گزارش نمايشي كه اين روزها بيرون از سالنها روي صحنه است
جشنواره تئاتر دانشگاهي در مسلخ
بابك احمدي
بيستوسومين جشنواره بينالمللي تئاتر دانشگاهي ايران درحال برگزاري است اما شرايط بغرنجي را تجربه ميكند. اعلام تعطيلي سالنهاي نمايشي در پي شيوع موج پنجم، ششم يا چندم! كرونا بار ديگر برنامههاي دبيرخانه و ستاد برگزاري اين دوره را بههم ريخت. علاوه براين، سوءمديريت در تمام اركان مرتبط با برگزاري مهمترين رويداد تئاتري سالهاي اخير كشور (از اداره كل هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد گرفته تا وزارت علوم، دانشگاه تهران و مركز تئاتر مولوي) زنجيرهاي تشكيل داد تا يكبار ديگر شاهد قرباني شدن «تئاتر» و گروههاي جوانِ تئاتري باشيم. گروههايي كه زير امواج متعدد ويروس به تمرين مشغول شدند و در كنار اندوختههاي اندك مالي، ماهها و سالهاي عمر خود را صرف كردند تا درنهايت امكان نمايش ايدههايشان بر صحنه و در برابر تماشاگر ميسر شود. اما... و دوباره اين «اما»ي پرتكرارِ اين روزها و ساليان كه چون ديواري سخت در برابر اجراي هر ايده خلاقهاي، در هر صنف و دسته و گروهي قد علم كرده است. مانعي كه درنهايت منجر به بروز تنشها و در مواردي بداخلاقيهايي شد كه آرام آرام حاشيه جشنواره را قابل مطالعهتر و مهمتر از متن كرد اما من در اين گزارش قصد ندارم چندان موشكافانه تمام جزييات را بازگو كنم! و تنها به رئوس اصلي اشاره خواهم كرد. كشف جزييات هرآنچه در پي بروز هر عصبيتي (مثلا هنگامي كه درِ سالن تئاتر به روي بعضي باز و به روي عدهاي بسته ميشود) رخ نشان ميدهد را به قوه تخيل قوي خوانندگان اين سطور واگذار ميكنم.
بالا گرفتن موج ويروس و تعويق جشنواره
بيترديد نخستين عاملي كه موجب شد دوره بيست و سوم جشنواره تئاتر دانشگاهي در وضعيت برزخي قرار گيرد، همان چيزي بود كه هنوز هم پابرجاست و البته با رجوع به آمار واكسيناسيون و اهمال وزارت بهداشت در انجام وظايف ذاتياش، قصه ما همچنان با انتهاي باز ادامه دارد. آخرين اطلاعات واكسيناسيون عمومي شهروندان نشان ميدهد ايران در جدول تزريق واكسن در كنار كشورهاي بنگلادش، ميانمار، آفريقاي جنوبي، اوكراين و گواتمالا ايستاده است و اين آمار با ادعاهاي روياگون وزارت بهداشت ايران كه شعار واكسينه كردن فقراي جهان سر ميدهد، زمين تا آسمان فاصله دارد. بگذريم...
تاخير در واكسينه كردن مردم در برابر بيماري و البته پافشاري در برگزاري انواع مراسمها و ميتينگهاي سياسي در ماههاي اخير باعث شد كرونا خيز دوباره بردارد؛ امري كه پيشتر جشنواره استعدادهاي دانشجويي تئاتر را به تعويق و تعطيلي كشانده بود.
يك سال قبل درست در همين روزهاي گرم تيرماه، مجتبي جدي، دبير جشنواره درباره تعويق در برگزاري دوره بيستوسوم به خبرگزاري مهر توضيح داد: «تاكيد ما براي برگزاري بخش صحنهاي جشنواره روي بازگشايي دانشگاهها و خوابگاهها است وگرنه ميتوانيم جشنواره را سر موعد خودش برگزار كنيم چون در حال حاضر تئاترها فعال هستند و دانشجويان هم تمريناتشان را در پلاتوها انجام ميدهند اما چون جشنواره دانشگاهي است و مخاطبانش هم همه دانشجو هستند نه مردم عادي، ترجيحمان اين است كه بعد از بازگشايي خوابگاهها اقدام به برگزاري جشنواره كنيم تا دانشجويان ساكن شهرستانها هم بتوانند در اين رويداد حضور يابند. تاكيد ما اين است كه ۴۵ روز بعد از اينكه دانشجويان در خوابگاهها مستقر شدند، بازبيني مرحله اول جشنواره را برگزار كنيم. فكر ميكنم بهمنماه ديگر دانشگاهها و خوابگاهها باز شوند چون بيشتر از اين نميشود اين تعطيلي را ادامه داد و ما نيز به محض آغاز فعاليتهاي دانشگاهها براي بخش صحنهاي برنامهريزي خواهيم كرد.» البته اين پيشبيني چندان رنگ واقع به خود نگرفت. جدي در ادامه «احتمال» ميدهد كه «جشنواره نسبت به سالهاي گذشته طولانيتر باشد و بازه زماني بيشتري را در بر بگيرد» و اميدوارانه معتقد است اين وضعيت شرايطي فراهم ميآورد كه كارهايي كه در دورههاي قبل فرصت انجامش نبوده، انجام شود. از جمله كارهاي مدنظرِ او، برگزاري كارگاههاي آموزشي بلندمدت فصلي در حوزه مطالعات و اجراهاي بينارشتهاي بوده كه تا اين لحظه گزارش جامع و دقيقي از روند برگزاري آنها در دست نيست.
