ادامه از صفحه اول
الگوي تاريخي در پيروزي آسان!
افول كرونا بر اين تصور دامن خواهد زد كه مردم با انتخاب اصولگرايان راحتتر زندگي خواهند كرد! البته اميدواريم كه واقعا چنين شود و با هزينهها و خسارتهاي تاريخي كه در اين انتخابات متوجه مردم سالاري شد حداقل زير يكدستي حاكميت بعضي از گشايشها به وجود آيد و مردم براي مدتي هم كه شده، نفسي بكشند. از آن سو ظاهرا بايدن هم قصد افزايش تنش با ايران را ندارد و همسايهها هم فهميدهاند كه فعلا زمان تشنج در روابط با ايران نيست. لذا فرصت بزرگي متوجه دولت آينده است كه از موقعيتهاي آشكار و غيبي خود كمال استفاده را براي رفاه مردم ببرد و بنيه ايران را تقويت كند. اما توجه ساز و تاملآفرين است كه هر زمان دولتهاي اصولگرا روي كارند هم شانس ميآورند و هم انواع حمايتهاي ارضي و سمايي متوجهشان ميشود و مثلا در زمان آقاي احمدينژاد قيمت نفت افزايش كم سابقهاي پيدا كرد چنانچه آن درآمد را افسانهاي خواندند و برخي كارشناسان امكان وقوع مجدد آن را غيرقابل تصور ميدانند. متاسفانه اين درآمد عظيم و احيانا غيرقابل تكرار به جاي سرمايهگذاري در امور زيربنايي صرف پولپاشي در جامعه شد و به تورم دامن زد و اين موقعيت استثنايي مالي به همين سادگي ضايع شد و از دست رفت و هنگامي كه ما با تحريمهاي حداكثري امريكا روبهرو شديم نه تنها ذخاير ارزي چنداني نداشتيم كه بدهيهاي داخلي و خارجي دولت فشاري مضاعف را متوجه جامعه كرد و اي كاش روزي كارشناسان بيطرف گزارشي ملي تهيه كنند كه از اين ناحيه چه خساراتي متوجه اقتصاد كشور و خصوصا معيشت مردم وارد آمد؟ از اين كه بگذريم حمايتهايي كه از دولت اصولگراي آقاي احمدينژاد از سوي اركان قدرت صورت گرفت هم تقريبا بيسابقه بود، حمايتهايي كه با آن امكان شكوفا كردن ظرفيتهاي كشور در جهت افزايش سرمايهگذاري و ايجاد ميليونها موقعيت شغلي پايدار طي 8 سال ميتوانست انقلابي در اشتغال جوانان ايجاد كند ولي فاجعه آفريد و اشتغال كشور به صفر رسيد. اكنون دوباره ابر و باد و مه و خورشيد فلك در كار شدهاند تا اصولگرايان علاوه بر آخرين اركان قدرت يعني قوه مجريه شوراها را هم به دست آورند و ساختار سياسي كشور بعد از انقلاب چهرهاي كمسابقه يا بيسابقه به خود گيرد. البته اگر اين همه با روشهاي كاملا دموكراتيك انجام ميشد نه تنها بايد به اين همه نبوغ و محبوبيت و كارآمدي و هوشياري و سياستپيشگي و پشتكار و زرنگي و عمل ميداني تبريك گفت بلكه از همين حالا نويد جهش در همه عرصههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي را به جامعه داد ولي چه ميشود كرد كه نحوه بررسي صلاحيتها را آقايان معتمد خودشان يعني آيتالله صادق لاريجاني و حجتالاسلام مصلحي بيان كردهاند و صداي برخي از اصولگرايان هم درآمده است! حيف از يك پيروزي كه ميتوانست رشكبرانگيز باشد و همه را خوشحال كند و جهان را به قدرت دموكراسي در ايران معترف سازد، حيف كه آقايان بازي نكرده ميبرند و به دروازهاي گل ميزنند كه قبلا دروازبانش را اخراج كردهاند! خلاف مروت است كه از حالا به قضاوت بنشينيم و با توجه به عملكرد پيشين آقايان چند ضرب و تقسيم ساده انجام دهيم و بر نگرانيهاي انبوه صحه بگذاريم ولي اين را كه ميشود، گفت و تاكيد كرد و انتظار داشت كه با تجميع اين همه قدرت حداقل اشتغال را از زمان دولت متبوع پيشينشان از صفر عبور دهند، عزتمان را به هيچ قدرت غربي و شرقي نفروشند، مشكل كشور نمايان بودن چهار تار موي زنان نباشد، بر سيل مهاجرت از روستاها به شهرها و از كشور به خارج افزوده نشود، براي بلاياي طبيعي چارهانديشي كنند و با اينكه مثل زمان دولت معجزهگرشان نظارت چنداني گريبانشان را نخواهد گرفت از فسادها بكاهند و نگاه را واقعا از برون به درون بچرخانند و اولويت اصلي ايران و مردم نجيب و مظلومش باشد.
