بازگشت امريكا به سياست دو دولتي
صباح زنگنه
سفر وزير خارجه ايالات متحده امريكا به سرزمينهاي اشغالي با اين هدف انجام شده است كه رويكرد جديد امريكا براي سران رژيم اسراييل و مقامهاي تشكيلات خودگردان فلسطيني تشريح شود. دولت ايالات متحده امريكا در دوره جو بايدن، طرفدار راهحل دو كشوري براي فلسطين است، در حالي كه دولت پيشين امريكا طرفدار ساختار يك دولت صهيونيستي در سرزمينهاي فلسطيني بود. تلاشهاي بايدن با دولت ترامپ تفاوتها و شباهتهايي دارد. استراتژي دولت امريكا درخصوص برخي حداقلها براي رژيم اسراييل با تغيير روساي جمهوري تفاوتي نميكند. در حداقلهاي حمايت از امنيت و موجوديت رژيم اسراييل تفاوتي ميان سياست ترامپ و بايدن وجود ندارد. اين دو رييسجمهور امريكا در اين رويكرد مشترك هستند و دولت جديد هم از اين موضوع عدول نخواهد كرد. اما سقف خواستههاي دولت ترامپ، تاييد هر خواسته و قصدي بود كه سران رژيم اسراييل داشته باشند. سياستهايي مانند به رسميت شناختن حاكميت اسراييل بر بلنديهاي جولان، شناسايي قدس اشغالي به عنوان پايتخت اسراييل، اشغال مناطق بيشتري از كرانه باختري رود اردن، ايجاد شهركهاي صهيونيستنشين در مناطق اشغالي ۱۹۶۷ و تمهيد عاديسازي روابط ديپلماتيك با برخي كشورهاي عربي امتيازهاي حداكثري بودند كه دولت ترامپ به اسراييل اعطا ميكرد. بايدن با اين حداكثرها همراه و همگام نيست و شايد تلاش بكند كه سران اسراييل را به همان حداقلها اسراييل را راضي بكند.
در پي درگيريهاي اخير و اقدامات خشونتباري كه رژيم صهيونيستي عليه مردم قدس شريف، منطقه شيخ جراح و بعد از آن مردم غزه به كار برد كه به كشتار مردم بيگناه و بيدفاع انجاميد، انتقادها در امريكا و كشورهاي اروپايي، عربي و اسلامي از حمايتهاي بيدريغ واشنگتن از اسراييل افزايش يافت. اين انتقادات نگراني كاخ سفيد را در پي داشت. اين نگراني باعث شد كه امريكاييها حتي مانع صدور يك بيانيه خشك و خالي در شوراي امنيت سازمان ملل متحد در محكوميت كشتار فلسطينيان شوند. امريكا به اين نتيجه رسيد كه استمرار نبرد اخير ميتواند به وحدت همه فلسطينيها منجر شود و مقاومت را گسترش دهد. حملات موفق موشكي مقاومت پوچ بودن سامانههاي امنيتي و دفاعي اسراييل را عيان ميكرد و همين موضوع ميتوانست باعث مهاجرت معكوس گسترده بسياري از يهوديان از مناطق اشغالي در سرزمينهاي فلسطيني شود و درنهايت به فروپاشي ساختاري و اجتماعي رژيم اشغالگر بينجامد. دولت امريكا براي جلوگيري از اتحاد فلسطيني و گسترش مقاومت كه به صورت مستقيم موجوديت رژيم اشغالگر را به خطر مياندازد تلاشهاي تازهاي را آغاز كرده است.
امريكاييها براي جلوگيري از اين وضعيت به اين فكر افتادند كه مقامهاي اسراييلي را هر چه سريعتر به ازسرگيري گفتوگوهاي فلسطيني-اسراييلي براي توافق تشكيل دو دولت راضي كنند. از سوي ديگر ديدار وزير خارجه امريكا با سران تشكيلات خودگردان فلسطيني نيز نشان ميدهد كه بار ديگر امريكاييها قصد دارند از تشكيلات خودگردان به عنوان طرف گفتوگوها با اسراييل بهره ببرند، تشكيلاتي كه در پي اتفاقات اخير تا مرز فروپاشي پيش رفت و عمده شهروندان فلسطيني از انفعال، بيعملي و بيتفاوتي سران آن به تنگ آمدهاند. در چنين شرايطي امريكا اميدوار است با تقويت مجدد تشكيلات خودگردان از افتادن امور به دست نيروهاي مردمي و مقاومت فلسطيني جلوگيري كند.