امور درنهايت به آنجا رسيد كه بخش صحنهاي يا به قولي بخش اصلي جشنواره، روز جمعه ۱۱ تير ۱۴۰۰ با اجراي چند نمايش آغاز شد. نمايشهاي «ريچارد سوم» به كارگرداني مهدي بختياري در سالن اصلي تالار مولوي در سانسهاي 16:00و 19:00، «شب شك» به كارگرداني اميرحسين بريماني در سالن كوچك تالار مولوي از ساعت 30: 17 و «پايين سمت» به كارگرداني هادي محرابي در سانسهاي 16:00 و 30: 17 در عمارت نوفل لوشاتو. پيش از اين نيز گروههايي در قالب بخش «تجربههاي اجرا» با عنوان فرعي «زيستن در شهر» ايدههاي جذابي را در سطح شهر به اجرا گذاشتند كه در گزارش جداگانه به آنها ميپردازم.
صحنه بيرون از سالنها!
شروع بخش صحنهاي اما تقريبا همزمان شد با موج پنجم كوويد19 و دستور «ستاد مبارزه با كرونا» مبني بر لزوم تعطيلي تمام مشاغل گروه دوم از جمله كافهها، رستورانها و سالنهاي تئاتر براي بازه زماني دو هفتهاي. امري كه براي چندمينبار برنامه دبيرخانه جشنواره را بههم ريخت و البته يك مصاحبه بيموقع موجي از واكنش را در فضاي مجازي و غيرمجازي برانگيخت.
اميرحسين حريري كه همزمان با «مديريت سالن تئاتر مولوي» به عنوان «داور» و «عضو شوراي سياستگذاري» جشنواره بيستوسوم نيز فعاليت ميكند، يكي، دو روزي گوي سبقت گفتوگوهاي رسانهاي را از دبير رسمي جشنواره ربود و عملا در قامت رييس جشنواره ظاهر شد. همين امر در كنار فرآيند طيشده در انتخاب دبير و نقش حريري در شكلدهي و چيدمان انتخاب، به خودي خود از قبل جو منفي به وجود آورده بود. حتي معرفي داوران (و غياب حتي يك چهره برگزيده سالهاي اخير تئاتر دانشگاهي در ميان آنها كه انگار قصد داشت جشنواره تئاتر فجر را مدلسازي كند) به نگاه منفي و بياعتمادي دانشجويان دامن زد. درنهايت هم تصميم حريري مبني بر انجام مصاحبههاي توضيحي و توجيهي با رسانهها، گرچه به عنوان مدير سالن مولوي صورت ميگرفت، اما در شماي بيروني، عنوان «دبير در سايه» را برازندهاش ميكرد جشنواره را تا حدي به حاشيه برد. مدير سالن تئاتر مولوي روز ۱۲ تير ۱۴۰۰ چندوچون برگزاري جشنواره را بعد از اعلام محدوديتهاي كرونايي براي باشگاه خبرنگاران جوان اينطور تشريح ميكند: «باتوجه به هشدارهايي كه قبلا درباره پيك پنجم كرونا از سوي ستاد كرونا اعلام شده بود، در جلسه ستاد برگزاري جشنواره تمامي پيشبينيها را انجام داديم. در اين جلسه كه با حضور مديران وزارت علوم، مديران سالنهاي تئاتر، دانشجويان و مسوولان برگزاري جشنواره تشكيل شد قرار بر اين شد كه به جهت حفظ سلامت افراد، جشنواره تئاتر دانشجويي بدون حضور تماشاگران برگزار شود.»
