چهارراه بلاروس
سعيد داور
در شرايطي كه روسيه و اتحاديه اروپا و امريكا درگير تنش در اوكراين، كريمه و درياي سياه هستند و جنگ ديپلماتها همچنان ادامه دارد؛ چرا بايد در بلاروس عليه لوكاشنكو كودتا شود؟ اعلام كشف كودتا از سوي الكساندر لوكاشنكو، رييسجمهوري بلاروس تا حدودي توجه منطقه و جهان را از مجادلات فوق به مينسك معطوف كرد. الكساندر گريگورويچ لوكاشنكو، رييسجمهور ابقا شده روسيه سفيد؛ به صراحت تلاش براي كودتا را از ناحيه افبياي يا سيا دانسته كه در پي قتل او و خانوادهاش و تحريك نيروهاي مسلح بلاروس عليه رييسجمهور بودند. روسيه سفيد از نمونههاي نزديك به سيستم شوروي است كه به طور همزمان در پي استقلال از مسكو و غرب و به بازي گرفتن هر دو براي تامين منافع كشور و بيشتر براي تثبيت منافع قدرت «رييسجمهور لوكا» است. شخصيت سخت لوكا به عنوان يك نظامي؛ عامل اصلي تداوم حضور او در راس هرم قدرت در مينسك بوده است. با توجه به پارهاي از اتفاقات روي داده در مناسبات لوكا و پوتين؛ به نظر نميرسد لوكا اهميت ويژه منحصر به خود؛ براي روسها داشته باشد؛ بلكه چيزي كه او را در مسكو غيرقابل چشمپوشي كرده است، موقعيت فعلي روسيه در رويارويي با غرب و ژئوپليتيك روسيه سفيد در منطقه به عنوان «سپر استراتژيك» روسيه ميباشد كه به منافع ملي فدراتيو روسيه پيوند خورده است. بلاروس يك بلوك مهم عبور خطوط نفت روسيه به اروپا نيز محسوب ميشود و اهميت آن با توجه به رخدادهاي اوكراين بيشتر شده و در عين حال جزو مجموعه جغرافيايي قرار دارد كه مانع از دسترسي ناتو به مرزهاي غربي روسيه هستند.
روسيه به عنوان يكي از بازيگران بلاروس به دليل ژئوپليتيك و مفهوم بازدارندگي بلاروس در دكترين امنيت ملي روسيه؛ خواهان اتحاد عملي با مينسك است و در عين حال روسها ترجيح ميدهند به جاي لوكا يك متحد با چهره امروزي و مدرن در مينسك داشتند. تحقق جامع اتحاد عملي با روسيه؛ لوكا را در رده قدرت پايينتري قرار خواهد داد و ساختار شبه كريمه در بلاروس پياده خواهد كرد و اين چيزي نيست كه لوكاشنكو بخواهد. لوكاشنكو ضمن حمايت تلويحي از اتحاد براي تثبيت قدرت داخلي خود و خنثي كردن فشارهاي غرب؛ دنبال مدل بلاروسي اتحاد است و قبل از آن ميخواهد با روسيه بر سر موضوعاتي به توافق برسد. روسها دوست ندارند مشكلاتشان به دليل سياستهاي داخلي لوكا؛ بيشتر شود و درگير تنشهاي تازه با غرب شوند؛ براي همين از انجام برخي اصلاحات در بلاروس حمايت ميكنند. كرملين به شدت مراقب است تا مينسك به ناتو نزديك نشود و با قطع كمكهاي مالي و محدوديت در فروش نفت خام ارزان و ترتيب دادن تظاهرات به نفع سياستهاي خود؛ فشار روي بلاروس را حفظ ميكند. مسكو از نياز بلاروس به نفت خام بدون ماليات خود؛ استفاده كرده و با كنترل نفت خام بسيار ارزان فروخته شده خود به بلاروس؛ درآمدهاي نفت پالايش شده و صادراتي مينسك را تحت كنترل دارد. اين امر موجب گرايش لوكاشنكو به انرژي غيرروسي مانند نروژ؛ امريكا، عربستان و امارات ميشود. امريكا در دوره ترامپ رسما با اعزام جان بولتون آمادگي خود را براي تامين تمامي نيازهاي نفتي بلاروس اعلام كرده بود. اگر بلاروس به مسكو بپيوندد، مرز مستقيم روسيه با ناتو به 1200 كيلومتر افزايش يافته و مرزهاي جنوبي روسيه سفيد و مسكو به مرزهاي شمالي اوكراين نيز دسترسي پيدا ميكند.
