات ايدئولوژيكي نقش پررنگتري را ايفا كند و هم اينكه از نظر فني، شرايط براي دستيابي به توافق سختتر ميشود. به آن معنا كه در حال حاضر به دليل سالها مذاكره بر سر برجام يك درك مشتركي ميان مذاكرهكنندگان كنوني ايران و امريكا وجود دارد و اگر قرار باشد تيم جديدي روي كار بيايد به لحاظ تكنيكي مدت زمان بيشتري نياز است تا دو طرف بر سر رسيدن به يك نقشه راه به تفاهم دست يابند.
در شرايط فعلي، ايران از گفتوگوي مستقيم خودداري ميكند. اين موضوع چه تاثيري در روند مذاكرات خواهد داشت؟
اين يك نقيصه است كه دو طرف نميتوانند مستقيما با يكديگر گفتوگو كنند. اينكه اكنون موضع رسمي جمهوري اسلامي ايران عدم گفتوگوي مستقيم با ايالات متحده است و گفتوگوها در وين به صورت غيرمستقيم پيش ميرود، باعث ميشود كه روند پيشرفت در امور كند شود. سياست فعلي ايران مبتني بر اين است كه چون امريكاييها از برنامه جامع اقدام مشترك خارج شدند و ديگر عضو برجام به حساب نميآيند، تا زماني كه تعهداتشان را اجرايي نكنند و به برجام بازنگردند و تحريمها را لغو نكنند، امكان حضور را در نشست كميسيون مشترك ندارند اما من فكر ميكنم اگر مذاكرات به صورت رو در رو و مستقيم انجام ميشد، زمان مورد نياز براي حصول نتيجه كوتاهتر ميبود و امكان دستيابي به راهحلها بر سر مسائل تكنيكي كه آقاي عراقچي نيز به آنها اشاره داشت، سادهتر ميشد.
كشور ما و دستگاه ديپلماسي ايران بايد از اين پنجره فرصت بهتر استفاده كند. وقتي كه ماههاي متمادي از ضرورت بازگشت امريكا به ميز مذاكره سخن ميگفتيم اكنون كه ايالات متحده به ميز مذاكره بازگشته، اگر واقعا امكان مصالحه وجود دارد و ميتوانيم گامهايي در مسير لغو تحريمها از طريق بهرهگيري از ابتكارات و راههاي خلاقانه برداريم نبايد اين فرصت را از دست دهيم. حتي اگر نياز است زمان بيشتري به مذاكرات داده شود يا مذاكرات مستقيم در دستور كار قرار گيرد اين اتفاق بايد بيفتد تا بتوانيم نهايت بهره را از فرصت به وجود آمده ببريم.
در پي پديدار شدن دورنمايي از امكان احياي برجام، جمهوريخواهان سنا به دولت بايدن در اين خصوص هشدار دادهاند. آنها چه ابزارهايي براي جلوگيري از به نتيجه رساندن برجام دارند و دولت بايدن چه اقداماتي در اين زمينه ميتواند صورت دهد؟
به عقيده من مهمترين ابزاري كه در اختيار جمهوريخواهان و مخالفان احياي توافق هستهاي در امريكا قرار دارد، تحريمهاي برچسبگذاري شده در قالبهاي غيرهستهاي است. آنطور هم كه به نظر ميرسد، برداشته شدن و لغو اين تحريمهاي غيرهستهاي يكي از اختلافات جدي در مذاكرات غيرمستقيم ايران و امريكاست. در دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ، دولت او تحريمهايي را عليه ايران اعمال كرد كه بخشي از آنها تحريمهاي هستهاي بودند و بخشي از آنها كه اكنون محل بحث ماست، تحريمهايي ذيل برچسبهايي نظير مبارزه با تروريسم بودند. براي نمونه در نوامبر 2018 اوفك مقامات بانك مركزي ايران را به بهانه تامين مالي تروريسم تحريم كرد يا مثلا در سپتامبر 2019 دو نهاد بانك مركزي و صندوق توسعه ملي ايران ذيل تحريمهاي ضد تروريستي ايالات متحده قرار گرفتند. امريكاييها اعلام كردهاند، حاضرند تحريمهاي هستهاي را لغو كنند و به نظر ميرسد در اين دور مذاكرات لغو اين تحريمها در دستور كار باشد؛ چراكه لغو تحريمهاي ديگر زمانبر است. مخالفان توافق هستهاي نيز از اين موضوع آگاهند و ميتوانند به دولت بايدن فشار بياورند كه ما اجازه لغو تحريمهاي غيرهستهاي را نميدهيم. اگر دولت بايدن نيز بخواهد در اين زمينه فشار زيادي وارد كند چه بسا سناتورهاي مخالف برجام- چه دموكرات و چه جمهوريخواه- تصميم بگيرند كه اين فشار را در راي دادن به طرحهاي ديگر كاخ سفيد نظير برنامههاي اقتصادي و توسعه زيرساختها پاسخ دهند.