ساعت 30: 10 صبح همان روز خبرگزاري مهر گفتوگويي با حريري روي خط فرستاد كه جريان را اينطور صورتبندي ميكرد: «تعطيلي بيست و سومين جشنواره تئاتر دانشگاهي در شرايط فعلي به نفع اين رويداد و تئاتر دانشگاهي نيست و ما با پيشنهاداتي كه ارايه داديم تغيير در روند برگزاري جشنواره ايجاد ميكنيم كه ادامه برگزاري جشنواره به صورت غيرحضوري يكي از اين پيشنهادات است.» و اشاره چندباره به برگزاري «غيرحضوري» و «بدون حضور تماشاگر» جشنواره در خط آخر هر دو گفتوگو بود كه انواع واكنشها در فضاي مجازي را به دنبال داشت و براي دنبالكنندگان جدي جشنواره، استراتژي دبيرخانه يك دوره قبلتر را يادآور ميشد كه در يكي، دو مورد ترجيح داد نمايشها را بدون حضور تماشاگر و فقط در حضور داوران ارزيابي كند!
اعتراض دانشجويان و برگزاري
جلسه مشورتي
در نتيجه همين اظهارنظر بعضي گروهها اعلام كردند حاضر نيستند نمايشهاي خود را بدون حضور تماشاگر روي صحنه اجرا كنند. البته تعداد اين كارگردانان زياد نبود و از بين حدودا بيست و يكي، دو كارگردان حاضر در بخش صحنهاي، عملا سه يا چهار كارگردان با اين پيشنهاد دوستان و همكارانِ خود را همراهي كردند. فقط در يك مورد گروه «زاوش» به سرپرستي عرفان آيتي كه با نمايش «سگ زرد، برادر شغال» در جدول اجراها حضور داشت بيانيهاي منتشر و اعلام كرد از حضور در جشنواره بدون تماشاگر انصراف ميدهد. گرچه در ادامه و درنظر گرفتن رفتار گروههاي ديگر، او و گروهش نيز به كار خود در جشنواره ادامه دادند.
عرفان خلاقي كه به عنوان منتقد به نقد و بررسي آثار جشنواره ميپرداخت نيز به دنبال همين فعل و انفعال! در صفحه اينستاگرام خود اعلام كرد در چنين وضعيتي حاضر به مشاركت در جشنواره نيست. به دنبال اين تصميم ديگر منتقدان نيز نشستهاي نقد و بررسي نمايشها را تعطيل كردند.
سرانجام كار به آنجا رسيد كه دبيرخانه جشنواره با كارگردانان تماس گرفت و براي تصميمگيري درباره آنچه بايد رخ دهد، در سالن تئاتر مولوي يك قرار ديدار رو در رو گذاشت. جلسهاي كه تا حد زيادي به فكر كردن پيرامون بحران در همان لحظه گذشت، درحالي كه جشنواره بايد از پيش براي چنين مواقعي برنامهريزي دقيق و عملياتي ميداشت؛ همه ميدانستيم بعد از برگزاري انتخابات رياستجمهوري، موج تعطيليها از راه ميرسد.
نتيجه گپ و گفتها به اينجا ختم شد كه جشنواره هرطور شده و با هر كيفيتي برگزار شود؛ بنابراين ايده «به تعويق انداختن» چند هفتهاي تا زمان عبور از پيك كرونا و بازگشت مخاطبان به سالنها مسكوت ماند. اين تصميم درحالي گرفته شد كه دبير جشنواره قبلا گفته بود احتمالا بايد براي طولانيتر شدن زمان جشنواره آماده شويم!
دبير جشنواره روز ۱۴ تير گفتوگوي كوتاه ديگري انجام داد. او در اين باره كه «چرا برگزاري اين دوره از جشنواره به بعد از پايان تعطيليهاي اخير كرونايي موكول نشد، به خبرنگار مهر گفت: «طي بيش از يك سال گذشته كه شاهد شيوع ويروس كرونا بودهايم هر موقع ۲ هفته تعطيلي كرونايي اعلام شده شاهد تمديد آن بودهايم و هيچ تضميني وجود نداشته و ندارد كه فقط تعطيليها به ۲ هفته ختم شود. طي صحبتي كه با گروههاي شركتكننده داشتيم به تعويق انداختن برگزاري جشنواره بيست و سوم ريسك بالايي داشت زيرا گروهها حدود يك سال گذشته با صرف هزينه زماني و مالي درگير تمرين و آمادهسازي نمايش خود بودهاند و ادامه پيدا كردن اين روند شرايط را برايشان سختتر ميكرد.»