بلاروس در دكترين امنيت ملي اروپا و ناتو و ايالات متحده جزو چند موزاييك معدود و موثر پشت مرزهاي اصلي فدراتيو روسيه شناخته ميشود. كشورهايي با مشخصه اسلاو فضاي تنفسي استراتژيك مسكو را تشكيل ميدهند و به هر تعداد كه از چنين كشورهايي از اطراف روسيه كاسته شود به همان نسبت ضريب امنيت ملي روسيه كاهش پيدا ميكند و بر نگرانيهاي كرملين اضافه و بر توان تهاجمي اروپا و ناتو و امريكا افزوده ميشود. مشكل عمده غرب در مينسك اساسا مسائل حقوق بشر يا تمايلات سياسي مردم و اقتصاد نيست بلكه جديترين مشكل غربيها؛ تيپ رهبري لوكاشنكو است كه مانع از پياده شدن طرحهاي ناتو در بلاروس ميشود و امكان محدود كردن روسيه را به امريكا و ناتو نميدهد. لوكاشنكو و امريكا ميتوانند دوستان خوبي براي هم باشند ولي ملاحظات استراتژيك شخصي لوكاشنكو براي درازمدت؛ مانع از نزديكي بيشتر به غرب است. اگر لوكا غرب را انتخاب كند، پرونده تظاهرات مخالفان او در بلاروس بسته و رهبران مخالف او در ليتواني و لهستان بايكوت ميشوند و مشكل خاصي حتي براي آغاز دوره هفتم رياستجمهوري لوكا وجود نخواهد داشت؛ چراكه مناسبات خوب با بلاروس موقعيتهاي تازهاي پيش روي ناتو در اين كشور قرار ميدهد كه از مباحث آزادي و حقوق بشر مخالفان لوكاشنكو مهمتر است و امريكا 650 كيلومتر به مرزهاي غربي روسيه نزديكتر ميشود و به همان اندازه از خطر و فشار روسيه بر لوكا و اتحاديه اروپا و امريكا كاسته ميشود. با اين حال ممكن است مليگرايان اسلاو بلاروس؛ در حمايت از مسكو به خيابانها بريزند و عليه لوكا شعار دهند و خواستار اتحاد با روسيه شوند و روسيه دقيقا در موقعيتي قرار بگيرد كه اكنون در اوكراين قرار دارد. هر چند بلاروسها به روسيه تمايل زيادي دارند و اغلب آنان به شدت خواهان حضور روسيه در خاك كشور خود هستند ولي مليگرايي در بلاروس بمانند. مليگرايي فدراتيو روسيه يا لهستان قوي نيست. مناسبات خوب با امريكا و اروپا ميتواند روابط مينسك با همسايگان غيرروسي آن را بهبود بخشد و به تعميق بيشتر روابط به خصوص با ليتواني كمك كند. تمام اين تحولات در صورت وقوع به ضرر روسيه خواهد بود و موقعيت مسكو را در منطقه دشوارتر خواهد كرد و حتي ميتواند منجر به تغييرات كامل در سياست خارجي كرملين در منطقه شود.
روسيه، امريكا و اروپا تلاش ميكنند تا با استفاده از علايق و ضعفهاي لوكا؛ بلاروس را به دست بياورند و لوكا نيز بيشتر براي حفظ قدرت؛ دنبال ارتباط دو جانبه با هر دو طرف است ولي به دليل شرايط سياسي خاص در خيابانهاي مينسك كه از سوي غرب و روسيه هدايت ميشوند؛ مجبور به موضعگيريهايي است كه به توازن قوا بين دولت لوكاشنكو با آنان كمك كند. توجه داشته باشيد كه هر دو طرف در موقعيتهايي كه احساس خطر جدي كردهاند؛ امتيازاتي به لوكا دادهاند از جمله لغو تحريمهاي بلاروس در 2018 از سوي غرب و وعده كمك امنيتي از سوي روسيه.
