يادداشتي بر كتاب «زخم شير» صمد طاهري
روايت «فقدان» و مخاطبان گسترده
بهاره حجتي
در منحصر به فردترين داستانهاي كوتاه هم چيزي وجود دارد كه در رمان پيدا نميشود؛ آگاهي عميق از تنهايي انسان. (صداي تنها، فرانك اوكانر، ص۱۰)
مجموعه داستاني «زخم شير» دربردارنده11 داستان كوتاه به قلم «صمد طاهري» داستاننويس جنوبي است كه در آن داستانهايي واقعگرا و اقليمي ميخوانيد. حسن ميرعابديني در كتاب «صد سال داستاننويسي ايران» مهمترين دستاورد «ادبيات اقليمي» را حاصل تلاش نويسندگان جنوبي ميداند كه داستانهايي با فرهنگ و طبيعت متنوع جنوب نگاشتهاند و ماجراپردازي را با مسائل اجتماعي درآميختهاند. «زخم شير» در ادامه سنت ديرپاي ادبيات اقليمي است و اكثر داستانها در اقليم فارس و خوزستان ميگذرند. داستانها، بازتاب زخمهاي روحي بشرند، زخمهايي كه درمان نشدهاند و هر چند وقت يكبار سر باز ميكنند. نويسنده، روايتگر درد و تنهايي طبقه فرودست جامعه ميشود و ردپاي «فقدان» در مضمون اغلب داستانها آشكار است. فقداني كه حاصل خشونت محيط، جبر اقتصادي و شكست آرمانهاست. در داستان «در دام مانده مرغي» قتلي ناموسي اتفاق ميافتد كه موجب مهاجرت غريب دو برادر و يك خواهر ميشود. داس كه آلت قتل بوده موتيفوار در چند جاي داستان تكرار ميشود و ميتواند نمادي باشد از يك حس؛ حس گناه. گناهي كه ناخواسته گريبانگير شخصيت اصلي داستان شده است. داستان «زخم شير» روايت روزهاي پرتنش و توفنده خانوادهاي جنگزده است كه ميان ماندن در سرزمين مادري و رفتن به خاكي ديگر ترديد و تلواسه دارند و توش و توان دلبريدن از «بز حنايي» را ندارند. بُزي كه سالها سخاوتمندانه با شيرش، خوراك روزهاي فقر و نداريشان را تامين كرده بود، حالا تبديل به مشكلي بزرگ شده است و نميتوانند او را با خود به خاكي ديگر ببرند. نويسنده نگاهي نو به مقوله جنگ دارد و با زباني آميخته به طنز از ارزشهاي زندگي ميگويد كه در جنگ تا چه حد بيارزش ميشوند. انتخاب نام «زخم شير» هوشمندانه صورت گرفته است. در سطح اول، اشاره به زيستگاه شير ايران دارد كه اغلب در دشت ارژن شيراز و قسمتهايي از خوزستان بوده است و در سطح دوم، شير، نماد ايران است؛ نمادي كه هم در افسانهها و اسطورهها و هم در روايتهاي تاريخي از آن ياد شده است. داستان «نام آن پرنده چه بود؟» آغازي تكاندهنده دارد: «من بودم كه دوستم را لو دادم و كشتم...» راوي يك ضدقهرمان است. رفيقي كه نارفيق است و نقشهاي ميچيند تا دوست آرمانگرا و احساساتياش را از بازي زندگي محو كند. راوي در داستان «سفر سوم» داستاننويس و معلم است و از داستان «خاكسترنشينها» و داستان «گدا» اثر غلامحسين ساعدي ياد ميكند. او روايتگر نوستالژي جامعه روشنفكران است و در عين حال نقد تندوتيزي به رسم و رسومات قومي - قبيلهاي دارد. برخي از داستانهاي اين مجموعه با محوريت حيوانات پيش ميروند. پيش از اين، در اغلب داستانهاي فارسي روايت به سمت انسانانگاري حيوان بوده است يعني حيوان خودش سوژه نشده بوده و عملا بُعدهاي انسانانگارانهاي به حيوان داده ميشد اما در داستانهاي «موش خرما، سگ ولگرد و خروس» و حتي «زخم شير» نوعي تعادل ميان شأن انسان و شأن حيوان برقرار شده است. اگر از منظر فرماليستي به داستانها نگاه و ساختمان و عناصر داستاني را بررسي كنيم، زبانِ قدرتمند اثر، بيش از ساير عناصر برجسته است. نويسنده با نثري روان و صيقلخورده مخاطب را سطر به سطر با خود همراه ميكند. استعاره و تشبيهات فراوانند اما طاهري به دام شاعرانگي كلام و بازيهاي زباني نميافتد، ساده و سرراست داستانش را روايت ميكند. زاويه ديد در اكثر داستانها اول شخص است و تقريبا در تمامي داستانها، راوي مردي است تحصيلكرده. شخصيتهاي داستاني خواه قهرمان، خواه ضدقهرمان آنگونه ساخته و پرداخته شدهاند كه كنش و پويايي داشته باشند و در پايان روايت به تغيير و تحول و كشف و شهود برسند. فضاسازي اگرچه دقيق و وسواسآميز است اما توصيف فضاهاي بكري چون اسكله متروك، اتاقك نگهباني، كپرهاي بيابان، نخلستانهاي سوخته به قاعده صورت گرفته است و داستانها از درازگويي و گرانگويي عاري است. مجموعه داستان«زخم شير» داستانهايي سينمايي يا سينمايي داستاني است كه حاشيه ناطقش پاك شده باشند و شايد از همين روست كه اغلب داستانهاي صمد طاهري مورد توجه فيلمسازان قرار گرفته است. فيلم «يدو» به كارگرداني «مهدي جعفري» كه برنده سيمرغ بلورين بهترين فيلم در سيونهمين جشنواره بينالمللي فجر شد براساس داستان «زخم شير» ساخته شده است. «زخم شير» كتاب موفقي است كه فن و فطانت دارد و ميتواند انتظار طيف گستردهاي از مخاطبان داستان فارسي را برآورده كند.