سيد رسول موسوي، دستيار وزير خارجه ايران:
با مديريت سازمان ملل در مذاكرات چندجانبه
با ايالات متحده شركت ميكنيم
سيد رسول موسوي، مديركل آسياي جنوبي وزارت امور خارجه در همايش سالروز «انجمن ديپلماسي ايران» بحران جاري در افغانستان را مورد بحث قرار داده و با ارايه تصويري از ابعاد متفاوت بحران به علاوه سناريوهاي ممكن براي آينده افغانستان بر لزوم همگرايي منطقهاي و فرامنطقهاي در اين پرونده تاكيد كرد. متن سخنراني دستيار وزير خارجه به شرح زير است:
فرماندهان نظامي طالبان پررنگتر از هيات سياسي در دوحه
بحران افغانستان در سه سطح داخلي، منطقهاي و بينالمللي قابل توجه است و هركدام از اين سه سطح يا سه بعد بر يكديگر تاثيرگذار هستند. نقشآفرينهاي اين بحران در سطح داخلي طالبان، دولت و مجموعهاي از نيروهايي كه در درون نظام سياسي به نام جمهوري اسلامي افغانستان هستند را شامل ميشود. در داخل افغانستان مجموعه گستردهاي از نقشآفرينها را داريم كه هركدام در جاي خود ايفاگر نقشي است. علاوه بر اين هركدام از اين نقشآفرينها در درون خود تقسيمبنديهايي دارند كه اين تقسيمبنديها در روندهاي بحران تاثير ميگذارند. در سطح داخلي يك مجموعه به نام طالبان فعال است. طالبان در داخل به جناحهاي مختلف تقسيم ميشوند اما جدا از اين تقسيمبندي در حال حاضر بخشي از طالبان در سطح سياسي در دوحه مستقر هستند و بخش ديگر فرماندهان نظامي هستند كه كار را در ميدان پيش ميبرند. نكته جالب توجه اين است كه روز به روز تاثيرگذاري نقش فرماندهان نظامي پررنگتر ميشود و به نظر ميرسد سطح سياسي طالبان كه در دوحه فعال هستند به مرور نميتوانند فرماندهان نظامي را تحت تاثير قرار بدهند و در نتيجه خود را با عمليات نظامي فرماندهان تطبيق ميدهند.
داعش، بازيگر جديد صحنه افغانستان
در سطح دولتي يا جمهوريت تقسيمبنديهاي مختلفي داريم. در درون دولت به اصطلاح دو مكان ارگ (محل استقرار اشرف غني) و سپيدار (محل استقرار عبدالله عبدالله) را داريم كه دو دفتر مستقل و ساختار مستقل هستند. جدا از دو طيف رييسجمهور و رييس شوراي مصالحه ملي كه داخل دولت هستند يك طيف گسترده از نيروهاي مستقل به نام كرزي يا حكمتيار يا مجاهدين سابق را داريم كه در روندهاي افغانستان تاثيرگذار هستند. بنابراين ميبينيم كه در بحران افغانستان تعداد بسياري زيادي از نقش آفرينهاي داخلي درون سيستمي و برونسيستمي فعال هستند. اگر اخبار چند روز اخير را شنيده باشيد ميدانيد كه هنگام نماز عيد قربان چند موشك به حوالي نقطهاي كه هيات دولت مشغول خواندن نماز بودند اصابت كرده و داعش هم مسووليت اين حملات موشكي را پذيرفت. اين تحول بدان معنا است كه ما در افغانستان بازيگر كاملا خارج از دو سيستم طالب و دولت هم داريم. پيام اين عمليات در عيد قربان چه بود ؟ اگر طالب و مجموعه دولت همين فردا صلح كنند يك بازيگر و نقش آفرين ديگري براي برهم زدن اين صحنه وجود دارد.
نقش تاثيرگذار نقشآفرينهاي منطقهاي
در سطح دوم يا همان سطح منطقهاي، نقشآفرينهايي كه در عرصه تحولات افغانستان تاثيرگذار هستند و ميتوانند روندهاي داخلي افغانستان را تحت تاثير قرار بدهند شامل پاكستان، ايران، روسيه، قطر، چين و هند هستند. هركدام از اين كشورها ميتوانند با تصميمگيريهاي خود بر روندهاي دروني افغانستان تاثير بگذارند و نكته حائز اهميت اين است كه تصميم اين كشورها مستقيما بر روندهاي كلي تاثيرگذار است. از سوي ديگر هركدام از نقشآفرينهاي داخلي كه قبلا به آنها اشاره كردم به جهت نوع ارتباطي كه با اين بازيگران منطقهاي دارند ميتوانند هم تاثير عمومي و هم اختصاصي را مضاعف كنند. در نتيجه براي حل بحران افغانستان به غير از اينكه بايد در سطح داخلي راهحلي پيدا بشود بلكه در سطح منطقهاي هم بايد اجماع منطقهاي براي آن راهحل داخلي به وجود آيد. در سطح بينالمللي اگر بخواهيم نقش سازمان ملل، ايالات متحده و كشورهاي سهم گذار را نگاه كنيم هركدام تاثير خود را دارند. به عنوان نمونه ژاپن ميتواند با نوع بودجهبندي كه دارد بر تحولات افغانستان تاثير بگذارد .در نتيجه مجموعه افغانستان را اگر بخواهيم در يك چارچوب كلان ببينيم: بحران افغانستان بحراني است كه در هر سه سطح تاثيرگذار است.