روسها و غرب با استفاده از ابزارهاي محلي به اعمال فشار عليه دولت بلاروس ميپردازند. اكثريت بالاي بلاروسيها به دلايل تاريخي و فرهنگي به خصوص منطق اسلاو؛ طرفدار روسيه هستند و براي همين در تظاهرات به سود اتحاد با روسيه؛ به طور سنگيني در مينسك به خيابان ميآمدند. شركتهاي نفت و گاز روسيه در بلاروس امكان فعاليت در حوزههاي خاصي كه منافع دولت روسيه را تامين كند، دارند. شيوه نفوذ غرب؛ مشابه اقدامات در اوكراين و استفاده از رهبرسازي زنان به سبك يوليا تيموشنكو و تشكيل مثلت زنانه رهبري در بلاروس شامل سوتلانا تيخانوفسكايا، ورنيكا تسپكالو و ماريا كولسنيكوا است كه بعد از شكست در انتخابات رياستجمهوري و حين فرار مشترك به اوكراين؛ عملا از هم فرو پاشيد و كولسنيكوا دستگير و تيخانوفسكايا رهبر اصلي مخالفان و تسپاكالو همسر والري تسپكالو دوست نزديك لوكا و سفير سابق بلاروس در مكزيك و امريكا كه اكنون مخالف لوكاشنكو و در لهستان مستقر است به اوكراين فرار كردند سپس در ليتواني و لهستان مستقر شدند. هيچيك از اين 3 زن سياستمدار نيستند و صرفا حكم برگهاي بازي را براي غرب دارند و به شدت به دنبال حمايت اروپا و امريكا از خود براي در اختيار گرفتن قدرت در بلاروس هستند. اين زنان و انرژي رو به تحليل هواداران آنها در مينسك؛ از سوي غرب براي معامله با لوكا و در صورت امكان براي تصاحب بلاروس مورد استفاده قرار ميگيرند. ميتوان گفت لوكاشنكو به عنوان يك كمونيست قديمي كه بعدا كمونيست دموكراسيخواه شد و بعد به مدل استقلال يافته آن رسيد؛ تمايل ذاتي به همراهي با روسها دارد ولي بهترين تعريف از لوكاشنكو شايد اين باشد كه او نه به كرملين اعتماد دارد و نه به كاخ سفيد. هدف نهايي لوكا ميتواند موروثي كردن قدرت در مينسك باشد. درست مانند حيدر علي اوف در باكو كه قدرت را به پسر خود الهام علياوف سپرد و لوكاشنكو ميتواند به پسرش ويكتور انتقال دهد. چنين احتمالي ميتواند بعد از اصلاح قانون اساسي بلاروس در 2022 ميلادي اتفاق بيفتد. البته لوكا افراد ديگري هم براي جانشيني خود مانند يوري كارايف، وزير اسبق كشور و ولادمير كارنيك وزير سابق بهداشت دارد. معتقدم لوكاشنكو مرد روسهاست. احتمال همكاري او با مسكو بيشتر از مشاركت او با امريكا و اروپاست. او ميداند انتخاب نهايي هيچيك از آنها نيست و براي همين بارها به مسكو فهمانده است كه سقوط بلاروس توسط غرب؛ سقوط فدراسيون روسيه خواهد بود. از سويي غرب تلاش ميكند، كابوس اوكراين در بلاروس تكرار نشود. دوباره تاكيد ميكنم كه روسها بيشتر مايل به يك لوكاشنكوي مدرن هستند تا لوكايي كه بيشتر مدل بلاروسي برژنف است و ميتواند مانند استالين رفتار كند و به قول مخالفانش ديكتاتور اروپا باشد. او سعي ميكند با انجام تغييراتي در مينسك از فشارهاي غرب بكاهد و در نتيجه رضايت روسها را هم به نوعي جلب كند. روسها متوجه هستند كه انجام تغييرات مشخصي از سوي لوكا ميتواند موجب لغو تحريمها عليه مينسك و در نتيجه كاهش فشارهاي اقتصادي بر كرملين به واسطه حمايتهاي مالي از بلاروس شود. لوكاشنكو پيشتر درگير دوران سرد با امريكا بود و دو سال پيش به دنبال مناسبات رو به گرم دو كشور از پايان چنين دوراني خبر داده بود. ميتوان دليل همراهي بلاروس با امريكا در آن زمان را حضور ترامپ در رياستجمهوري امريكا و درك بهتر رهبران سرسخت از يكديگر دانست. تفاوت ترامپ و بايدن بر كيفيت مناسبات بلاروس و امريكا تاثير دارد.