نگاهي به فيلم ببر سفيد رامين بحراني، نامزد اسكار 2021
خطرِ ظهور جوكرِ هندي
كامل حسيني
قهرمان «تات فيليپس» در فيلمِ جوكر به شكلي ديگر اينبار در هندوستان دوباره از نو آشكار ميشود. شخصيتي كه در آغاز مطيع و آرام همزمان شيفته كسب ثروت و بهبودي زندگي است ولي همزمان نيز درمانده از ستم و محروميت است. در هر صورت، جوكر سركش و معترض به ويژه عالم سينما در نسخههاي هزار چهره باز توليد ميشود. شگفت آنجا است كه در عين ديالوگ و همگرايي ميان نسخههايش اما به علت پيچيدگي ذهن و تفاوت محيطِ رشد آنها، هر روز بر شدت گوناگوني ميان نسخهها افزوده ميشود. گم كردن معنا، گسترش فقر فرهنگي، شكاف طبقاتي، تحقير، فساد سياستمداران، شرايط كلي زندگي اين جوكرها است.
شايد ايماژ مهم مرغهاي داخل قفس ايده «مايكل رايان» را بازگو ميكند: نيازي به كنترل آنهايي كه ممكن است شورش كنند نيست زيرا خود آنها به نوعي خودشان را كنترل ميكنند. آنها باور دارند كه آزاد هستند اما در واقع نسخه امروزي بردههايي هستند كه آنقدر قابل اطمينان و وفادارند كه به آنها اجازه داده ميشود بدون غل و زنجير كار كنند.... اين باور سبب ميشود كه آنها به هيچ عنوان دست به اقدامي اعتراضي نزنند (درآمدي بر نقد. مايكل رايان. ترجمه سارا كاظميمنش). اما بالرام جهت رهايي از اين باتلاقي كه در آن حتي مدعيان اصلاحات (نمونهاش زن سوسياليست بزرگ) چه تدبيري ميانديشد؟ بالرام در چنين فضاي پر تعليقآميز و دلهره به تدريج دچار دگرگوني ميشود تا سرانجام به قتل «آشوك» دست ميزند؛ اربابي فاسد كه در ظاهر رفتاري نسبتا انساني و صميمي با بالرام دارد. گفتههاي فيلم، روشن و تا حدودي بدون ابهام است و اين جنبه بيشتر ناشي از ديالوگهاي طولاني، صريح، بازگويي داستان توسط بالرام و همچنين شبح ميزانسني مبني بر نمايش تقابلها در ساختار فرمال فيلم است. البته بياييم باز هم از درِ تشابه ميان دو شخصيت جوكر در پايان هر دو فيلم وارد شويم. دكتر عبدالرحمن نجل رحيم، مغزپژوه؛ در مورد قهرمان فيلم «جوكر» چنين گفته بود كه «آرتور» در اوج دنياي توهمزده و هذيانآلود مغز خشونتزدهاش در انتهاي فيلم، قهرمان دلقكهايي مانند خود ميشود. شورش آنها در اعتراض به وضع موجود، آشوبي خشونتزده و بيسرانجام، پر از هيجانهاي كور، دلخوش كنكهاي گذرا و...
به ياد بياوريم سكانسي كه در آن متاسفانه بالرام فضاي رهايي از بردگي، پولداري يا رفاه زندگي در جامعه هندوستان را تنها دوراهي غيرانساني يا جرم يا سياست ميداند. در پايان روايتگري زير سايه افزايش دامنه اطلاعات بيننده، بالرام مردي پولدارِ كارآفرين و مهربان شده است؛ در كنارش از اشتباه راه خود هم پشيمان نيست اما موفقيت ظاهري و فعلي او نبايد برايمان الگويي فريبنده شود. چنين است كه راه رهايي خشونتآميز با تناقضهاي اخلاقي صداقت همراه با خودخواهي، حيلهگري بالرام ما را به قضاوتي مشابه ميرساند كه دكتر نجل رحيم در ادامه بيان كردهاند: ... اين شورشهاي كور بيش از آنكه اميدواركننده باشد از اضمحلال و نابودي ارزشهاي انساني خبر ميدهد و هشداري بسيار جدي براي كل بشريت در دنياي امروز است. شايد بافت فيلم آقاي بحراني با تار و پود چنين هشداري چيده شده است! اينكه؛ آگاه باشيم هدف، وسيله را توجيه نميكند.