آنتونيو نگري، فيلسوف شورشي
تقاطع هميشگي طرد، تفكر و مقاومت
پارسا حبيبي
بيترديد بايد آنتونيو نگري را يكي از مشهورترين و مهمترين فلاسفه سده حاضر دانست؛ اما حيات او صرفا به تأمل، نظريهپردازي و نگارش در حيطه تفكر و فلسفه ختم نميشود. او تواما مبارزي انقلابي است كه از يكسو از دهه پنجاه ميلادي تاكنون، كتابها و جستارهاي فلسفي بسياري را به چاپ رسانده است و از سوي ديگر در جنبشهاي مختلف زمانه خويش مشاركت جسته است: از پوتره اپرايو تا اتونوميسم و جنبشهاي جهانيشدن. او در كنار شهرتش، يكي از مورد لعنترين متفكران زمانه ماست، كسي كه از همهسو، اعم از چپ و راست، همواره مورد حمله، نقد و سرزنش بوده است. در ايران نيز كتابها و مقالات بسياري به فارسي از او ترجمه و درباره او نوشته شده است و بسياري در اينجا نيز آراي او را به نقد كشيدهاند. اما بسياري از اين آثار نقدهايي بيروني و گزينشي بر انديشهها و بسي كمتر بر فعاليتهاي مبارزاتي، نگري بودهاند. كانون اصلي اين نقدها (و در حقيقت اتهامات) طيفي گسترده است از: ناديدهانگاشتن نقش دولت- ملتها تا كنار گذاشتن مفهوم (مقدس) امپرياليسم به نفع امپراتوري، اولويتبخشي به كار غيرمادي و امثالهم.
با اين حال، شايد يكي از سوالات مهم پيش از هر بحثي در اين باره، چرايي اهميت نگري باشد؟ چرا بايد نگري بخوانيم؟ چه چيز بديعي در آثار نگري وجود دارد كه، سواي صحت و سقم داعيههاي او، ما را نيازمند خواندن آنها ميكند؟ پاسخ بدين پرسش، پاسخي است دشوار. نگري را ميتوان قسمي رنسانس در تفكر چپ دانست. شايد اگر بخواهيم به زبان ابنسور، نگري را توصيف كنيم، بايد او را متفكر راستين «دموكراسي شورشي»
(Insurgent democracy) بدانيم. متفكري كه از خلال آثار اسپينوزا و ماكياولي در رد هرگونه حاكميت استعلايي و متعالي مينويسد و حاكميت مطلق را تنها از رهگذر تاسيس، شدن و كنشگري انبوهخلق ممكن ميداند. با اين حساب، پروژه نظري - عملي نگري را ميتوان قسمي برساختن «دموكراسي عليه دولت» و آپاراتوسهاي ايدئولوژيك آن خواند. پروژهاي كه در نمونه عملي آن در ايتالياي دهههاي 60 و 70 ميلادي، دست رد به سينه چپ پارلماني زد و خطمشي خود را بر قسمي سازماندهي بدون پيشاهنگان، يا جنبشي بدون سر، استوار ساخت. پروژهاي كه دست آخر براي نگري بيش از دو دهه تبعيد و قريب يك دهه زندان در پي داشت.
اما چرا بسياري در برابر اين فيلسوف مبارز، كه البته دولت ايتاليا (و حتي يوروكمونيستها) «معلم شرور»ش ميخوانند، دهان به نكوهش و حتي لعن و نفرين ميگشايند. در اينجاست كه ميتوان به كتاب تيموتي اس مورفي، رجوع كرد. مورفي بهدقت و با شكيبايي ستايشبرانگيزي خط سير تكوين فكري - عملي نگري را پي ميگيرد و با ارجاعات مكرر به متون مختلف آكادميك و سياسي نگري درصدد پاسخ به اين نقدها برميآيد. مورفي در اين كتاب، به مدد تسلط كمنظيرش بر آثار نگري، افق ديد او را براي خوانندگان مشتاق ميگشايد تا بتوانند امكانات، مواجهات و مونتاژهاي بديع نشأتگرفته از ماشيني جنگي به نام نگري را بشناسند و در فهم و تغيير جهان آن را به ياري بگيرند. ما در اين سفر فكري به راهنمايي مورفي، از تكاپوهاي اوليه نگري جوان تا آراي بديع و بحثبرانگيز نگري بالغ را دنبال ميكنيم، از نگريستن به اثر دكتري نگري، در باب فلسفه هگل و كتاب كمتر شناخته شده دكارت سياسي تا آثار مشترك او با مايكل هارت. اين سفري است به سرزمين نهاني و حاشيهاي ماترياليسم مواجهه، همان ماترياليسمي كه آلتوسر در دوره متأخر خويش بدان پرداخته بود. اما اين نسخه از ماترياليسم مواجهه بسي كارآمدتر و راديكالتر از نسخهاي است كه آلتوسر ايده اوليه آن را مطرح ميسازد. فيالمثل، نگري برخلاف آلتوسر و بهدرستي، هابز را متعلق به جريان فلسفي مواجهه نميداند، بلكه او را همرديف با دكارت، كانت، روسو و هگل در صف جريان مسلط فلسفه مدرن قرار ميدهد. فيلسوفاني كه نه در زيرزمين، بل در روي زمين، بخشي از آپاراتوس سلطه را به اتكاي تعالي، استعلا و ديالكتيك تئوريزه كردهاند.
نگري، به مثابه شاگرد اسپينوزا، امر سياسي را در كانون بحث خود قرار ميدهد و در انجام چنين اقدام فكرياي، متافيزيكيترين آثار فلاسفه و متافيزيسينهاي ناب را از مجراي امر سياسي ميخواند تا نشان دهد كه حتي انتزاعيترين ايدهها، مفاهيم و نظامهاي فلسفي، نه جنگي صرفا نظري در عالم تفكر، بلكه جنگي سراسر درونماندگار و انضمامي در جهان مادي است. از همين روست كه نگري از دكارت، كانت و هگل تا هايدگر، اشميت و آگامبن را حتي در لحظاتي كه بهظاهر بحثي تماما نظري را عنوان ميكنند، به مدد روش «ماترياليسم زندگينامهاي»، بهمثابه اقداماتي براي حلوفصل تعارضهاي طبقاتي ميخواند و نشان ميدهد هيچجا به اندازه متافيزيك ميداني براي تجلي سياست و بيان پيچيده و مفصل تحولات تاريخي و اجتماعي نبوده است.
شايد جذابترين كار مورفي، پرداختن به نگري به شيوه خود نگري است: قسمي قرائت و بازخواني آثار او در پيوند با امر سياسي. مورفي در سراسر اثر خود از تحليل آراي نگري در باب كانت تا لئو پاردي بر فهمي سياسي از آثار نگري تاكيد دارد. كتاب مورفي ميكوشد، خواننده مشتاق را مسلح سازد تا خود در راه شناخت نگري قدم بردارد. بنابراين كتاب مورفي، نه يك تفسير تام و تمام و بسته، بل تفسيري است باز و نيز قسمي فراخوان! فراخواني براي آناني كه به مقاومت ميانديشدند و طبعشان چيزي جز ميل آشتيناپذير به سوي آزادي نيست و صدايشان چيزي جز صداي رساي قدرت برسازنده (Potentia). اين فراخواني است براي انسانهاي آزاد و همچنين نقشه راهي است براي شناختن يكي از شورشيترين فلاسفه جهان معاصر.