در دوره رياستجمهوري اوباما، او با استفاده از ابزارهايي نظير حق وتوي رييسجمهور يا بهرهجويي از فيلي باستر درصدد كنترل كنگره برميآمد. آيا ممكن است كه بايدن نيز همين مسير را در پيش گيرد؟
وضعيت كنوني دموكراتها در سناي امريكا، وضعيتي سست و لرزان است. اكثريت خفيف دموكراتها در مجلس سنا اجازه اقدامات جسورانه و راديكال را به تيم آقاي بايدن نخواهد داد و همين امر باعث ميشود كاخ سفيد قدرت مانور زيادي نداشته باشد. البته نبايد از اين نكته غافل شد كه جو بايدن تجربه دهها سال حضور در سنا را دارد و به زير و بم قوانين و آييننامههاي اين مجلس آگاه است و اگر نياز باشد ميتواند از آنها استفاده كند اما واقعيت آن است كه وضعيت امروز امريكا با گذشته قابل مقايسه نيست. حجم نابسامانيهاي داخلي در اين كشور به اندازهاي زياد است كه دولت در بسياري از موارد به سرمايه سياسي زيادي براي عبور از بحران احتياج دارد و بعيد است كه اين سرمايه را در موضوعي خارجي خرج كند.
يكي از انتقاداتي كه در خصوص برجام مطرح ميشود اين است كه تغيير دولت در امريكا در سال ۲۰۱۷ زمينهساز به حاشيه رفتن توافق هستهاي شد و اين موضوع در توافق پيشبيني نشده بود. آيا اساسا از نظر قانوني امكان پيشگيري از اين موضوع براي آينده وجود دارد؟
من فكر نميكنم. حتي اگر برنامه جامع اقدام مشترك در سال 2015 به يك معاهده تبديل ميشد و سناي ايالات متحده نيز به آن راي مثبت ميداد، ممكن بود به سرنوشت معاهده منع گسترش و استفاده از موشكهاي ميانبرد هستهاي(INF) كه ميان امريكا و شوروي سابق به امضا رسيد، دچار شود. بر اساس روابط بينالملل هيچ دولت داراي حاكميتي را نميتوان به صورت كامل مجبور به اجراي تعهداتش كرد و ابزارهاي لازم براي اين كار وجود ندارد. در اين زمينه ميتوان برخي اصلاحات را در متن برجام پيشنهاد داد و تغييراتي را در برخي مفاد آن نظير بند 37 كه به اسنپ بك مربوط است، اعمال كرد. براي نمونه ميتوان پيشنهاد داد اعمال اسنپ بك تنها زماني ممكن باشد كه پس از طي فرآيند تعريفشده اكثريت طرفهاي برجام با استفاده از آن موافق باشند و يك دولت مستقلا نتواند از آن استفاده كند. اما اگر پيشنهاد چنين تغييراتي مطرح شود طبعا طرف مقابل نيز انتظاراتي در ازاي آن خواهد داشت. فارغ از اين پيشنهادات جزيي من معتقدم امكان در نظر گرفتن راهحلي بنيادين براي موضوع مورد سوال شما در حال حاضر وجود ندارد.
گروهي از كارشناسان معتقدند امضاي سند همكاري با چين از عوامل موثر در تغيير رويه طرف مقابل بوده. اين گزاره را تا چه اندازه وارد ميدانيد؟ دولت بايدن از زمان آغاز به كار سياستي سرسختانه را در قبال روسيه در پيش گرفته و تحركات زيادي براي مهار چين داشته. آيا ميتوان تمايل واشنگتن به حل سريع مساله ايران را در چارچوب رقابت قدرتهاي بزرگ ديد؟
نميتوان ارتباطي مستقيم ميان تمايل امريكا براي احياي برجام و امضاي سند همكاري ميان ايران و جمهوري خلق چين قائل شد. امريكاييها و افرادي نظير رابرت مالي كه سالها با طرف ايراني گفتوگو كردهاند و شناخت دقيقي از تحولات خاورميانه دارند به خوبي ميدانند كه احياي برجام يا حتي دستيابي به توافق در موضوعاتي ديگر نظير موضوعات موشكي و منطقهاي نميتواند حلال مشكلات تاريخي ميان ايران و امريكا باشد. اين روزنه اميد وجود دارد كه در صورت اجراي موفق برجام به مرور زمان و در بلندمدت امكان حل و فصل مشكلات تاريخي فراهم آيد اما اگر نگاهي واقعگرايانه به موضوع داشته باشيم، درمييابيم كه قرار نبود برجام راهحل مشكلات تاريخي ايران و امريكا باشد، اقتصاد دو كشور را به هم پيوند دهد يا راه ايران را به شبكه پولي و مالي امريكا باز كند. در نتيجه نميتوان گفت كه اين سند باعث ميشود كه چين به عنوان جايگزين امريكا در تعامل با ايران در نظر گرفته شود. اتفاقا ماجرا برعكس است، خود امريكاييها ميدانند يكي از اصليترين ملاحظات چين در همكاري با ايران تحريمهاي امريكاست. در نتيجه بازگشت ايالات متحده به برجام و رفع و لغو تحريمها راه همكاري ميان ايران و چين را باز خواهد كرد. اگر به مواضع چين در خصوص توافق هستهاي نگاه كنيم، ميبينيم كه آنها نيز به ضرورت اجرايي شدن دوباره تعهدات همه طرفها در برجام تاكيد دارند و نابودي كامل برجام يك خط قرمز براي پكن است. مجموع اين دلايل باعث ميشود كه امضاي سند همكاري ميان ايران و چين را به عنوان عاملي تاثيرگذار در سياست برجامي واشنگتن در نظر نگيريم.
