صدرالدين كاظمي در گفتوگو با «اعتماد»:
صد ميليارد دردي از كشتي دوا نميكند
تير اول را خودمان به عباس جديدي شليك كرديم
علي ولياللهي
كشتي ايران هفته پرخبر و حاشيهاي را پشت سر گذاشته و از روز گذشته با شروع رقابتهاي قهرماني آسيا وارد يك بزنگاه ديگر شده است. در روزهاي قبل مسابقات انتخابي المپيك را داشتيم كه با ثبت يك شگفتي منفي براي ما همراه بود و بعد از آن درخواست دبير براي تزريق منابع مادي به كشتي و سپس انتخابات شوراي آسيا را پشت سر گذاشتيم كه با راي نياوردن عباس جديدي همراه بود و حاشيههاي زيادي به دنبال داشت. براي نگاهي به همه اين اتفاقات و تحليل وضعيت با صدرالدين كاظمي، كارشناس مسائل كشتي به گفتوگو نشستيم.
ما در مسابقات گزينشي ۵ سهميه كسب كرديم اما همه به آن يك سهميهاي كه از دست رفت نگاه ميكنند. دليلش چيست؟
مسابقات گزينشي المپيك مسابقات سختي نبود براي كشتي ايران. مسابقات در اكثر اوزان فرنگي و آزاد در يك سطح تقريبا نازل برگزار شد. به همين دليل پيروزيهاي كسب شده در اين رقابتها جاي تعجب نداشت. فقط شكست ما مقابل نماينده چين در وزن ۸۷ كيلوگرم يك شگفتي بود. يعني آنجا جاي بحث است. ما بايد به راحتي هر ۶ سهميه را ميگرفتيم. ولي خب از اين ثانيههاي پرمناقشه هم كشتي ما و هم كشتي كشورهاي ديگر زياد داشته است. يعني در تاريخ كشتي كشورمان از اين «از دست دادن موقعيتها» زياد داشتيم. اين يكي هم روش. به هر حال اشتباهاتي است كه در كشتي وجود دارد و نبايد اين اتفاق ميافتاد كه متاسفانه رخ داد.
با توجه به نمايش محمدحسين محمديان در وزن ۹۷ كيلوگرم آزاد، آيا او ميتواند نماينده ما در المپيك باشد؟
هنوز مشخص نيست چه كسي به المپيك ميرود. كادر فني تصميمي در اين زمينه نگرفته است. ولي اگر بخواهيد همين شكلي كه تا امروز تصميمگيري شده، يعني چشمي و سليقهاي و بدون متر و معيار مشخص و با توجه به سابقهاي كه وجود دارد و نوع مبارزاتي كه انجام ميگيرد، محمديان در شرايط بهتري از سايرين براي مبارزه با رقباي خارجي قرار دارد. يعني هم از نظر سني، هم از نظر شكل و شيوه مبارزاتي و هم از نظر تجربه اين كار. يعني بعد از شش، هفت سال حضور در سطح اول كشتي ايران به استثناي آن ۴ سالي كه در محروميت ناشي از دوپينگ بهسر ميبرد، انتخاب محمديان انتخاب بهتري است نسبت به ديگران.
چند وقت پيش انتخابي تيم ملي امريكا را داشتيم. آيا راهيابي برخي كشتيگيران كشورهاي صاحبنام كشتي بايد روي نفرات انتخابي ما تاثير بگذارد؟
بهطور طبيعي بايد اينگونه باشد. يعني ما بايد در حال رصد كردن حريفان خودمان باشيم. عرض كردم اگر معيار ما سليقه و انتخاب شخصي افراد باشد بايد همه رقباي خودمان را از كشورهاي مختلف يا حداقل كشورهاي تراز اول رصد كنيم. يعني بايد فيلم تمام مبارزات اينها را ببينيم. در گذشتههاي دور مربيان ايراني ميرفتند در مسابقات مينشستند و رقابتها را تماشا ميكردند. حالا امروز كه ما مسابقات را به صورت همزمان و زنده ميبينيم ديگر نيازي به اين كار نيست. لااقل براي اينكه ما بتوانيم شرايط آناليز ايدهآلي براي مبارزه با هر حريفي داشته باشيم بايد ببينيم كه حريفانمان با چه تركيبي شركت ميكنند. دوباره تاكيد ميكنم چون اين نكته مهمي است. اگر ملاك ما همين سليقه و انتخاب مربيان باشد حتما بايد كساني انتخاب شوند كه در مبارزه با آن حريفاني كه از كشورهاي ديگر ميآيند توانمندي و كارايي لازم را داشته باشند.
