ادامه از صفحه اول
ميتوان به وعدهها اميدوار بود؟
سپس همه مردم را به سوي نظام مردمسالار دعوت كرده باشند. دموكراسي به مرور شكل گرفت و محصول وضعيت اجتماعي خاصي بود كه موازنه قوا ميان نيروهاي گوناگون ايجاد شد و هيچكدام نميتوانستند يكديگر را حذف كنند يا ناديده بگيرند و دموكراسي به عنوان شيوه زندگي جديدي كه سرجمع به نفع همگان بود پذيرفته شد. نهادهاي نگهدارنده دموكراسي نيز كمكم شكل گرفت و آن را قوام بخشيد. در جاهايي هم كه اين موازنه بههم خورد و زمينه براي ضديت با آن فراهم شد، فاشيسم امكان ظهور پيدا كرد و بساط دموكراسي را برچيد. ولي اين تجربه نشان داد كه شيوههاي بديل تا چه حد براي همگان زيانبار است و بايد از آن پرهيز نمود. پس از تحقق زمينهها و ضرورتهاي عيني پذيرش دموكراسي بود كه انديشمندان نيز به خوبي ابعاد ضرورت دموكراسي را توصيف و تبيين ميكردند. هر جايي هم كه زمينههاي عيني دموكراسي و رعايت حقوق ديگران از ميان رفت يا موجود نبود، دموكراسي نيز فراموش شد. انگليسيهايي كه در كشور خودشان پايبند دموكراسي بودند، هنگامي كه پايشان به آفريقاي جنوبي رسيد رفتار ضد دموكراسي را پيشه كردند. امريكاييها هم همينطور. اين قاعده رفتاري براي همه كشورها صادق است. با اين حساب چگونه ميتوان به اجراي وعدههاي طالبان اطمينان يافت؟ هر گاه يك نيروي سياسي به وعده سياستمداران اميد پيدا كند و عنصر موازنه قوا را فراموش كند، با دست خودش به نقض عهد و خلف وعده آن سياستمدار كمك كرده است. بايد عملي بودن اجراي وعدهها را از خلال چگونگي موازنه قوا تحليل و ثابت كرد. ميتوان به طور نسبي به آينده افغانستان اميدوار بود، در صورتي كه مخالفان طالبان اعم از نيروهاي داخلي يا بينالمللي قدرتمند باشند و كاملا متحد جلوي آنان بايستند و آنان را مجبور به مراعات حقوق ديگران نمايند. براي نمونه در بهرسميت شناختن حكومت طالبان، يا پرداخت كمكهاي مالي و اقتصادي به افغانستان مطلقا گشادهدست نباشند. همچنين ميتوانند طالبان را در برابر نقض وعدهها جريمه كنند. اگر به سرعت آنان را به رسميت بشناسند و اجازه دهند كه به منابع مالي كافي دست پيدا كنند، به نقض عهد از سوي آنها كمك كردهاند. بدون ذرهاي ترديد، حكومت افغانستان با مشكلات بسيار زيادي مواجه خواهد شد. اولين آن مساله ساختار حكومت بعدي و نحوه مشاركت همه نيروها در اين ساختار است. آيا حكومت طالبان مبتني بر قانون اساسي خواهد بود يا اراده رهبران طالبان؟ دومين مساله به رسميت شناخته شدن اين حكومت از سوي كشورهاي ديگر است. سومين مساله تامين نيازهاي مالي حكومت فعلي افغانستان و نيز اضافه شدن نيروهاي طالبان به حكومت است. چهارمين مساله چگونگي مديريت تنشهاي روزانهاي كه ميان طرفين به وجود خواهد آمد. هر چهار مساله ميتواند همزمان براي آنان بحرانهاي جدي درست كند. ميزان تعهد طالبان به وعدههاي ناروشني كه داده است، متاثر از اين فرآيند است. خروج امريكاييها اگر چه موجب سقوط دولت شد ولي در عين حال ميتواند زمينهساز رسيدن به نوعي از تفاهم نسبي ميان همه نيروها نيز باشد، ولي تجربه پيروزي بر حكومت نجيبالله نشان ميدهد كه ظرفيت تنش ميان نيروهاي داخلي افغانستان بسيار زياد است، اكنون طالبان هم به اين جمع ناهمگون اضافه شده است. شايد تنها راه؛ ايجاد يك گروه بينالمللي براي تعيين مرزهايي است كه تخطي از آن موجب مجازات حكومت افغانستان شود. گروهي كه اختيار پرداخت كمكهاي بينالمللي و مساله به رسميت شناختن حكومت بعدي را داشته باشد. افغانستان را بايد از مجادلات جهاني و منطقهاي حتيالمقدور خارج كرد.
مديريت مبارزه با كرونا
آيا ميشود يك بيماري شيوع پيدا كند و طبق آمار رسمي قربانيان آن از 100 هزار نفر عبور كنند و مبتلايان به ميليونها نفر برسند و هيچ يك از مسوولان مورد بازخواست قرار نگيرند كه چرا ما به چنين فاجعهاي رسيدهايم؟ به نظر ميرسد نه تنها تصميمگيران بايد پاسخگوي عملكرد خود باشند، بلكه پاسخها بايد مورد راستآزمايي قرار گيرند تا ثابت شود كه جان تكتك شهروندان اين كشور در صدر اهتمامها قرار دارد و چون كسي به ناحق جان دهد گويي ملتي جان داده است. اما راستآزمايي پاسخ مسوولان تنها هنگامي اطمينانبخش خواهد بود كه موضوع كاملا جنبه حقوقي و قضايي علني به خود گيرد. اينكه مسوولان مربوطه بگويند ما از فلان زمان درصدد تهيه واكسن بودهايم ولي تحريمها مانع خريداري شدهاند فقط توسط دادگاه صالحه است كه ميتواند مورد بررسي دقيق و جدي و همراه با بار حقوقي قرار گيرد كه اسناد مورد ادعا گردآوري شوند و صحت و سقم ادعاها ارزيابي شود. وزير بهداشت وظيفه خريد واكسن را متوجه وزارتخانه خود نميداند ولي پاسخ نميدهد كه متولي خريد يا صدور مجوز خريد يا تقاضاي خريد واكسن يا تعيين فروشنده معتبر برعهده چه كسي بوده است و چرا او به وظايف خود عمل نكرده و چه موانعي وجود داشته است؟ آيا مسائل سياسي در اين موضوع دخالت داده شدهاند؟ چرا بايد سياست در همه حوزهها نفوذ كند و تاثير بگذارد؟ اينجا جايي است كه يك ساعت يا يك روز تاخير در تصميم و انشاي يك نامه و ارسال آن زندگي يا مرگ يا زجر عدهاي از هموطنان را رقم زده است و هيچ ادعايي بدون بررسيهاي دقيق كارشناسانه قابل اتكا نيست و افكار عمومي را قانع نخواهد كرد.در ديگر ابعاد موضوع هم وضع به همين منوال است و پاسخهاي كلي و پراكنده و بعضا متناقض نه تنها دردي از جامعه دوا نميكند كه بر زخمها نمك ميپاشد. در بسياري از كشورهاي جهان به محض خيز بيماري مقررات سخت و قرنطينههاي همهجانبه را به اجرا گذاشتهاند و اغلب كارشناسان بينالمللي جلوگيري از طغيان كرونا را همين راهكارها دانستهاند، چرا كه در ايران از ابتدا هم مشخص بود در برخورد با بيمار مشكلاتي به مراتب بيشتر از ديگران خواهيم داشت حتي در ايام تعطيل مقررات محكمي وضع نشد و به قول برخي مسوولان، تعطيلات آمارهاي ابتلا را افزايشيتر كرد؟ بايد توجه شود كه سوالات جدي پيرامون همه ابعاد ماجرا چيزي نيست كه امكان عبور از كنار آن امكانپذير باشد، پاي جان دهها هزار نفر در ميان است و اتفاقا كساني كه در مظان تصميمها بودهاند اگر مدعي درستي رفتار خود هستند بيش از ديگران بايد خواستار ايجاد فضاي پاسخگويي دقيق و رسمي باشند .حتي اگر صد دولت عوض شود مطالبه قصورها و تقصيرها پيرامون برخورد با كرونا از بين رفتني نيست و دولت جديد هم اگر ميخواهد اشكالات عظيم گذشته را جبران كند حتي يك روز را نبايد از دست بدهد و تشريفات تعويض مسوولان هم نبايد كوچكترين تاخيري در روند مقابله با بيماري ايجاد كند.