بنزين خانه هنرمندان روي آتش
در همين روزهاي پر تنش، نشست خبري مديرعامل خانه هنرمندان هم برگزار شد. چهاردهم تيرماه مجيد رجبي معمار در نشستي كه با همراهي كيوان كثيريان مدير روابط عمومي خانه برپا شده بود شركت كرد و هر دو كنايههاي تند (و البته وارد) را متوجه اداره كل هنرهاي نمايشي كردند: «كيوان كثيريان، مدير روابط عمومي خانه هنرمندان ايران در پايان نشست به مظلوميت تئاتر اشاره كرد: بدون برگزاري جلسه و ابلاغيه رسمي ناگهان در يك مصاحبه سالنهاي نمايش و گالريها را تعطيل كردند! وضعيت تئاتر به گونهاي است كه تا اتفاقي ميافتد، مسوولان سريع به تعطيلي آن دستور ميدهند اين در حالي است كه بايد هواي تئاتر را داشته باشند. تئاتر با همه سختيها و گرفتاريهايش براي جمع كردن گروهها و روشن كردن چراغ تئاتر، مسوولانش سريع نسخه تعطيلي را براي تئاتر ميپيچند. رجبي معمار نيز در ادامه اين بحث گفت: خيلي از مسوولان چيزي از هنر نميدانند و اصلا دلشان نميخواهد هنري وجود داشته باشد اما نميدانند هنر، ضرورت جامعه انساني است.» درنتيجه اداره كل هنرهاي نمايشي واكنش نشان داد و بند تعطيلي سالنهاي نمايش را محكمتر كرد. آتشي كه به خرمن جشنواره تئاتر دانشگاهي هم افتاد.
ضعف مديريت تئاتر و نمايش در محوطه انتظار
اندكي پيش از اين، يك صفحه مجازي تبليغ تئاتر در حركتي عجيب كوشيد به نوعي زير پاي جشنواره را خالي كند. در اين صفحه متن كوتاهي با عكس سردر تئاتر مولوي منتشر شد كه به مسوولان «گرا» ميداد (نقل به مضمون) «درحالي كه دستور بسته شدن سالنهاي تئاتر صادر شده، جشنواره تئاتر دانشگاهي همچنان به كارش ادامه ميدهد.» اظهاراتي نسنجيده كه بيشتر شائبه منافع شخصي داشت تا درنظر گرفتن منافع جمعي به خصوص دانشجويان. نوك پيكان انتقادها در همين بازه زماني اتفاقا بايد به پذيرش محدوديتها فقط توسط اداره كل هنرهاي نمايشي معطوف ميشد نه فعاليت دانشجويان. مدير كل هنرهاي نمايشي خودش به استقبال تعطيلي سالنها رفت، درحالي كه همه شاهد بوده و هستيم كافهها، رستورانها، سينماها و تمام صنوف همگروه با تئاتر بدون اندك توجهي به دستور، فعاليت خود را ادامه ميدهند. از قضا سالنهاي تئاتر در تمام ادوار بازگشايي، پروتكلها را با دقت و وسواس رعايت كردند؛ گروهها حتي حضور نصف ظرفيت سالن و صدمات هنگفت مالي ناشي از آن را به جان خريده بودند ولي باز هم با دستور «متوقف كنيد» مواجه شدند.
تمام اين وقايع در وضعيتي اتفاق ميافتد كه مديران سالنها ماهها است ضرر ميدهند، گروههاي نمايشي درآمدي ندارند و دولت نيز براي جلوگيري از افزايش صدمات مادي و معنوي آنها هيچ برنامهاي نداشته و ندارد. پيرو تصميم تعطيلي چندباره سالنها بود كه اداره كل هنرهاي نمايشي سالنهاي دولتي از جمله سالن اصلي «تئاتر شهر» را هم از گروههاي جوان جشنواره دريغ كرد، حتي به مديران سالنهايي كه زيرنظرش نيستند (ايرانشهر و مولوي) نيز نامهاي فرستاد مبني بر لزوم تعطيلي هرچه سريعتر و رعايت دستورهاي ستاد مبارزه با كرونا.
