قطعي برق آن سالها و اين سالها
ابراهيم عمران
دهه شصت و اوايل دهه هفتاد قطعي گسترده برق امري روتين و هر روزه بود. و به نوعي جزو «توتمهاي» ناخواسته ايرانيان قرار ميگرفت. در آن سالهاي دهه شصت به واسطه جنگ و مسائل مرتبط بدان و در دهه هفتاد بابت مسائل بعد از جنگ عموم مردم به نوعي پذيراي اين نقصان بودند و هر خانوادهاي لاجرم وسايل روشنايي سنتي براي خود در اختيار داشت و بيشتر شبنشينيها و احيانا مراسم شام و جشن در فضايي تاريك ولي دلپذير از نظر روحي برگزار ميشد. آن سالها موتور برق (ژنراتور) وسيله و ابزاري لوكس در نزد افرادي بود كه طاقت خاموشي نداشتند. در عروسيها پاي ثابت هر مراسمي بود و با قطع برق، ميزبان، مغرورانه با تبختر دستور آمادهسازي موتور برق ميداد! همه اينها جزو جدا ناشدني آن روزگار آزگار بود. حتي نداشتنها، نقصانها و كمبودها بويي از رضايت با خود داشت.
حاليه اما به مدد شاهراههاي ارتباطي و گستردگي پخش خبر، كوچكترين نقصي در سيستم برقرساني به خبر اول تبديل ميشود. چراكه بيشتر كارهاي روزانه در خانه و كاشانه و در بيرون از آن بدون برق معنايي ندارد. از كسب و كارهاي ريز تا امور كلان، همه به نوعي به اين فناوري محتاج هستند و گلايههاي شهروندان هم درست. اين نقص چه از استخراج رمزارز باشد و چه از فرسودگي شبكه به هيچوجه زيبنده جامعه امروز ايران در قرن جديد نيست. جامعهاي كه مصايب زيادي تحمل كرد و ميكند. انسانهايي كه در نيازهاي روزانهشان بعضا ميمانند، چگونه اين مورد را هم به دوش بكشند؟ بحث ناتحمليمان نيست. صحبت از تنگناهاي زيادي است كه متحمل شدهايم و كوچكترين نقصاني (عامدانه يا غير آن) ميتواند تلنگرهاي عصبي زيادي به پيرامون وارد كند. عصبيتهاي لحظهاي با وجود همه سختيهاي قبل اين توان را دارد كه قطعي چند ساعت در روز را به آستانه تحمل سختي تبديل كند. كوچكترين تعلل در ميزان تحملپذيري مشتركان برق و اشتباه محاسبه از نظر رواني ميتواند اين جمعيت خسته از نظر روحي و اقتصادي را، دستخوش مصائب تازهاي كند. پس صواب و ثواب در آن است زودتر چارهاي انديشيده شود كه نه سه دهه قبل است و نه موتور برقي وجود دارد و نه آن مردمان.