روندي كه از زمان روي كار آمدن دولت بايدن تا زمان آغاز گفتوگوهاي غيرمستقيم ميان ايران و ايالات متحده طي شد كه آخرين نمونه آن نشست وين است فرآيندي طبيعي بود كه دو طرف از مواضع حداكثري خود عبور كرده و موضعي براساس انعطاف اتخاذ كردند تا دستيابي به راهحل ديپلماتيك امكانپذير باشد.
حال ايران و امريكا براي بازگشت به اجراي كامل توافق هستهاي و نجات برجام از نابودي كامل فرصت زيادي ندارند. اين فرصت كوتاهي كه اكنون وجود دارد يك پنجره فرصت طلايي براي بازگشت دو طرف به برجام است.
ما در آستانه انتخابات رياستجمهوري قرار داريم و به رغم مقاومتي كه طي سالهاي اخير براي سازگار شدن با شرايط تحريمي نشان داديم، نياز است كه گشايشهايي در عرصه اقتصادي ايجاد شود.
اين يك نقيصه است كه دو طرف نميتوانند مستقيما با يكديگر گفتوگو كنند. اينكه اكنون موضع رسمي جمهوري اسلامي ايران عدم گفتوگوي مستقيم با ايالات متحده است و گفتوگوها در وين به صورت غيرمستقيم پيش ميرود، باعث ميشود كه روند پيشرفت در امور كند شود.
كشور ما و دستگاه ديپلماسي ايران بايد از اين پنجره فرصت بهتر استفاده كند. وقتي كه ماههاي متمادي از ضرورت بازگشت امريكا به ميز مذاكره سخن ميگفتيم اكنون كه ايالات متحده به ميز مذاكره بازگشته، اگر واقعا امكان مصالحه وجود دارد و ميتوانيم گامهايي در مسير لغو تحريمها از طريق بهرهگيري از ابتكارات و راههاي خلاقانه برداريم نبايد اين فرصت را از دست دهيم.
وضعيت كنوني دموكراتها در سناي امريكا وضعيتي سست و لرزان است. اكثريت خفيف دموكراتها در مجلس سنا اجازه اقدامات جسورانه و راديكال را به تيم آقاي بايدن نخواهد داد و همين امر باعث ميشود كاخ سفيد قدرت مانور زيادي نداشته باشد. البته نبايد از اين نكته غافل شد كه جو بايدن تجربه دهها سال حضور در سنا را دارد و به زير و بم قوانين و آييننامههاي اين مجلس آگاه است و اگر نياز باشد، ميتواند از آنها استفاده كند اما واقعيت آن است كه وضعيت امروز امريكا با گذشته قابل مقايسه نيست. حجم نابسامانيهاي داخلي در اين كشور به اندازهاي زياد است كه دولت در بسياري از موارد به سرمايه سياسي زيادي براي عبور از بحران احتياج دارد و بعيد است كه اين سرمايه را در موضوعي خارجي خرج كند.
مهمترين ابزاري كه در اختيار جمهوريخواهان و مخالفان احياي توافق هستهاي در امريكا قرار دارد، تحريمهاي برچسبگذاري شده در قالبهاي غيرهستهاي است.
نميتوان ارتباطي مستقيم ميان تمايل امريكا براي احياي برجام و امضاي سند همكاري ميان ايران و جمهوري خلق چين قائل شد. امريكاييها و افرادي نظير رابرت مالي كه سالها با طرف ايراني گفتوگو كردهاند و شناخت دقيقي از تحولات خاورميانه دارند به خوبي ميدانند كه احياي برجام يا حتي دستيابي به توافق در موضوعاتي ديگر نظير موضوعات موشكي و منطقهاي نميتواند حلال مشكلات تاريخي ميان ايران و امريكا باشد.