اعتراف پدر، همدستي مادر: نگاهي به ماجراي قتل بابك خرمدين
مرگ فجيع آقاي كارگردان
گروه اجتماعي| خبر كوتاهي كه در ابتدا رسيد اين بود: صبح يكشنبه، جسد مثله شده يك مرد جوان در سطل زبالهاي در خيابان نفيسي، محله اكباتان تهران پيدا شد. ايلنا گزارش داده بود اين جسد متعلق به مردي است كه بعد از مرگ مثله شده و در ادامه خبر از آغاز به كار ماموران كلانتري ۱۳۵ براي تشخيص هويت و تجسس و تشكيل پرونده اين قتل داده شد. روز گذشته مشخص شد كه قرباني بابك خرمدين است، فارغالتحصيل دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، كارگردان و مدرس سينما. همراه با هويدا شدن نام آشناي قرباني، ضربه هولناك را اين خبر كامل كرد: پدر و مادر مقتول به جنايت اعتراف كردند. ايرنا تيتر زد: «شنيدن نام قاتل از خبر قتل هولناكتر شد؛ خرمدين». عكسي كه در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد دقيقا شكل همان توصيفي است كه همكارش از او ميكرد: «هميشه با يك اوركت سبز، يك كفش بندي، يك كولهپشتي و موهاي ژوليده سياه و سفيد وارد دفتر ميشد.» نيلوفر هاشمي در واحد 38 دانشگاه علمي-كاربردي با بابك خرمدين همكار بود، چهار ترم، نزديك به دو سال تا قبل از اينكه كرونا شروع شود و دانشگاه آنها را هم مثل باقي موسسهها و مراكز آموزشي به تعطيلي بكشاند. او استاد گروه گريم است و همكارش بابك خرمدين، استاد گروه سينما را در فاصله تنفس ميان كلاسها ميديد، كسي كه به قول او سر وقت ميآمد، سر وقت ميرفت و كمتر ميشد كه او را در حال بگو و بخند و حرف زدنهاي مداوم ببيني: «مثل يك سايه بود، كمحرف، مودب و موقر و دوستداشتني. خاطره مشترك همه ما از او همان مرد با اوركت سبز است كه پشت ميز اتاق اساتيد مينشست، از قمقمه همراهش چاي براي خودش ميريخت و به همهمه همكارانش نگاه ميكرد. در آن دانشگاه هرگز آزارش به كسي نرسيد.» به قول او، خرمدين «كمحرفترين» استاد ميان همكارانش بود و براي همين هيچ كدام دقيقا از زندگي بيرون از دانشگاهش اطلاعات چنداني نداشتند: «ما وقتي در دفتر دور هم جمع ميشويم معمولا خيلي حرف ميزنيم و ميخنديم و شوخي ميكنيم و ماجراهاي كلاسهاي ساعت قبل را تعريف ميكنيم. ايشان نه، سر وقت ميآمد، يك چايي ميخوردند، سر ساعت ميرفتند سر كلاس و بعد تشريف ميبردند.» بخشي از اين شوك كه او پس از شنيدن خبر دچارش شده بابت همين است، آن معلم و همكار آرام و بيحرفي كه دو سال همكارش بود بدون اينكه چندان چيزي از خودش بروز بدهد چطور ناگهان به عنوان مقتول سر از تمامي خبرها و تيترها درآورده؟ «به خصوص وقتي فهميدم به خاطر پدر و مادرش از لندن برگشته بوده خيلي متاثر شدم. خيلي بيآزار بود واقعا حقش اين نبود. هر كسي كه با ايشان در تماس بوده چه به عنوان مدرس و چه به عنوان دانشجو بسيار متاثر شده. او واقعا يكي از باسوادترين مدرسان سينما بود.» قبل از اينكه حرفش تمام شود باز براي بار چندم اين حرف به زبانش ميآيد: «خيلي مظلوم بود.»