مسابقات قهرماني آسيا در رشته فرنگي هم آغاز شده. اين رقابتها را چطور ارزيابي ميكنيد؟
وقتي مسابقات گزينشي المپيك در آن سطح نازل برگزار ميشود، وضعيت قهرماني آسيا معلوم است. تيمهايي كه در اين رقابتها حاضر شدهاند تيمهاي در سايه آسيا هستند. يعني اينكه تيمهاي اصلي و نفرات اصلي كشورهاي شركتكننده در همان مسابقات گزينشي به ميدان آمدند و اينها تيمهاي دوم كشورهاي ديگر هستند. همينطور كه ما با تيمهاي دوم و سوم حاضر شديم. بنابراين انتظار ما از اين مسابقات قهرماني آسيا بايد همين اندازه باشد. يعني رقابتهايي با سطح نازل با حضور تك چهرههاي مطرح آسيايي. مثلا تاسمرادوفي كه با دلخاني كشتي گرفت يك كشتيگير پا به سن گذاشته ازبكستاني است كه چند مدال جهاني و آسيايي هم دارد. او يك تك ستاره است، ولي حقيقت اين است كه ستاره ديگري غير از او وجود ندارد. بنابراين انتظار ما از اين مسابقات در همين حد بايد باشد.
رييس فدراسيون كشتي اعلام كرده است براي كسب مدال در المپيك بايد هزينه شود و اگر هزينه نشود خبري از مدال نيست. آيا اين خداي نكرده يك جور زمينهچيني براي شكست احتمالي در المپيك نيست؟ كه مثلا اگر نتيجه نگرفتيم ايشان بگويد من اعلام كرده بودم.
ميشود از اين منظر هم نگاه كرد، ولي حقيقت اين است كه ما در ورزشمان نه بودجه كافي اختصاص ميدهيم به ورزش و نه برنامه مناسبي را درنظر ميگيريم. فرض كنيد مثلا همين امروز اعلام شود همان مبلغي كه آقاي دبير ميخواهد يعني صد ميليارد تومان را ميگذارند دراختيار فدراسيون كشتي. خب چه تضميني است كه ما با دادن اين مقدار پول مثلا چهار تا پنج مدال در المپيك ميگيريم؟ هيچ تضميني نيست. چرا؟ چون ما اين پول را هم برميداريم خرج چند تا كشتيگير و چند تا همراه ميكنيم كه بروند مسابقات مختلف با اين اميد كه آماده شوند و بروند در مسابقات المپيك. درحالي كه اصلا اينطور نيست. يعني اينكه ما پايه و اساس كشتيمان اشكال دارد و آنجا بايد درست شود. يعني كجا؟ زيرساختها! و مهمترين زيرساخت ما آموزش است كه ما در اين مقوله هنوز به روش سنتي استعدادهاي خودمان را پرورش ميدهيم. يعني هنوز فكر ميكنيم بايد با همان روشهاي قديمي و تهييج كشتيگيران به داشتن غيرت و تعصب و مليت و اين چيزها كشتيگير خودمان را برتر از حريف نشان بدهيم. اينها ممكن است درصدي به روحيه، به باور و اعتماد به نفس كشتيگيري كمك كند. اما حقيقت اين نيست. حقيقت اين است كه ما بايد همراه با ياد دادن كشتي، به ورزشكارمان ياد بدهيم چطور بدنش را آماده كند. امروز بدنسازي در كشتي دنيا يك اصل و يك برگ برنده است. مهمتر از آن ما بايد به كشتيگير ياد بدهيم چه نوع تغذيهاي استفاده كند كه دچار اضافه وزن يا كاهش وزن يا تحليل رفتن بدن نشود. بعد به كشتيگيرمان اعتماد به نفس و باور توانايي خودش را ياد بدهيم. يعني باور كند كه اگر همه اين شرايط كنارش قرار بگيرد و نه فقط يك مربي خوب يا رييس فدراسيون خوب يا يك مسابقه تداركاتي مناسب، ميتواند در درازمدت موفق باشد. فارغ از اينكه ما يك استعداد يا درخششي در گوشه و كنار داشته باشيم، ولي اينها هيچ كدامشان دايمي نيستند و حاصل يك جرقه كوتاه هستند. اگر ما دنبال موفقيتهاي دايمي ميگرديم و ميخواهيم اينها به يك جريان اساسي و يك موج مبدل شود بايد آن روشها به كار گرفته شود از جمله اينكه بايد بودجه كافي هم در اختيار فدراسيون باشد، ولي اين منافاتي با اين ندارد كه رييس فدراسيون كشتي كه آمده در انتخابات شركت كرده و حتما آييننامه انتخابات را خوانده و يكي از وظايف رييس فدراسيون را كه تامين بخش مالي فدراسيون از راه غير از بودجه دولتي قرار داده، فراموش كند. يعني هر كسي كه در فدراسيون آمده و كانديدا شده اين اصل را پذيرفته كه بودجه ورزش ايران بودجه نازلي است و از اين بودجه نازل بخش عمدهاش به كشتي ميرسد و باقي آن بخش را بايد رييس فدراسيون از طريق بازاريابي و ايجاد امكانات براي به دست آوردن منابع مالي پايدار استفاده كند كه ببينيم آيا در اين بخش فدراسيون كشتي توفيقي داشته يا خير؟ يعني ببينيم چند درصد فدراسيون كشتي آورده تزريق كند.