رويكردي كه امريكا بار ديگر به آن پناه برد، مسيري است كه در گذشته هم تكرار شده و تجربه هم نشان داده كه سرنوشتي جز بنبست ندارد. گفتوگوهايي از اين دست چندينبار برگزار شده و فراز و فرودهايي داشته است. در يك دوره دموكراتها روي كار هستند و مذاكرات بين فلسطينيها و رژيم اشغالگر شروع ميشود و به توافقهايي ميرسند و در دورهاي ديگر اسراييليها چراغ سبز واشنگتن براي نقض همه توافقهاي پيشين را دريافت ميكنند. حتي در شرايط كه توافقي حاصل شود هم اين توافقها معمولا حداقلي هستند، مثلا ممكن است كه اسراييليها وعده بدهند كه از محله شيخ جراح خارج ميشوند يا تعدادي از اسراي فلسطيني را آزاد كنند. تعدادي از كشورهاي عربي بهشدت از چنين رويكردي حمايت ميكنند، چرا كه بهزعم آنها باعث ميشود وضع از اينكه هست بدتر نشود.
منتهي در گذشته سه، چهار ابتكار مذاكراتي مشابه، حتي در سطح وسيعتر و با حضور كشورهاي اروپايي و برخي كشورهاي عربي مثل مذاكرات اسلو و مادريد انجام شدهبود، اما نهايتا نتيجه اين ميشد كه بعد از مدتي اسراييل به همان مسير گذشته ادامه ميداد. اسراييليها همواره نشان دادهاند كه اجازه تشكيل يك دولت عادي را به فلسطينيان نميدهند، امتيازاتي مانند گذرگاههاي مرزي، فرودگاه، بندر، رفت و آمد آزادانه و امثال اينها براي فلسطينيها از نظر رژيم اسراييل خط قرمز محسوب ميشود.
به نظر ميرسد بار ديگر با بازگشت امريكا به رويكرد گذشته، دورهاي از مذاكرات و سر و صدا و تبليغات جلو خواهد رفت و بعد از مدتي كه نتيجه نداد باز خواهيم ديد كه سرزمينهاي بيشتري تحت اشغال قرار خواهد گرفت و محدوديتهاي بيشتري براي فلسطينيها ايجاد ميشود.
همزمان شاهد هستيم كه امريكاييها بهشدت بر جداسازي نيروهاي فلسطيني از يكديگر تاكيد دارند. سياست امريكا در جدا كردن حماس و ديگر گروههاي فلسطيني و مستثني كردن و جدا كردن و حذف كردن نيروهاي فلسطيني، سياستي موفق و پذيرفته شده نخواهد بود. حماس جزو بزرگي از جامعه فلسطين است، در انتخابات ۲۰۰۶ پيروز اصلي انتخابات بود، طرفداران زيادي در غزه، كرانه باختري و حتي سرزمينهاي اشغالي ۱۹۴۸ دارد. اين نوع رويكرد امريكا يك نوع تفكر استعماري است، همين نوع رويكرد را فرانسويها در الجزاير و بريتانياييها در هندوستان پيگيري كردند، اما نهايتا شكست خوردند. حماس يك نيروي رسمي فلسطيني است، در پارلمان فلسطيني نماينده دارد و در ساز و كار اداره غزه تقريبا نيروي مسلط است. امريكاييها اگر ميخواهند به نتيجهاي در خورد در مساله فلسطين دست پيدا كنند، بايد رويكرد واقعبينانه در پيش بگيرند و واقعيتهاي ميداني را بپذيرند، بدون پذيرش واقعيتها در مساله فلسطين، اساسا امكان پيشرفتي در راهكارها و ابتكارهاي تكراري ديپلماتيك وجود نخواهد داشت.