شوراها ؛ مدني يا سياسي؟
2- كسي نميتواند ادعا كند شهردار «تداركاتچي» است. شهردارها- بهخصوص در كلانشهرهايي چون تهران- منابع، امكانات و امضاي ارزشمندي دارند كه توزيع عادلانه اين منابع و امكانات ميتواند تاثير بسياري در ايجاد فرصتهاي برابر به ويژه براي ساكنان محلات كمتر برخوردار، گروههاي آسيبپذير و محذوف اجتماعي داشته باشد.
3- انتخابات شوراي شهر تا حدودي از آنچه «مهندسي انتخابات» ناميده ميشود، مصون مانده است. هرچند در اين دوره با اقدامات ناصواب و بدعتگونه مجلس، شهرها از حضور برخي نمايندگان متخصص، توانمند و آزموده محروم شدند اما بسياري از كنشگران شايسته تاييد صلاحيت شدهاند و هنوز در صحنه باقياند كه فرض «تهي از محتوا بودن» انتخابات را تا حدود بالايي ابطال ميكند.
4- اعضاي شوراي شهر لزوما «رجل سياسي» نيستند و بارها شاهد آن بودهايم كه افرادي خارج از حلقه بسته مديران سياسي شناخته شده بركرسيهاي شوراي شهر تكيه زدهاند. معلمان، پزشكان، مهندسان، اساتيد دانشگاه، متخصصان محيط زيست و فعالان مدني از اين جمله هستند. هرچند نگارنده انتخاب ورزشكار و خواننده و امثالهم را براي شهر مضر ميداند اما انتخاب چنين افرادي در دورههاي پيشين نشان از آن دارد كه كنشگران و دغدغهمندان اجتماعي، مدني و دانشگاهي نيز محدوديتي در ورود به اين انتخابات ندارند.
5- در اكثر كشورهاي دنيا شهرداريها مانند سازمان برنامه و بودجه يا بانك مركزي تا حدود زيادي فني-تخصصي اداره ميشوند و بدنه آنها كمتر تحت تاثير تلاطمهاي سياسي است. اين نهاد در صورت اداره درست ميتواند فرصتي طلايي براي جواناني باشد كه دوست دارند، مهارتها و دانش فني خود را در خدمت عموم مردم بگذارند اما از دولت و مناسبات دولتي محروم شده يا گريزانند.
6- وجود شوراهاي شهر كه به جرات ميتوان آن را از مهمترين دستاوردهاي دولت اصلاحات برشمرد به شدت تمركززدا و در خدمت دموكراتيك كردن حاكميت و واگذاري امور مردم به خود آنهاست. از مجموع دلايل بالا ميتوان نتيجه گرفت هرچند انتخابات شوراي شهر نيز كاملا غيرسياسي نيست اما وجوه مدني آن بر وجوه سياسياش غلبه دارد و ممكن، ضروري و منطقي است اگر حتي كسي كه از سياست بيزار است در شوراي شهر آينده، نمايندهاي داشته باشد. از اينرو شايسته است شهروندان و كنشگراني كه دل در گروي بهبود وضع زندگي مردم دارند حتي اگر به هيچ يك از 7 كانديداي انتخابات رياستجمهوري باور ندارند با دعوت از مردم براي راي به كساني كه به اداره مشاركتي و انسانمحور شهر باور دارند به رشد و بالندگي اين نهاد دموكراتيك و اصلاحگر كمك كنند.