پس آقاي دبير اين پول را براي چه چيزي ميخواهد؟ چه دستاوردي از تزريق اين منابع مالي در اين فرصت كم نصيب كشتي ميشود؟
دستاوردش همين است كه ميتوانند تيمهايشان را بفرستند در مسابقات مختلف كه البته ما بهشدت با كمبود ميدانهاي مختلف مواجهيم، چون هيچ تورنمنتي در آستانه المپيك برگزار نميشود و بعد اينكه كشتيگيراني كه ما الان روي آنها انگشت گذاشتهايم شايد ديگر نيازي به تجربه بيشتر و ميدانديدگي نداشته باشند. شما فرض كنيد رضا اطري يا محمد حسين محمديان يا حسن يزداني. اينها ديگر نيازي به ميدان رفتن ندارند. اينها نياز دارند بدنشان با استانداردهايي آماده شود كه در دوران المپيك، يعني همزمان با شروع مسابقات در اوج آمادگي و پيك دوران ورزشي خودشان قرار داشته باشند. اين نياز به يك علم كاملا حساب شده دارد. شما مسابقه جردن باروز و كايل ديك را در انتخابي امريكا ديديد. اين كشتيگير نشان داد كاملا براي اين مسابقه آماده است. ممكن بود اگر مسابقه هفته بعد بود بدنش اينقدر آماده نشان نميداد. يعني همه برنامهريزيهاي كشتي دنيا روي اين متمركز است كه كشتيگيرانشان چگونه ميتوانند در المپيك در اوج آمادگي باشند. ما هم بايد اين كار را بكنيم. ما بايد قضيه انتخاب مليپوشانمان را روزدتر انجام دهيم. شما ديديد كه امريكاييها و روسها اين كار را انجام دادند. آنها تيمشان را شناختند. حالا كه تيمشان را شناختند، ميتوانند برنامهريزي كنند، ولي اينجا لااقل هنوز مردم نميدانند قرار است چه كساني بروند المپيك. اگرچه كه در ذهن مربيان اين وجود دارد كه چه كساني را انتخاب كنند. بنابراين ما بايد برنامهريزيهاي با حساب و كتاب داشته باشيم. در اين ۶ ماه باقيمانده اين صد ميليارد دردي را شايد دوا نكند. مگر اينكه ما برنامه ديگري براي كشتي داشته باشيم.
