سخني با اصولگرايان
عباس عبدي
يكي از ويژگيهاي لازمي كه هر گروه سياسي و اجتماعي بايد داشته باشد، كوشش براي درك درستي از عينيت اجتماعي است. ناديده گرفتن عينيت اجتماعي يا دشمني با آن بيش از آنكه رقبا يا دشمنان را فريب دهد، موجب خودفريبي ميشود. اين مشكل در همه گروهها كمابيش وجود دارد. برخي كمتر و برخي بيشتر. ستيز با عينيت در دو قالب مخالفت با آزادي بيان و نيز نفي و ضديت با پژوهش خود را نشان ميدهد. اگر ما ميخواهيم با ديگران تعامل كنيم يا حتي بر آنان حكومت كنيم، بهترين شيوه اين است كه آنان بتوانند آنچه هستند را نشان دهند. همچنين بتوانند نقد و حتي تخطئه يا تعريف كنند. پذيرش عملي اين شرط لازمه ايجاد يك رابطه مفيد با مردم و جامعه است. اگر مردم آزادي لازم را نداشته باشند، رياكاري پيشه ميكنند و خود را دوست و تابع ما معرفي ميكنند، در حالي كه در اندرون خود، دشمن و مخالف ما هستند. آنان مترصد فرصتي ميمانند تا رفتار واقعي خود را عليه ما بروز دهند. درباره پژوهش نيز همين طور است. منظور فقط پژوهش علمي نيست، بلكه گزارشهاي تحقيقي مطبوعاتي، آمار و اطلاعات، پژوهشهاي پيمايشي و نظرسنجيها، همه اينها ميتوانند انجام و توليد و منتشر شوند و همه ما را نسبت به واقعيت جامعه آگاه كنند. بهطور قطع انتشار برخي از اينها عوارضي هم دارند، ولي قاعده كلي مبتني بر مفيد بودن دسترسي به اطلاعات و يافتههاي پژوهشهاست. با توجه به اين نكات پيشنهاد ميكنم كه اصولگرايان محترم يك گزارش سردستي از مهمترين شاخصهايي كه براي آن انقلاب شد، ارايه كنند. گزارشي كه مستند به آمار و اطلاعات معتبر باشد. اين گزارش ميتواند تحليلي يا تطبيقي باشد. مثلا با چند كشور نمونه ديگر هم مقايسه شود. روند آن را در ادوار گوناگون 42 سال گذشته نشان داد.
سپس بايد به اين پرسشها پاسخ داد كه:
1ـ آيا نتايج با اهداف و مطالبات و ادعاهاي اوليه انقلاب تطابق دارد يا خير؟ اگر ندارد، تا چه حد شكاف دارد؟ آيا پيش رفتهايم يا پسرفت داشتهايم و همچنان نيز پسرفت داريم؟
2ـ علل عدم موفقيتها چه بوده است؟ و با ادامه وضع موجود به كجا خواهيم رسيد؟
3ـ وضعيت ما در مقايسه با كشورهاي نمونه چگونه است؟ جايگاه ايران در هر كدام از اين شاخصها كجا بوده و اكنون كجاست و در آينده به كجا خواهد رسيد؟
4ـ گرچه قصد مچگيري وجود ندارد، ولي پرسش اين است كه بايد معلوم شود چه اشتباهاتي منجر به اين وضع شده است؟
در اينجا به برخي شاخصها براي اين سنجش اشاره ميكنم.
اولين شاخصها مربوط به حوزه دين است. دينداري مناسكي، شامل به جا آوردن نماز (فرادا يا جماعت يا نماز جمعه)، گرفتن روزه، پرداخت خمس و سهم مطابق فتاواي موجود، تقيد به ظواهر مذهبي و...
دينداري اخلاقي، شامل پرهيز از دروغ، غيبت، احسان و نيكوكاري، مدارا با ديگران و مجموعه ويژگيهايي كه به اخلاق محمدي ناميده ميشوند.
و بالاخره پرهيز از جرم و گناه كه شامل موارد گوناگوني ميشود. از ربا گرفته تا رشوه و زنا و...
شاخصهاي بعدي، در حوزه اقتصادي است، شامل رشد و توليد اقتصادي، اشتغال و درآمد سرانه و...
شاخص بعدي در زمينه عدالت است، عدالت قضايي، ضريب جيني و نابرابريهاي اقتصادي، نابرابريهاي منطقهاي، فقر و رفع تبعيض است.
شاخصهاي بعدي، در حوزه فرهنگ و اجتماع، شامل پايداري و قوام نهاد خانواده، آموزش، بهداشت و...
شاخصهاي سياسي، شامل استقلال، مشاركت عمومي مردم، اعتماد به حكومت و رضايت از زندگي، علاقه به خدمت و ماندن در كشور و... است.
اين شاخصها را ميتوان كم و زياد كرد و مواردي كه دادههاي معتبر يا رسمي نداريم را كنار بگذاريم. البته اين شاخصها همواره در يك مسير حركت نكرده در مقاطعي بهبود يافته و در مقاطعي منفي شده و تحليل اين تغييرات نيز مهم است.
ظاهرا اصولگرايان بيش از هر چيز دغدغه شاخصهاي ديني را دارند و به موارد ديگر چندان عنايتي ندارند. بايد تاكيد كنم كه اتفاقا همين شاخصها بيش از هر شاخص ديگري در مسيري خلاف انتظارات آنان در حركت است. فقط نميدانم كه چرا حاضر نيستند يك ارزيابي اجمالي از اين ماجرا ارايه دهند؟
هر چه بيشتر بر محدوديت انتشار اين اطلاعات تاكيد شود، امكان تغيير و اصلاح سياست را از خودتان سلب ميكنيد. قريب به اتفاق اين شاخصها مرزهاي خطر را رد كردهاند. ديدم كه يكي از افراد خوشذوق توييت زده بود، جامعهاي كه ماموران آن در ماه رمضان دنبال پيدا كردن روزهخوار هستند و نه يافتن افراد گرسنه، سرنوشتي بهتر از اينكه هست نخواهد داشت. راستي! آيا ميدانيد كه چند نفر از ماموراني كه دنبال روزهخواران هستند، روزه ميگيرند؟