گنجشكها به دستانش اعتماد ميكنند!
اميد مافي
وطن در نگاه او، آغوش سربازاني بود كه با آشناترين زبان، نامش را به گوش دورترين سيارهها رساندند و به عشقش تا صبح دم گرفتند و هورا كشيدند. چه كسي فكر ميكرد در نبرد جذاب سلبريتيها، عقابي ۳۲ ساله با اشارتي از سوي ولاديمير پتكوويچ كبير ياد كوچههاي زوريخ بيفتد، به سيم آخر بزند و يك قاره را با سرانگشتان چسبناك خود حيران كند؟
در شبي كه نبرد دراماتيك مردان سرزمين آلپ و جنگجويان ايفل كه با دماغ باد كرده ظاهر شده بودند، پس از ماراتني مرگبار به كام سرخها شد اين يان سومر ۳۲ ساله بود كه همچون پروانه از پيله خود خارج شد و در قامت سنگربان سوييس بارها با سوپر واكنشهايش موهاي غولهاي آن سوي ورساي را پريشان كرد تا عطري شيرين از درون قلعه پسران اشرافي برخيزد و در ورزشگاه ملي بخارست بپيچد.
گاه در اوج يك جنگ طولاني و فرسايشي، دستان بلند سنگربان از خود گذشتهاي ميتواند يخها را آب كند و خورشيد صبحگاه را به ماه شبانه پيوند بزند. اين گونه شد كه قلعهچي سرد و گرم چشيده سرزمين سردسيري لكنت شب را به زبان ماه برگرداند و در اوج استيصال به صخرهاي محكم بدل شد تا خروسهاي متبختر پس از ۱۲۰ دقيقه به مرگ خو بگيرند و در ديگ جوشان شرق اروپا قصيده لبخند چاك چاك را با ضجه و مويه نجوا كنند.
در ميهماني حادثهخيز يورو، وقتي امباپه مغرور پشت پنجمين ضربه پنالتي ايستاد كمتر كسي تصور ميكرد آشيانهبان مونشن گلادباخ با رداي چشمنواز سوييس با شيرجهاي تاريخي و با يك دست شليك غزال تيزپاي جوان را مهار كند تا ژنو، لوزان، زوريخ و برن تا صبح پلك نزنند و كافههاي سرمست، تاريكي سمج را هرگز باور نكنند و بر طبلهاي شعف بكوبند.
حالا پسري كه همين چند سال پيش سرطان، يگانه مادرش را از او گرفت تا سال ها در خود فرو رود و از غار تنهايياش خارج نشود روي خوش زندگي را لمس ميكند و با بدل شدن به قهرمان ناميراي يك سرزمين از خواب بابونهها بيدار شده و تا بهارنارنجها قدم ميزند. حالا او بالاتر از هوگو لوريس امضايش را پاي تومار بلند پيروزي نشانده تا موسيو دشان محو تماشاي قفسبان سوييس روياهايش را بر شرجيترين شاخههاي اندوه بياويزد و در راه بازگشت به پاريس به اين بينديشند كه غريقترين غريقِ گيتي گاه از روستاي كوچك آن سوي سن موريتس ميآيد و به تنهايي ستارههاي نيمه روشن تهيدست را بر شانههاي مغمومترين حريفان مينشاند. حالا كرهاسبهاي بوندسليگا در ورزشگاه بزرگ بروسيا پارك به خاطر دروازهباني كه با يك عشق ابدي به نام گلادباخ روز و شب را دوره ميكند شيهه ميكشند. چه كسي بود كه ميگفت: عمر شيههها مستدام باد در مراتع يشمي...
اينك كه سوييس شگفتيساز، خروسها را بيآب و بيبسمل ذبح كرده و يك گام ديگر به تسخير جام نزديك شده حتما يان سومر با جامه شماره يك باز هم ميتواند تكليف قشونهاي مسلح فراسوي اروپا را با زخمهاي بزرگ روشن كند و آنقدر بدرخشد كه گنجشكها به دستانش اعتماد كنند. بازي براي مردي كه در ۳۲ سالگي دوباره متولد شده تازه آغاز شده و اين يعني سومر ميتواند ارواح آواره را به اردوي رقيبان بفرستد و تيترهاي درشت روزنامهها را به خود اختصاص دهد.