هستهاي دانشي بومي
گامهاي ضروري به منظور بسته شدن راههاي نفوذ برداشته شود. در تير ماه 99، اتفاقي مشابه در تاسيسات هستهاي نطنز رخ داد كه باعث شد نگرانيهاي زيادي پيرامون امنيت اين تاسيسات به وجود آيد و انتظار ميرفت تدابيري به منظور جلوگيري از تكرار حوادث اينچنيني اتخاذ گردد اما عملا به نظر ميرسد هنوز ضعفي جدي در اين زمينه وجود دارد. بدون نفوذ، انجام چنين عملياتهايي عليه فعاليتهاي هستهاي ايران ممكن نيست و تا زماني كه اين نقطه ضعف برطرف نشود، امكان ضربه خوردن مجدد كشور وجود دارد. اقدام دومي كه از سوي ايران بايد پيگيري شود، دنبال كردن مسير حقوقي و وادار كردن آژانس بينالمللي انرژي اتمي و ساير نهادهاي مسوول به اقدام درست و منطقي در اين زمينه است. سايت هستهاي نطنز زيرنظر مستقيم بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي فعاليت ميكند و براساس حقوق بينالملل، حمله كردن به سايت هستهاي فعال نقض آشكار قوانين بينالمللي به حساب ميآيد. اين حملات ميتواند پيامدهاي زيادي به همراه داشته باشد كه از جمله اين پيامدها احتمال ايجاد آلودگيهاي هستهاي و وقوع فاجعه انساني است. ايران بايد با پيگيري اين موضوع تا روشن شدن عاملان اصلي اين عمليات تخريبي به تلاش براي افزايش فشار بر نهادهاي مسوول ادامه دهد. اسراييل عموما تلاش ميكند با مظلومنمايي و بزرگنمايي درخصوص موفقيتهايش، فضاي سياسي را تحتتاثير قرار دهد. آنها ميخواستند فعاليتهاي هستهاي ايران را متوقف كنند و نتوانستند. اين بايد يك شكست در كارنامه اسراييل باشد. اگر اين تاسيسات وارداتي بود و نظير تاسيساتي كه در ليبي وجود داشت با تخريب آن برنامه هستهاي ايران به كلي از بين ميرفت يا نظير تاسيسات هستهاي عراق، با يك حمله هوايي بساط آن برچيده ميشد، شايد اسراييل ميتوانست با رويكردي مشابه برنامه هستهاي ايران را نيز نابود كند اما تفاوتها در اين زمينه جدي است. برنامه هستهاي ايران بسيار گستردهتر است، تنوع مكاني بيشتري دارد، برمبناي دانشي بومي است و زيرنظر آژانس انرژي اتمي به فعاليتهاي خود ادامه ميدهد. تلآويو تلاش دارد با اين اقدامات، جلوي احياي توافق هستهاي را بگيرد و مانع از آن شود كه در نتيجه گفتوگوهاي وين، ايران و ايالات متحده بار ديگر اجراي برنامه جامع اقدام مشترك را ازسر بگيرند. برخي ميگويند حالا بايد به خاطر اقدامات اسراييل مذاكرات وين را لغو كنيم و ديگر با امريكا مذاكره نكنيم. اينكه همان هدف اسراييل است؛ اسراييل ميخواست مذاكرات را نابود كند و حالا ايران با دست خود چنين خواستهاي را اجابت كند؟ اقدامات احساساتي و بدون فكر نميتواند راهگشاي شرايط موجود باشد. بهتر آن است كه ايران تلاش كند خيلي زود مذاكرات وين را به نتيجه برساند. يكي از اقدامات ضروري در اين راستا، گفتوگوي مستقيم با طرف مقابل است. نفس مذاكره كردن ايرادي ندارد و آسيبي به كشور وارد نميكند. مذاكره كردن بد يا خوب نيست و مهم آن است كه در اين مذاكره چه چيزي داده و چه چيزي گرفته ميشود. برگزاري غيرمستقيم مذاكرات، نتيجهاي جز تاخير در حصول نتيجه ندارد. اينكه از اين هتل به هتلي ديگر برويم، يك نفر پيام بياورد و يك نفر ديگر پيام ببرد، مذاكرهاي استاندارد نيست. در مذاكرات مستقيم منتهي به برجام، 2.5 سال زمان صرف شد و اكنون با دركي كه ميان طرفين وجود دارد، زمان مورد نياز ميتواند خيلي كوتاهتر شود. مساله برجام و گفتوگوهاي هستهاي موضوعي سياسي و انتخاباتي نيست كه آن را به دليل اختلافات داخلي به چالش بكشيم. دولت آقاي روحاني در مرداد ماه امسال به پايان ميرسد و ضرورت دارد كه جناحهاي سياسي به جاي صرف انرژي خود به منظور مقابله با دولت ايران، در كنار يكديگر تلاش كنند تا منافع ملي تامين شده و تحريمها لغو شود. مقايسه برجام با تركمانچاي يا بيدستاورد خواندن اين توافق نوعي بيانصافي است. سوال مهمي كه وجود دارد اين است كه «چه كساني از طولاني شدن مذاكرات و تداوم تحريمها عليه ايران سود ميبرند؟» تداوم اين روند و ضعيفتر شدن اقتصاد ايران در محاصرهاي اينچنيني، حتما بيثمر خواهد بود. تلاش ايران بايد رفع تحريمها و اعمال اصلاحات اقتصادي اساسي به منظور بياثرسازي تحريمهاي آينده باشد تا در پي ناكارآمدي گزينه تحريم، اين گزينه از روي ميز طرف مقابل حذف شود.