روز دوشنبه عباس جديدي در انتخابات شوراي كشتي آسيا شركت كرد. فارغ از نتيجهاي كه به دست آمد، تحليل شما از معرفي عباس جديدي به عنوان نماينده ايران چيست؟
نميدانم بر چه اساسي عباس جديدي انتخاب شد. براساس كدام پيشينه حضور در مجامع بينالمللي جز مسابقات كشتي به عنوان كشتيگير. هر راهي كه ميخواهيد برويد درست مثل كشتي گرفتن است. يعني اگر شما به اندازه كافي تمرين نكرده باشيد، آموزش نديده باشيد، روابط عمومي قوي نداشته باشيد در كشتي موفق نميشويد. در انتخابات كشتي هم همين است. شما ديپلماسي فعال ميخواهيد در ورزش و به صورت خلاصهتر در كشتي اما ما فاقد آن هستيم. يعني اينكه يك نيرويي را بدون اينكه مقدمات لازم براي پيروزياش فراهم كنيم ميفرستيم و بدون اينكه به سوابق او نگاه كنيم مورد حمايتش قرار ميدهيم. آن هم به دلايل خاص. ببينيد وقتي عباس جديدي در انتخاب فدراسيون كشتي ايران فاقد صلاحيت شناخته ميشود از طرف دستگاه ورزش ايران، اين طبيعي است كه در مجامع بينالمللي از آراي لازم و وجهات لازم برخوردار نباشد. يعني ما خودمان تير اول را به طرف نماينده ايران شليك كرديم و او را براي يك پست كوچكتر به عنوان رييس فدراسيون كشتي ايران فاقد صلاحيت معرفي و از حضورش در انتخابات فدراسيون كشتي جلوگيري كرديم. بعد ما ميآييم همين آدم را به دلايل كاملا شخصي اعزام ميكنيم كه قرار است به ظاهر يك پست بينالمللي مهم بگيرد. حالا اينكه ميگويم ظاهرا به اين خاطر است كه هيچ كدام از پستها جز رييس شوراي كشتي آسيا واجد اهميت نيستند. ما طرف را ميفرستيم و بعد انتظار داريم بدون رايزني لازم، بدون مقدمهچيني مورد نياز و بدون شناخت قواعد بازي برنده شويم. اين كاري است كه ما در دورههاي مختلف، در سالهاي اوايل انقلاب و بعد از حتي كنار گذاشتن دكتر توكل انجام داديم. ما حتي آدمهاي سرشناس و موجهي مثل امير خادم را دست خالي فرستاديم و شكست خورديم. بنابراين هر پيروزي مربوط ميشود به مقدمهچيني آنكه ما انجام نداديم. بعد از آن ديگر حرفهايي كه زده ميشود كه ايميل فرستاده شده و از داخل شيطنت كردند، حرفهاي خالهزنكي است. يعني اينكه مثلا آقاي لالويچ تحت تاثير حرف فلان آقا يا خانم يا فلان ايميل قرار گرفته و عباس جديدي را رد صلاحيت كرده. اصلا اينها وجود ندارد. قاعده بازي چيز ديگري است. قاعده بازي اين است كه شما چقدر با اتحاديه جهاني كشتي همسو، همراستا، همپيمان و همعهد هستيد. به همان اندازه شما ميتوانيد از مواهب همراهي با آنها برخوردار شويد.
پس شما ميگوييد اينكه گفته ميشود جديدي بيستوچند راي داشته و به دليل فشار لالويچ آرايش ريز كرده و چيزهايي از اين دست بيشتر شوي تبليغاتي است.
راجع يك بخش از اين حرفها نه. اينكه در انتخاب اعضا شخص آقاي لالويچ دخالت ميكند، چون ميخواهد نيروهايي داشته باشد كه دراختيارش باشد، وجود دارد. اصلا به خاطر همين است كه وقتي كسي قاعده بازي را رعايت نميكند او ميرود در پرونده طرف ميگردد تا ببيند چه نقطه ضعفي ميتواند پيدا كند. اينكه ما بيستوچند راي داشتيم را چه كسي ميتواند بگويد؟ كجا اثبات شده؟ چه كسي قطعي اعلام كرده من راي خودم را به عباس جديدي ميدهم كه بگوييم فلان تعداد راي داشته؟ همه آنها چشمشان دوخته شده بود به آقاي لالويچ و نمايندگان قزاقستان و كرهجنوبي. يعني قطبهاي مهم كشتي آسيا. ما الان شرايط سياسي خوبي با كرهجنوبي نداريم. يعني كرهايها آراي بخش عظيمي از حوزه جنوب شرقي آسيا كه تحت تاثير آنها هستند را به خودشان اختصاص ميدهند و ميگويند به ايرانيها نميدهيم. ايرانيهايي كه جلوي ما ايستادند. در اين سمت قزاقها حاضر نيستند آدمي بيايد و رو در روي خودشان قرار بگير و نه اينكه فقط دبيركل شود. آنها ميدانند وقتي ايرانيها بيايند دبيركل شوند، ميخواهند در قامت رييس شوراي آسيا براي تورليخانوف هم عرض اندام كنند. يعني قاعده بازي را رعايت نميكنند. آنها ميخواهند هر كس در جايگاهي كه هست بماند و وقتي اين اطمينان را از نماينده ايران ندارند به ديگران هم اجازه نميدهند به ايرانيها راي بدهند. ما اعتماد عمومي را در آسيا نسبت به خودمان جلب نكرديم. اين ديپلماسي ورزشي است.