اين امر فشارها روي دوش دبيرخانه را افزايش داد؛ مديراني كه تعويق جشنواره را نپذيرفتند و براي ادامه هم برنامه منسجم و دقيق نداشتند. مهدي بختيار، نويسنده و كارگردان نمايش «ريچارد سوم» در گفتوگويي به جزيياتي قابل تامل اشاره ميكند: «با وجود زحماتي كه كشيده شد بيبرنامگي در جشنواره وجود داشت و اين امر باعث گلايه اكثر گروهها شد. برخي از گروهها سالني را كه براي اجرا ميخواستند دراختيارشان قرار نگرفت. او درباره مشكلات پيشآمده براي اجراي نمايش «ريچارد سوم»، توضيح ميدهد: جدول اجراهاي جشنواره روز پنجشنبه ۱۰ تير يعني تنها يك روز مانده به اجراي ما منتشر شد. هر سال سالن اجرا از شب قبل دراختيار گروهها قرار ميگرفت تا كار نصب دكور و نور را انجام دهند و از صبح روز اجرا به تمرين كامل نمايش با طراحي صحنه و نور انجامشده بپردازند. در اين دوره سالن ساعت ۸ شب و آن هم براي نصب دكور دراختيار ما قرار گرفت و اجازه نصب نور در همان شب به ما داده نشد. در نتيجه ما صبح روز اجرا را صرف نصب نور نمايش كرديم و به همين خاطر گروه بازيگران نتوانستند با طراحي نور انجامشده هماهنگي لازم را پيدا كنند.»
خروجي جلسه مشورتي با كارگردانان اين شد كه گروهها با عوامل و دوستان و آشنايان خود نمايشها را تماشا كنند (حالا اگر صندلي بود، ده دانشجو هم به سالن بيايند)، آثار داوري شوند و جايزهاي اهدا شود (احتمالا مجازي!) و همه بروند پي كارشان منتظر وعده «اجراي عموم در سالن تئاتر مولوي». وعدهاي كه من يكي براي تحققش روزشماري ميكنم، شايد آن «اما...»ي معروف اينجا از كار افتاده باشد. به دنبال همين فرآيند، حالا دانشجويان هر روز به سالنها مراجعه ميكنند و بعضا به درهاي بسته و ظرفيتي كه در هنوز باز نشده پر شده برميخورند. جشنواره حالا جايي ايستاده ميان «بودن و نبودن».
بودن يا نبودن، مساله همچنان اين است
روز يكشنبه سيزدهم تيرماه، نمايش «هملت» به كارگرداني شايان افشردي در سالن اصلي تئاتر مولوي روي صحنه رفت. نمايشي با حضور ستودني بازيگر مردِ ايفاگر نقش شاهزاده دانماركي و البته ضعف بازيگر زن در فهم شخصيت «اوفليا» كه اينجا به دختربچهاي لوس با رفتارهاي زننده بدل شده بود. دختربچهاي كه اگر معشوقش بگويد حاضر به ازدواج با او نيست، روي هوا ميپرد و دوپايش را محكم به زمين ميكوبد و مثل سريالهاي دم دستي ميگويد «اصلا به درك». هملتِ شايان افشردي اگرچه نشانههايي از درك كارگردان نسبت به فضا و زمان و ايجاد كنش صحنهاي در خود داشت، (كه از اين منظر گيرايي صحنهها بهشدت مديون حضور بازيگر مرد، طراحي نور و طراحي صوتي بود) اما با وجود كارگرداني قابل قبول، از يك فقدان عميق رنج ميبرد. متن نمايش خواسته يا ناخواسته بين دو متن مهم «شكسپير» و «هاينر مولر» به دو پاره تقسيم شده بود و البته مشكل اساسيتر اينكه نمايش اين دوپارگي را هم با نسبتي چشمنواز روي صحنه جاري نميكرد؛ تا پانزده دقيقه پاياني اجرا مدام از خودم ميپرسيدم ضرورت اجراي هملت شكسپير در اين روزهاي طاعوني ما چيست؟ تا اينكه كارگردان در ده، پانزده دقيقه آخر سعي كرد موتورِ سياسي هاينر مولري كار را روشن كند، اما ديگر دير شده بود. جشنواره تئاتر دانشگاهي ايران در دوره كنوني اينجا ميايستد، متنش دو پاره است؛ هم ميخواهد اين باشد، هم آن! هم با تماشاگر و هم بدون حضور تماشاگر... هم با مدير سالن مولوي مصاحبه كند، هم دبير جشنواره. از منظر فرمي، تكليف كاملا روشن است. كرونا، تشويش مديريتي در دبيرخانه، ناهماهنگي و كشمكش مديران كلان (ادره كل هنرهاي نمايشي، خانه هنرمندان، وزارت علوم) مصلحتانديشي دانشجويان و عوامل ريز و درشت ديگر، بيست و سومين جشنواره تئاتر دانشگاهي را به مسلخ كشاند.