آرزوهاي بزرگ غريبه كروات در خاك بحرين
مار در آستينِ دراگان!
اميد مافي
جنگجوي بيمهار «ريجكا» در سالهاي جواني كه با پيراهن فيروزهاي باشگاه قديمي دورتر از زاگرب، بارها قفس توري حريفان را شعلهور كرده بود، هرگز تصور نميكرد در ميانسالي جنوب شرق اروپا را به مقصد غرب آسيا ترك كند و نبض تيم ملي كشوري را به دست گيرد كه هشتاد ميليون جفت چشم به نمايشهاي دراماتيكش در مسير جام جهاني دوختهاند. حالا او روي نيمكت ايران به روزهاي پرالتهاب منامه ميانديشد. هم او كه اشباح دوردست را به روياهاي خود راه نميدهد تا بتواند در آن سوي خليج فارس به خوابي آكنده از زخم و درد پايان دهد و بار ديگر يوزها را به جام جهاننما رهنمون كند. اتفاقي كه ميتواند دراگان را ميان سپيدهدم و غروب، به سوگلي يك ملت بدل كند.
العربي كويت، النصر عربستان و سپس ملوان بندر انزلي. او پس از حضوري نه چندان بلند در دو كشور عربي به سرزمين گربهاي شكل قدم نهاد و هدايت قوي سپيد انزلي را بر عهده گرفت. اسكوچيچ ادامه سريال ديگر «ويچ»هايي بود كه نبض تيمهاي وطني را در دست ميگرفتند و پاسخ اعتماد سكوها را به نحو مطلوبي ميدادند. او پس از موفقيت نسبي در بندر سر از فولاد خوزستان، خونه به خونه بابل و نفت آبادان درآورد و در قامت مرد شماره يك توانست نگاهها را به سوي خود جلب كند. «اسكو» با بابليها تا آستانه ليگ برتر هم پيش رفت و شايد اگر كمي شانس سراغش را ميگرفت، تيم متمول مازندران را به جمع غولها ميرساند.
دانشآموخته دانشگاه زاگرب در رشته حركتشناسي در شرايطي نبض تيم ملي را در دست گرفت كه كوبه سه رنگ خانه از تپش ايستاده بود. ناكاميهاي ويلموتس سبب شد تا اسكوچيچ وارث لشكر مغمومي شود كه خوشبختي را در رگهاي گرفته تقدير جستوجو ميكرد. او اما به سياق همه ويچها با لبخند آمد و از همان ابتدا حرف از حل نامعادلات زد و با وقار و نخوت و جاهطلبي شمعهاي رابطه را يكي پس از ديگري روشن كرد.
تيم اسكوچيچ حالا با كمترين بازي تداركاتي در حالي به سوي منامه پرواز ميكند كه حريفان تا بن دندان مسلح شدهاند. بحرين با متوقف كردن تيم قدرتمند اوكراين هراس بر دلها انداخته و عراق نيز به مصاف چند تيم آسيايي رفته است. ايران اما در اين ماهها در اتاق انتظار سير كرده و دلخوش به گلباران سوريها در انتظار روز واقعه مانده است. عجيب اينكه مرد كروات هرگز زبان به شكايت و انتقاد باز نكرده و ترجيح داده روزه سكوت بگيرد و در جلد سكانداري محافظهكار فرو رود. آيا اين احتياط بيش از حد و اين همذاتپنداري با فدراسيوننشينان براي دراگان گران تمام نخواهد شد؟
به آخرين سياهه تيم ملي كه بر اساس ذائقه «اسكو» منتشر شده ميتوان انتقادات بيشماري وارد كرد. عدم دعوت از چهرههايي چون رامين رضاييان، اميد ابراهيمي، سيد جلال حسيني، فرشيد اسماعيلي و ... علامت سوالي به قدر قامت مرد كروات پيش روي وي قرار ميدهد. با اين همه بايد صبوري پيشه كرد و در انتظار جنگهاي منامه ماند و ديد آيا اسكوچيچ آرام و خلوت گزيده ميتواند مار را از آستينش بيرون آورد و ورقها را برگرداند و فوتبال ما را از مصيبت احتمالي برهاند؟
توپچي كاركشته لاس پالماس كه روزگاري در سرزمين ماتادورها ميدرخشيد و مرتع سبز را تحتالشعاع خود قرار ميداد، اينك در ۵۲ سالگي به طغيان در آن سوي آب و رسيدن به جام جهاني فكر ميكند. پس از برانكو ايوانكوويچ او ميتواند دومين رهبر كروات تيم ملي در ادوار جام جهاني لقب بگيرد و ضربان قلبش را با ضربان قلب استارهاي گيتي در دوحه هماهنگ كند. اسكوچيچ اگر بتواند در ورزشگاه خالي از تماشاگر المحرق با اتكا به مردانش از كنار چهار حريف پيشرو رد شود و سند حضور در جام جهاننما را منگولهدار كند به حتم آغشته به اميد و آراسته به كت و شلوارهاي خوش رنگ ميتواند گلخندهاي به بخت بلند خود بزند و ويزاي قطر را در جيب خويش ببيند. خدا را چه ديديد! شايد او فقط چند روز ديگر ما را از ترحم، رنج و بيپناهي نجات دهد و به ماههاي برزخي فوتبالي كه تشنه صعود به جام جهاني است، پايان دهد.
شانزده ماه پس از صدور ابلاغ رهبري ايران براي دراگان حالا او آنقدر به اين سرزمين دل بسته كه در پستوخانهاش از بانوي جوانش بخواهد اسپند دود كند تا آنجا در خاك بحرين فرو نچكد و چترهاي نجات را به دست بچههايش دهد. حالِ اين روزهاي سرمربي جوان را بايد از تپش نامنظم قلبش فهميد. آيا او در سكوت گنگ يك ورزشگاه و كمي دورتر از گندمزارهاي پوك، با آفتاب به ظاهر مهربانِ منامه پهناي صورت ملتِ خسته از كرونا و گراني و بيكاري را خواهد پوشاند؟ صبر ميكنيم تا ببينيم در زمهرير خرداد!! چه اتفاقي براي فوتبال ايران و ستارههاي فروزانش رخ خواهد داد. اين بهترين كار است.