لحظاتي با وحيد قليچ در محدوده گرگ و ميش
اينها دربيباز نيستند
اميد مافي
از همان روزي كه اسكناسهاي تانخورده حرف اول و آخر را در اين فوتبال نفرين شده زد، وحيد قليچ و امثال او به جزيره نسيان تبعيد شدند و بوي حلوا را استشمام كردند. اينگونه شد كه آشيانهبان عاصي با چشيدن زهر فراموشي جان داد و فهميد زمين جاي خوبي براي توپچيهاي باستاني نيست. با وحيد قليچ كه روزگاري قفل محكمي به قفس توري قرمزها ميزد، همكلام شديم و واگويههاي مردي را شنيديم كه در خود فرو ريخته بود!
به پرسپوليس يحيي از چه زاويهاي نگاه ميكني وحيد؟
يحيي يك تيم داخل زمين دارد و يك تيم هم روي نيمكت. با اين همه بازيكن ميلياردي قهرماني دوباره در ليگ و رسيدن به فينال آسيا هنر و معجزه نميخواهد. اين پرسپوليس را دست وحيد قليچ هم بدهند همين نتايج تكرار ميشود. تازه من مثل بازي با سپاهان اشتباهات عجيب يحيي را مرتكب نخواهم شد و بيدليل تيم را عقب نخواهم كشيد.
قفسباني كه ۹ دربي را تجربه كرده در آستانه دربي پيش رو فكر ميكند اين بار چه اتفاقي بيفتد؟
دربي، دربيباز ميخواهد. اين يادتان باشد. اينكه فكر كنند چون استقلال به ذوب باخته پس در دربي زانو خواهد زد سخت اشتباه ميكنند. پرسپوليس اگر همه ديدارهايش را هم ببرد اما در دربي زمينگير شود از چشمها ميافتد. اين بازي ستارههايي مثل ضيا عربشاهي و ناصر و فرشاد پيوس را ميخواهد تا معادلات را به هم بريزند. خيلي از اينها دربيباز نيستند.
پرسپوليس پروين در دهه 60 با اين ارتش پرزرق و برق چه فرقي دارد؟
تيم پروين 11 بازيكن بيادعا و عاشق داشت كه در جيبشان هزار تومان نبود اما به خاطر پيراهن قرمز جان ميدادند، اما بچههاي امروز فقط در خدمت جيبشان هستند و اصلا نميدانند عشق به پيراهن يعني چه. ما گدايان سربلند اين فوتبال بوديم و بدبختي بيست، سي سال زودتر به دنيا آمديم. لعنت به اين روزگار.
همه چيز عوض شده. همه چيز!
همينطور است. دروازهباني كه 4 تا شيرجه رفته 8 ميليارد ميخواهد و اگر پولش را نگيرد، قهر ميكند! ما اما مفتي بازي ميكرديم و سرمان را جلوي توپ ميگذاشتيم. عشق مُرد. معرفت مرد. همه چيز مرد آقا.
نظر وحيد قليچ درباره سنگر قرمزها هم ميتواند قابل تامل باشد؟
نظر بدهم كه به تريج قبايشان بربخورد و زمين را به آسمان ببافند؟ يك بار از نيمكت پرسپوليس و سيستم دروازهباني تيم دو كلمه انتقاد كردم اما نامردها گفتند وحيد رد داده است. انگار نه انگار من ۱۸۰ بازي توي دروازه پرسپوليس ايستادم و كارم را هم خوب بلد بودم. آقايان ما را پيشكسوت نميدانند متاسفانه.
چرا؟
چون حرف حق را ميزنيم و برابر جماعت از راه رسيده تعظيم نميكنيم. باور ميكنيد اصلا نميدانم باشگاه پرسپوليس كجاست؟ حضرات آنقدر تنگنظر هستند كه نميگذارند امثال ما از در باشگاه برويم داخل. خدا پدر پروين را بيامرزد كه در اين عرصات گاهي عتيقهها را دور هم جمع ميكند.
پروين هم پروين قديم!
اين حرف را نزنيد. بيانصافي است خداوكيلي. پروين تافته جدا بافته فوتبال ماست و معني تار سبيل و نان و نمك را ميفهمد. من كه هميشه به شاگردي علي آقا افتخار كردم. او هنوز هم دست ما را ميگيرد و هنوز هم فريادرس است.