• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4968 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۳ تير

خاطرات سفر و حضر (10)

اسماعيل كهرم

هيچ كسي كنار من ننشست. صندلي كنار من خالي بود. گويا همگي در فريب دادن من همداستان بودند. اتوبوس كه قرار بود يك ولوو نو باشد واقعا به درد موزه مي‌خورد. چند گوسفند نيز جزو مسافران بودند و نيز چندي مرغ و خروس كه چندتايي كفش من را منقوش كردند. تنها نكته مثبتي كه از آن سفر چهار ساعته به ياد دارم، مناظري است كه طي طريق ديدم. هندوستان واقعي، مردم واقعي و فقر واقعي را ديدم و حس كردم. هندوستان واقعي، با آنچه در فيلم‌ها ديده مي‌شود و نيز آنچه در شهرهاي بزرگ مانند مومباي ديده مي‌شود، متفاوت است. بايد به دل روستاها رفت تا آن را ديد! خانواده‌اي كه با يك گاو و در يك اتاق زندگي مي‌كنند! ... به «پوتا پارتي» رسيدم. چهارروز ماندم. هر كسي به اين شهر مي‌رود، از زير تصوير پاهاي «ساي بابا» عبور مي‌كند. به بنگلور بازگشتم. در هندوستان، پليس توريست‌ها در هر چهارراهي گشت مي‌زند. نزد آنها رفتم و جريان كلاهبرداري را تعريف كردم. يك پليس با من آمد. به مغازه بليت‌فروش رفتيم. بليت‌فروش متقلب تا من را با پليس ديد، فرياد زد: «برادر كجا رفته بودي؟ من دنبالت مي‌گشتم. مي‌خواستم بقيه پولت را پس بدهم!»

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون