• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4943 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۲ خرداد

اخلاق مراقبت و نظريه ناتواني

در نقش مدافع دخترم

زهرا عباسي

اخلاق مراقبت يك نظريه هنجاري اخلاقي ذيل فضيلت‌گرايي است كه بر كنش اخلاقي در روابط بين افراد و مراقبت به عنوان يك فضيلت تاكيد مي‌كند و از ميانه سده بيستم از سوي برخي فيلسوفان طرح شده است. صحبت از مراقبت بدون صحبت از ناتواني بي‌معناست. در اين مجموعه يادداشت نگاهي اجمالي خواهيم داشت به آرا و نظريات مراقبت و ناتواني از نظرگاه انديشمندان مختلف. پيش از پرداختن به بحث اشاره‌اي به نظريه نقادانه ناتواني ضروري است. بدين منظور با خلاصه‌اي از مقدمه دايره‌المعارف استنفورد در باب كليت نظريه نقادانه ناتواني به قلم مليندا سي. هالف شروع مي‌كنيم.  نظريه نقادانه ناتواني مجموعه‌اي از ديدگاه‌هاي نظري ميان‌رشته‌اي و مختلف است كه ناتواني را پديده‌اي فرهنگي، تاريخي، نسبي، اجتماعي و سياسي مي‌پندارد. برخي از نظريه‌پردازان، به ويژه در فلسفه، اين حوزه را مطالعات نقادانه ناتواني هم مي‌نامند. اما اطلاق عبارت نقادانه به جاي مطالعه دعوتي براي بازتعريف ناتواني با نگاهي انتقادي به ديدگاه‌هاي سنتي رايج به ناتواني است. نظريه نقادانه ناتواني در واقع يك روش‌شناسي است ولي به معناي بررسي دقيق آسيب‌هاي جسمي يا ذهني نيست؛ بلكه مطالعه هنجارهاي اجتماعي است كه ويژگي‌هايي خاص را نقص تعريف مي‌كنند و همچنين شرايط اجتماعي كه ويژگي‌هاي انگ‌گونه را به جمعيت‌هاي خاص نسبت مي‌دهند. متفكران نظريه نقادانه ناتواني اغلب كار خود را بر فعاليت در حوزه بهبود شرايط افرادي كه اذهان و بدن‌هاي انگ‌زده‌شده دارند متمركز مي‌كنند. انديشمندان مختلف تعاريف متفاوتي براي ناتواني، فرد داراي ناتواني و ... داده‌اند. برخي بر اين عقيده‌اند كه بايد از تمايز ميان سوبژكتيويته ناتوان و توانا خودداري كرد. اين به اين معنا نيست كه همه ناتوان هستند، بلكه به دنبال روايات ملموس و تاريخي از ناتواني است كه در آن انواع تحليل از جمله نژاد، طبقه، جنسيت، مليت و ... با هم ارتباط مي‌يابند.  به‌طور مثال، پوثير و دولين نظريه ناتواني را اين‌گونه تعريف مي‌كنند: ناتواني اساسا مساله پزشكي يا سلامت و همين‌طور حساسيت و دلسوزي نيست. بلكه مساله سياست و قدرت (كم‌قدرتي/كم‌تواني) است. قدرت بر و قدرت براي. در واقع مطالعات ناتواني به اشخاص بي‌ارزش شده مي‌پردازد. ناتواني هويتي سيال است و هر يك از ما اگر به حد كافي عمر طولاني داشته باشيم با شكلي از آن مواجه خواهيم شد (سالمندي). امر غيرعادي، سلسله‌مراتب توانمندي، آسيب‌پذيري، از جمله مفاهيمي هستند كه مي‌توان آنها را در برخورد با ديگر نظريات همچون نژادپرستي به شكل عميق‌تري توضيخ داد. به‌طور مثال ارولز، نظريه‌پرداز ناتواني، بر اين باور است كه ايدئولوژي ناتواني بنيان سازوكار پديده‌هايي همچون كاپيتاليزم است.  با اين مقدمه، در يادداشت‌هاي پيش رو به معرفي اجمالي آراي نظريه‌پردازان مطرح حوزه مراقبت و ناتواني خواهم پرداخت. ادامه بخش حاضر و قسمت بعدي، به آراي اوا فدر كيتي اختصاص دارد. 