حكم مادر از پدر سنگينتر خواهد بود
در ميان كساني كه نام بابك خرمدين را همراه با نحوه مرگ او شنيدهاند، بسياري هستند كه به شباهت اين نام و اين سرنوشت با نام بابك خرمدين، سردار ايراني كه از آذربايجان بر ضد حكومت عباسيان قيام كرد اشاره ميكنند؛ كسي كه عاقبت به دستور معتصم، خليفه عباسي دستهايش را قطع كردند و به دارش آويختند. در گزارش ركنا از قتل كارگردان و مدرس سينما آمده است: «جسد بابك خرمدين به صورت تنه بالا و دستها كشف ميشود و با انگشتنگاري هويت جسد مشخص شده است. در بازجوييهاي اوليه پدر و مادر مقتول به جنايت هولناك اعتراف و ادعا ميكنند كه پسرشان را با مسموم كردن با قرص خوابآور داخل غذا بابك را بيهوش كرده و پدر خانواده پس از چند ضربه چاقو جسد را به حمام زير دوش آب منتقل و مثله ميكند.» آنچه به نقل از اعترافات پدر مقتول كه حالا عنوان قاتل را هم (بنا بر اعترافات) يدك ميكشد آمده، به اين شرح است: «پسرم مجرد بود. او ما را آزار و اذيت ميكرد، جانمان به لب رسيده بود. هر روز از دستش در امان نبوديم، ناسزا ميگفت و هر كاري دلش ميخواست انجام ميداد. من و مادرش تصميم گرفتيم از شر او رها شويم تا بيش از اين آبرويمان نرفته است. ابتدا قرص خورانديم، وقتي بيهوش شد با چاقو او را كشتم و جسدش را داخل حمام بردم بعد براي اينكه بتوانم از خانه خارج كنم جسدش را تكه تكه كردم داخل چمداني گذاشتم و با همدستي همسرم جنازه را از خانه بيرون بردم و داخل سطل آشغال انداختم.» در توضيحات بيشتري كه بعدتر به نقل از اين مرد 81 ساله منتشر شد، آمده بود كه از زمان شيوع كرونا كه او كلاسهايش را به صورت آنلاين برگزار ميكرد، رفت و آمدهايش سبب اذيت آنها شده است: «بابك فقط دانشجويان دختر را به خانه ميآورد و نميدانستيم كه همه آنها دانشجوهايش بودند يا نه! پسرم با دخترها به داخل اتاق ميرفت و از مادرش ميخواست براي خودش و ميهمانش غذا درست كند و مادرش از آنها پذيرايي ميكرد و اين در حالي بود كه ميدانستيم پسرم با دختران در خانه رابطه جنسي برقرار ميكند. باور كنيد از وجود پسرم يك روز آرام نداشتيم و جانمان به لبمان رسيده بود. حتي از پسرم خواستم براي خودش خانهاي تهيه كند و حاضر شدم خودرويم را بفروشم و حتي سهم ارث او را بدهم كه براي خودش خانه بگيرد و با ما زندگي نكند اما بابك ميگفت جنازه من از اين خانه بيرون ميرود و هيچوقت نپذيرفت از خانه خارج شود.» آنچه پدر گفته است با تصويري كه همكاران و دانشجويان خرمدين از اين مدرس 47 ساله داشتند از زمين تا آسمان تفاوت دارد. همزمان با دست به دست شدن اعترافات پدر در شبكههاي اجتماعي، نگرانيهايي كه بابت نسبت قانون مجازات كشورمان با پديده «فرزندكشي» توسط پدر وجود دارد دوباره تكرار ميشوند. در اين ميان نام «رومينا» آن دختر نوجواني كه سرش با داس پدر بريده شد دوباره به يادها آمده است و تكرار اين تذكر كه «ولي دم» چگونه ميتواند با كمترين هزينه دست به بزرگترين جنايتها بزند. در چنين پروندهاي وضعيت مجازات تا حدي پيش ميرود كه مجازات پيش روي مادر، در صورت صدور حكم معاونت در قتل، از مجازات پدر، به عنوان عامل قتل هم بيشتر خواهد بود. فخرالدين جعفرزاده، رييس سابق دادسراي جنايي تهران و وكيل پايه يك دادگستري به ركنا توضيح داده است: «در اين پرونده چون اولياي دم خودشان در قتل نقش دارند، سمت اولياي دم بودنشان ضايع ميشود و كنار ميرود. مقتول فرزند و همسر ندارد پس اولياي دم درجه يك ندارد. پدر قاتل مشمول قانون 612 قصاص نميشود و 3 تا 10 سال حبس دارد، مادر اگر معاون باشد مشمول ماده 127 قانون مجازات اسلامي ميشود و بيش از 15 سال حبس خواهد داشت.» اين بحثها و نقدهاي تند به نحوه نگاه قانون مجازات به عامليت پدر در قتل فرزند درست يك روز پس از آن مطرح ميشود كه معصومه ابتكار، معاون امور زنان و خانواده رييسجمهور از تصويب لايحه اصلاح ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامي مربوط به تشديد مجازات پدر در صورت قتل فرزند در كميسيون لوايح دولت خبر داده بود.