سناريوهاي محتمل براي افغانستان
در حال حاضر ميتوان از سه سناريوي احتمالي براي آينده افغانستان سخن گفت كه البته ممكن است هيچكدام هم 100درصد تحقق پيدا نكنند. سناريوي نخست بحث احياي امارت يا همان تسلط طالبان بر كشور است. سناريوي دوم برقراري صلح بين طالبان با جمهوريت كه فراتر از دولت است. سناريوي سوم امكان يك جنگ داخلي جديد كه صرفا دولت را شامل نميشود. در حال حاضر طالب به لحاظ نظامي در حال پيشروي و تصاحب مناطق است اما در برخي مناطق سلسله مقاومتهايي در برابر طالب در حال شكل گرفتن است. جنگ داخلي جديد افغانستان، كانون مقاومت با طالب خواهد بود. يعني حتي اگر طالب اينبار از كوه پايين بيايد و در شهرها مستقر شود، گروه يا گروههاي ديگري در كوهها خواهند بود و جنگ ديگري را آغاز خواهند كرد.
روند دوحه و دست برتر طالبان
پس از بررسي سطوح نقشآفرين در بحران افغانستان، سناريوهاي محتمل نوبت به بررسي روندهايي ميرسيد كه ميتوانند در تحقق يكي از آن سناريوها يا خلق سناريوي ديگر تاثيرگذار باشند. در حال حاضر چهار روند قابل تصور است: روند دوحه: اين روند مجموعه تلاشها و مذاكراتي بود كه بين ايالات متحده امريكا و طالبان انجام گرفت و در اسفند سال ۱۳۹۸ بين دو طرف موافقتنامهاي امضا شد كه اساسا قالب اصلي حركتهاي بعدي را شكل داد. اين توافق دو جانبه چهار محور اساسي دارد كه دو به دو مقابل هم قرار گرفتهاند: دو محور اول خروج نيروهاي امريكايي در برابر تعهد طالبان براي قطع ارتباط خود با شبكههاي تروريستي بود. امروز تقريبا بحث خروج نيروهاي امريكايي و متحدان امريكا را محقق شده ميبينيم اما درباره بخش دوم امريكاييها معتقدند سندي دال بر قطع ارتباط طالبان با نيروهاي تروريستي ندارند. بهطور مشخص ارتباط طالب با القاعده قطع نشده است يا تشكيلات مختلفي از حركت اسلامي ازبكستان تا جنبش تركستان شرقي و... كه از جانب كشورهاي منطقه به عنوان حركتهاي تروريستي شناخته ميشود، در حال حاضر در تمام مناطقي كه چه طالبان حضور دارند يا حضور ندارند، فعال هستند. دو محور ديگر شامل آزادي زندانيهاي طالبان و در مقابل شروع گفتوگوهاي بينالافغاني بود. 5 هزار زنداني طالب آزاد شدند و گفتوگوها شروع شد اما روند گفتوگوها متوقف شد. گفتوگوها در دوحه در حال حاضر بينتيجه مانده و طالب اصرار دارد كه 7 هزار زنداني ديگر اين گروه آزاد شوند. اگر اين 7 هزار زنداني هم آزاد شوند تازه گفتوگوها ادامه پيدا ميكنند. نكته مهم اين است كه خروجي خاصي براي اين گفتوگوها در روند دوحه در نظر گرفته نشده در حالي كه اگر اين خروجي به نام آتشبس يا نتيجه گفتوگوها مشخص ميشد ميتوانستيم بگوييم روند دوحه ميتواند به نتيجه منتهي شود. در حال حاضر امريكا به خاطر خروج نيروهايش، ابزار فشار بر طالبان را از دست داده و گفتوگوها به نتيجه نرسيده است. امريكا در پرونده افغانستان با جنبش اپوزيسيون مسلح فعال عليه دولت اشرف غني كه با واشنگتن موافقتنامه استراتژيك دارد به توافق رسيده و همين موضوع طالب را در يك موقعيت برتر نظامي قرار داده است.
روند مسكو و غيبت خودخواسته ايران
روند مسكو: در زماني كه امريكا با طالب در حال مذاكره بود و طالب از مذاكره با دولت سرباز ميزد، ايران و روسيه در همكاري با يكديگر به ابتكار اوليهاي دست زدند كه بعدها ايران از اين فرمت كنار كشيد. روسها بدون ايران كار خود را ادامه دادند و در اين روند به جاي آنكه دولت با طالب مذاكره كند مجموعهاي از شخصيتهاي مختلف انتخاب شدند و در مسكو نشستي برگزار شد. دليل امتناع ايران از شركت اين بود كه روسها در روند مسكو به سمت شناسايي روند دوحه رفتند و فرمت مسكو به تقويتكننده روند دوحه تبديل شد. فرمت مسكو به دو جلسه در پايتخت روسيه، يك جلسه در پكن و يك جلسه در دوحه منتهي شد. از ايران براي شركت در تمام اين نشستها دعوت شد اما ايران به جمع آنها نپيوست. فرمت مسكو ابتدا اجلاس سهجانبه ميان چپن، امريكا و روسيه بود اما بعدها ايران و پاكستان را هم اضافه كردند كه ايران نپذيرفت بنابراين تبديل به 1+3 شد.
ابتكار تهران، فرمت جديدي از مذاكره
ابتكار تهران: دو هفته پيش شاهد برگزاري نشست ميان طالبان و هيات جمهوريت در تهران بوديم. ابتكار تهران بر پايه مذاكرات واقعي بين الافغاني است. در فرمت تهران مذاكره فقط بين طالب و نماينده دولت نيست بلكه دولت يك نماينده در اين فرمت دارد و ميتوان گفت كه نشست تهران مذاكره بين امارت و جمهوريت بود. نشست اوليه تهران نشست موفقي بود. دو طرف به تعاريفي رسيدند و تلاش براي برگزاري نشست دوم ادامه دارد. البته دستهاي تخريبگر بسياري وجود دارند تا نگذارند اين روند جديد به نتيجه برسد. روند تهران ميتواند از شكل جديدي از مذاكرات رونمايي ميكند.
روند 2+6، معلق اما قابل احيا
روند ۲+۶: اين روند مسبوق به سابقه بوده و آغاز آن به دوراني كه طالبان در قدرت بود باز ميگردد. در آن زمان همسايگان افغانستان به علاوه روسيه و امريكا تحت نظر نماينده ويژه سازمان ملل اين مذاكرات (2+6) را شكل دادند. در اين سالها چندبار سازمان ملل درخواست تعقيب اين ابتكار را داد كه با مخالفت امريكا و روسيه كه يكي روند دوحه و ديگري روند مسكو را راهاندازي كردهاند، پيگيري نشد. اخيرا هم كه آقاي آرنو به عنوان نماينده شخصي دبيركل سازمان ملل در پرونده افغانستان منسوب شد نتوانست حركت جدي را پيش ببرد. البته با توجه به شرايط فعلي ميتوان گفت كه احتمال تعقيب جديتر روند جديدي زير چتر سازمان ملل وجود دارد. همانطور كه گفته شد بحران افغانستان سه سطح داخلي، منطقهاي و بينالمللي دارد. لذا هر راهحلي از سوي بازيگران داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي براي موفق شدن بايد موافقت همه را داشته باشد. براساس آنچه امروز شاهد آن هستيم روند دوحه به احياي امارت ختم خواهد شد. روند مسكو به تقويت روند دوحه منتهي ميشود. همين مساله سبب شك روسها به پيشبرد روند مسكو شده و تماسهايي با ايران و سايرين براي بررسي وضعيت داشتهاند. ايران براي حضور در فرمت سازمان ملل اعلام آمادگي كرده و تاكيد داشته كه ذيل اين فرمت مشكلي با حضور امريكا نداريم. درباره ابتكار تهران بايد گفت كه برقراري صلح با روندي شبيه ابتكار تهران ممكن است اما به شرط آنكه اين ابتكار منطقه را درگير كند. در پرونده افغانستان هيچ كشوري به تنهايي نميتواند نقش صلحآفرين داشته باشد بلكه بايد بتواند به شكلي از اجماع دست پيدا كند. در شرايطي كه بتوانيم در يك فرمت سازمان ملل را وارد كرده و با روند مسكو نيز به نوعي تفاهم برسيم، شايد بتوانيم به سمت برقراري صلح برويم.
اما اگر اين روندها تجميع نشود و هركدام از بازيگران روند خود را پيگيري كنند يا سناريوي احياي امارت محقق خواهد شد يا جنگ داخلي جديد كه هر دو پشت و روي يك سكه هستند. حتي در صورت احياي امارت، جنگ داخلي جديد دير يا زود آغاز خواهد شد. مگر اينكه به سمت صلح برويم و صلح هم از طريق توافق و همگرايي منطقهاي و بينالمللي ممكن است.