اوا فدر كيتي: مراقبت خوب (1) 
 رابطه ناتواني‌هاي جسمي- رواني و مراقبت از چشم‌انداز تجربه زيسته در سال‌هاي اخير مورد تامل پژوهشگران و متفكران فراواني قرار گرفته است. در اين ميان مي‌توان به اوا فدر كيتي اشاره كرد. اين فيلسوف معاصر، مقوله ناتواني و مراقبت در جهان معاصر را با تكيه بر نقش مادري و جايگاه مراقبتي خودش تبيين كرده است.   اوا كيتي فيلسوف و منتقد و استاد دانشگاه استوني بروك در امريكا و نظريه‌پرداز اخلاق مراقبت در حوزه مطالعات ناتواني است و آثار مشهوري را همچون كار عشق: مقالاتي در باب زنان، برابري و وابستگي، اخلاق مراقبت، وابستگي و ناتواني و فلسفه اخلاق در چالش با كم‌تواني ذهني منتشر كرده است. كيتي از آن دسته فيلسوفاني است كه به دنبال ارتباط ملموس ميان فلسفه و زيست اجتماعي‌اند. از اين ميان مي‌توان به مقاله مشهورش با عنوان «وقتي مراقبت عادلانه است و عدالت مراقبت است: عدالت و عقب‌ماندگي ذهني»، اشاره كرد كه در آن تعريف تازه‌اي از فرديت ارايه مي‌دهد. او با بازتعريف مساله وابستگي (نيازمند ياري ديگري بودن در امور روزمره) بر اين باور است كه استقلال (به معناي بي‌نيازي از ياري ديگري) مفهومي از اساس خيالي است. بر پايه اين تفسير از ذات وابسته انسان، كيتي دنياي معاصر را به پذيرش وابستگي ميان‌فردي فرا مي‌خواند: چراكه انواع اشكال روابط انساني ناگزير به هم وابسته است. او با اين برهان كه «عقب‌ماندگان ذهني در بعضي مواقع ابژه ترحم، دلسوزي يا سوءاستفاده متوليان (مراقبان) خود و به‌طور كلي اجتماع هستند»، به دنبال تعريفي مبتني بر سوبژكتيويته فرد داراي عقب‌ماندگي ذهني است كه شخص در آن از حقوق شهروندي و سهم مساوي از حق رشد و تعالي برخوردار است. كيتي اشاره مي‌كند كه بسياري از افراد داراي معلوليت ذهني، به ويژه آن دسته كه از ناتواني شديد در رنج هستند يا آن دسته كه ناتواني ديگري علاوه بر ناتواني ذهني دارند، به ندرت از دستاوردهاي گروه‌هاي ديگر داراي ناتواني برخوردار مي‌شوند. به‌طور مثال، تغيير محيطي كه شخص داراي ناتواني جسمي درآن زندگي مي‌كند (احداث رمپ براي افراد داراي ناتواني جسمي) تحول چنداني در حق برخورداري افراد كم‌توان ذهني خلق نمي‌كند. به سبب آنكه دنياي ليبراليسيم بر مفهوم فرد به معناي شخصي مستقل، عاقل و خودكفا پايه‌گذاري شده است و به شكلي از جامعه باور دارد كه از اجتماع چنين افرادي تشكيل شده باشد. در حالي كه بسياري از افراد داراي معلوليت ذهني نمي‌توانند چشم اميد به برابري در چنين سيستمي داشته باشند. در بخشي از اين مقاله، كيتي بيان مي‌كند از آنجا كه دخترش عضوي از قشري است كه صدا ندارد و نيازمند ديگري براي سخن گفتن است  (بخشي از ناتواني‌اش)، او اين مسووليت را به عهده مي‌گيرد:  «در نقش مدافع دخترم سشاست كه وارد حوزه نقد و نظريه ناتواني مي‌شوم.». 
(ادامه دارد) 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون