وقتي الدحيل معاملات قلب «باشو» را به هم ميزند
به خاطر چرك كف دست؟!
اميد مافي
نه پنالتي و نه كاپ.هيچ يك پس از فينال جام حذفي نصيب پسر بوشهر نشد تا حجمي از سكوت بر پيكرش بريزد و ناگزير به غار تنهايياش پناه برد.
حالا موبايل او خاموش است و انگار در جنون اين ساعات صعب، پسري كه خوابهايش تعبير نشد با خودش نيز قهر كرده.
فوتبال گاهي ستارهها را به منزويترين انسانهاي روي زمين بدل ميكند.انسانهايي كه نيشتر بر زخمهايشان ميگذارند و پس از يك شكست به جامعه گريزي تن ميدهند و اين البته نياز عميق به پژوهش روانشناختي دارد.
با اين همه داستان براي باشوي كوچك تمام نشده و او دير يا زود دوباره در خط آتش چهچهه خواهد زد و با دريبلها و شوتها و گلهايش مرهمي بر زخمهاي ناسور شوربختان خواهد گذارد.
مقصد بعدي كجاست؟ در مورد او ميگويند بهرغم چند پيشنهاد از اروپا مثل بسياري از توپچيهاي وطني به حضور در ليگ قطر راغبتر است.آنجا در آن سوي آب دشداشهپوشها با چمداني از دلار انتظار شكارچي قهاري را ميكشند كه قادر است گيسوي درخشان روياها را به شبنم بسپارد و يك تنه خاطرات تلخ قشوني مغلوب را هاشور بزند.
ديروز يك منبع مطلع از پيشنهاد وسوسهانگيز الدحيل به شماره ۱۰ بيبديل خبر داد.پيشنهادي كه ميتواند كولهبار خاطرات آبي را در پستوي خانه نهان كند تا او دل و دماغ پرواز به كوير دوحه را داشته باشد.طرفه اينكه ميگويند هم فرهاد مجيدي و هم باشگاه با هجرت پسري كه ساقهايش سرشار از آسمان است، موافقند.بالاخره هر دو ميدانند كه در ميانه قحطي پول و ورشكستگي از قِبل اين انتقال حسابهاي باشگاه لاجوردي پر خواهد شد و اين ميتواند معادلات مالي تيمي كه با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشته كمي تا قسمتي حل كند.
با اين شرايط اكران باشوي كوچك در ليگ بيست و يكم ايران دور از ذهن به نظر ميرسد.ستاره فروزاني كه در نود دقيقههاي برزخي ساقهايش را بر تيغك گل ميسايد و قفسهاي توري را به توپ ميبندد شايد همين روزها در خلوت آزاردهندهاي كه براي خود ساخته، دست بانويش را بگيرد و سوار بر هواپيماي تهران- دوحه به سوي سرزمين بيباران و بيبرف و بيخاطره بال بگشايد.
فوتبال قطر گرچه در سالهاي اخير رشد قابل توجهي داشته و با كشاندن سلبريتيها به دوحه بر جذابيتهاي خود افزوده اما فانتزيست گلزن فوتبال ما بهتر از هر كسي ميداند كه براي رسيدن به آرزوهاي بزرگتر بايد تقدير خود را در ورزشگاههاي مه گرفته و باراني اروپا جستوجو كند.
پس حتي اگر به پيشنهاد الدحيل پاسخ مثبت دهد و به سفري نه چندان دور بينديشد، باز هم بايد در افقي فراختر به نمايشهاي چشمنواز خود در بوندسليگا و لاليگا فكر و اينگونه جاودانگي را گارانتي كند.
فعلا كه همه حرفها پيرامون چرك كف دست است و مثلث مهدي، فرهاد و باشگاه دنبال پيشنهاد اغواگرانهتر هستند.
هيچ كس نميداند!آيا پسري كه از پس كوچههاي شرجي و نمور جنوب به تهران آمد و خيلي زود ميلاد اطلسيها را در روزهاي پرحادثه جشن گرفت در ادامه مسير خواهد توانست معادله قلبها را بر هم بريزد و همچنان با دريبلهاي ويرانگر خود به اوقات نكبتي ناكامان پايان دهد.
الدحيل و يك باشگاه قطري ديگر منتظرند و براي صيد ماهي سياه كوچولو لحظات را شماره ميكنند.وقتي همه راهها به اسكناس امريكايي ختم ميشود و وقتي زندگي براي مهدي تا مدتها باقي است لابد بايد منتظر مانورهاي دلانگيزش در آن سوي خليجفارس باشيم و در آفتاب نيمه جان اين حوالي خبرهايش را دنبال كنيم.
ستاره و روزهاي نارس و خاطرات كهنه. آيا باشو در كويرهاي زنخدان يك پرواز نه چندان بلند به غربت شنهاي مسافر عادت خواهد كرد و دور از مام ميهن به تركخوردگي لبهاي تشنه كوير پايان خواهد داد؟صبوري كنيد لطفا!