• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4899 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۲ فروردين

گسترش جغرافياي شخصي

جابر تواضعي

هرچي مي‌گذرد، بيشتر ايمان مي‌آورم كه وقايع و اتفاقاتي كه در زندگي پيش پاي ما قرار مي‌گيرند، جواب خواست و اشتياق خودمانند. من از كي دلم مي‌خواسته بروم سيستان و بلوچستان؟ مفهوم سفر براي من چيزي در حد كريستف كلمب وكشف قاره امريكايش را تداعي مي‌كند. يعني كشف جا‌ها و چيزهاي ناشناخته. جايي كه ديگران هم مي‌روند- مثل شمال- كه ديگر كشف‌وشهودي ندارد. هدف ما از تكرار سفرهاي اين‌جوري مثل سالي يك ‌بار شمال بيشتر تكرار تجربه‌ها و خاطرات گذشته است. اين وسط فراموش مي‌كنيم كه جهان هستي تكرارناپذير است. ولي سفر به مفهوم مطلق يعني جايي كه تازه كشفش كني و به جغرافياي شخصي‌ات اضافه‌اش كني و سفر به منطقه مكران-كه پيش از اين اسمش را هم نشنيده بودم-  از اين جنس سفر‌ها است.
قرار است با هماهنگي ارتش و يكي از مراكز فرهنگي، يك اتوبوس نويسنده براي يك هفته برويم مكران و از دستاوردهاي ارتش بازديد كنيم و بعد سفرنامه‌هاي‌مان در يك مجموعه چاپ شود. روز قبل از سفر، مسوول هماهنگي تلفني تاكيد مي‌كند كه8:30 صبح فرودگاه باشم. مي‌پرسم كه كجا مي‌ايستيد و چه‌جوري بايد بشناسم‌تان؟ مي‌گويد اولا با موبايل، بعد هم قيافه هنرمند جماعت كاملا مشخص است. اگر ساعت 8:30 صبح توي فرودگاه موبايل هركدام‌مان به هر دليلي آنتن نداد چي؟ خدا بزرگ است. 
خوش‌خوشك پيش رفتن و بي‌خيالي طي كردن هم عالمي دارد براي خودش. ولي خوشبختانه آنتن مي‌دهد و همديگر را پيدا مي‌كنيم. جواد محقق و مهدي قزلي نشانه‌هاي خوب و منحصربه‌فرد جمع‌اند. اولي به خاطر ريش‌هاي سفيد يك‌دست و بلندش و دومي به‌خاطر كله بي‌مويش. بعد سلام‌وعليك و حال‌واحوال با مسوول هماهنگي سفر هم كه تا حالا فقط تلفني حرف زده‌ايم، آشنا مي‌شوم:«شما بسته فرهنگي تون رو گرفتيد؟» به جاي اينكه بگويم:«كي و كجا بايد گرفته باشم؟!» لبخند مي‌زنم.«بسته فرهنگي» يعني يك دفترچه يادداشت است و يك خودكار با يك كرم ضدآفتاب ارزان‌قيمت كارگري. 
چهره بعضي از آدم‌هاي سفر آشناست ولي نمي‌دانم از كي و كجا هم را ديده‌ايم. تو هواپيما يا يكي از آنها با دو صندلي فاصله كنار هم مي‌افتيم و كاشف به ‌عمل مي‌آيد، سال‌هاي ۷۹ يا ۸۰ دركنگره شعر و قصه بندرعباس همسفر بوده‌ايم. مثل همه سفر‌ها طول مي‌كشد تا كم‌‌كم يخ‌مان باز شود. مقصد اول‌مان چابهار است.
در چابهار، اول در ساختمان‌هاي ويلايي شهركي كه براي نيروي دريايي ارتش است، مستقر مي‌شويم و تا جايي كه من مي‌فهمم اينجا مگر چيزي هم هست كه براي ارتش نباشد؟ آدم خيال مي‌كند كه اين بندگان خدا قبل از سال ۸۶ و اي‌كه فيل ارتش ياد آبادي اين منطقه بيفتد،  چطور زندگي مي‌كرده‌اند. 
اولين برنامه ما در چابهار، بازديد از دانشگاه دريانوردي و علوم دريايي است. از اسمش برمي‌آيد فقط مربوط به دريا و دريانوردي و علوم مربوط به آن باشد ولي دانشكده مديريت و علوم انساني هم دارد. در يكي از كلاس‌ها مستقر مي‌شويم تا دكتر عبدالغفور جهان‌ديده كمي از ويژگي‌ها و شرايط منطقه براي‌مان بگويد. اين استاد دانشگاه و نويسنده بلوچ متولد ۱۳۴۷ شهر سوران است.كار‌شناسي زبان و ادبيات فارسي را در دانشگاه شيراز خوانده و از دانشگاه علامه طباطبايي تهران هم دكترا گرفته. حالا هم عضو هيات علمي و استاديار دروس زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علوم دريايي چابهار است.  ادامه دارد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون