به مناسبت سالگرد تولد «حميد عنايت» مترجم و استاد علوم سياسي
در خدمت سياست و فلسفه
مهدي نوروز
حميد عنايت (1361-1311) نامش با تاريخ و فلسفه گره خورده است. در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران تحصيل كرده بود و ادامه تحصيلش را در لندن گذراند. تحصيل كارشناسي ارشد و دكترا در مدرسه اقتصاد و علوم سياسي دانشگاه آكسفورد و همچنين مدرسه مطالعات شرق و آفريقاي اين دانشگاه از او فردي مسلط به سياست و فلسفه ساخته بود. او اگر امروز (هشت شهريور) همچنان در قيد حيات بود بايد آماده جشن تولد 89 سالگي ميشد، اما قلبش در مرداد سال 1361 امان نداد و چراغ زندگي پُربارش، يك ماه پيش از خاموش كردن شمع پنجاه سالگي براي هميشه خاموش شد. حميد عنايت از همان سالهاي تحصيل در انگلستان به كار ترجمه هم مشغول بود؛ شايد بتوان نقطه عطف اين دوره از زندگي حرفهاي او را همكاري در ترجمه كتاب «قيصر و مسيح» دانست. كتابي كه در واقع مجلد سوم از مجموعه «تاريخ تمدن ويل دورانت» بود. نسخه اصلي اين كتاب كه در ابتدا «سزار و مسيح» ناميده ميشد در سال 1335 به انتشارات فرانكلين تحويل داده شد. با اين حال ترجمه و انتشار اين كتاب فراز و فرودهايي داشت تا آنكه قرعه ترجمه فصلهايي از آن به نام حميد عنايت زده شود. او بخشهاي ابتدايي اين ترجمه را تا سال 1339 به تهران ارسال كرده بود. انتشارات اين متن را مقابله و تنقيح كرد. همين مورد اما سوءتفاهم و دلخورياي را براي عنايت رقم زد. بر پايه متون موجود در مركز اسناد انتشارات علمي و فرهنگي، او در نامهاي به تاريخ 21 خرداد 1339، ضمن پس فرستادن قرارداد خود مينويسد: «چون بناي مقابله را نه تنها بر تصحيح خطاها، بلكه بر انشاي سراسر ترجمه به نمط عالي نهادهايد، به اين نتيجه رسيدم ترجمه حقير جز آنكه زحمتي اضافي براي موسسه شما فراهم آورد حاصلي ندارد. استنباط بنده در آغاز كار اين بود كه چون «ويل دوران» (يا دورانت!) كتاب خود را براي استفاده طلاب، از متخصص و متفنن، تاليف كرده در ترجمه بايد شيوه سادهاي پيشه كرد، چنانچه در انگليسي خود كتاب نيز ساده و بيپيرايه است.» نامه توام با دلخوري عنايت به قلم منوچهر انور پاسخ گرفت؛ ويراستار موسسه انتشارات فرانكلين، در تاريخ اول تير 1339 مينويسد كه واكنش عنايت «همه ما را سخت به حيرت انداخت.» او با اشاره به استدلال عنايت درباره نحوه مقابله و تصحيح و همچنين سادگي نثر ويل دورانت مينويسد: «بنده در نامهام نوشته بودم از آنجا كه تنقيحات ما با بقيه جملهها تجانس نداشت، به اين فكر افتاديم كه بقيه جملهها را برحسب تنقيحاتمان بسازيم و ساختيم... بنابراين در مورد مفهوم سادگي و بيپيرايگي باهم اختلافنظر داريم. اگر فيالمثل پاراگراف اول كتاب قيصر و مسيح را ساده و بيپيرايه بدانيم پس چه نوشتهاي را بايد پيرايهدار و متكلف بشناسيم؟ تنقيحات ما براساس اين تشخيص درست يا نادرست بود كه نثر ويل دورانت نثر سادهاي نيست.» اگرچه اين سوءتفاهم به خير گذشت و حميد عنايت كار ترجمه اثر را پيگرفت، اما تقريبا هركجا كه فرآيند ترجمه اثر با كندي مواجه ميشد اين نكته را يادآوري ميكرد. نمونهاش در نامهاي در تاريخ 31 فروردين 1340 و خطاب به همايون صنعتيزاده: «صداقت مطلب آن است كه ريشه واقع اين تاخير ناگوار در كار تحويل ترجمه همان سوءتفاهمي بود كه سال پيش دست داد و باعث شد كه شور و شوقي كه در آغاز كار براي ترجمه در سر داشتم تباه شود.» اين موضوع در نهايت با ورود همايون صنعتيزاده تا حدي برطرف شد. براي مدير انتشارات فرانكلين، رسيدن ترجمه اين بخش از كتاب به حدي مهم بوده كه به مترجم ياد آوري ميكند: «درخصوص كتاب قيصر و مسيح دست من دامان تو. ترجمه دو قسمت ديگر اين كتاب حاضر است و ناشر قاصد است كه هر سه قسمت را با هم چاپ كند... حالا در عالم دوستي و رفاقت خواهشي كه دارم اين است كه هر كاري داري زمين بگذار و دست به كار ترجمه كتاب بشو و هر هفته هر مقدار كه حاضر شد با پست هوايي بفرست كه ما مشغول چاپ شويم.» ترجمه كتابِ قيصر و مسيح اما پايانِ همكاري حميد عنايت و فرانكلين نبود. او كتاب دو جلدي «فلسفه هگل» و همچنين كتاب «سياست ارسطو» را هم براي اين انتشارات ترجمه كرد. از نامههاي موجود در علمي و فرهنگي به نظر ميرسد كه اين دو اثر در روزهاي پاياني سال 1349 آماده انتشار بودهاند. فلسفه هگل به سرعت ناياب شد و تا سال 1353 سه بار تجديد چاپ ميشود. باقي تاريخ تمدن ويل دورانت را نيز انتشارات علمي و فرهنگي همچنان تجديد چاپ ميكند.
گفتني است حميد عنايت علاوه بر كار ترجمه كتاب به تدريس در دانشگاه هم اشتغال داشت؛ او در سال 1345 و پس از بازگشت به ايران توانست دانشيار دانشكده حقوق دانشگاه تهران شود و سال 1352 مدير گروه علوم سياسي شد. جايي كه اوج تاثيرگذاري او بر اين رشته بود. او توانست علوم سياسي را از حقوق جدا كند؛ تا پيش از آن دانشجويان ناچار بودند بين حقوق قضايي يا حقوق سياسي يكي را انتخاب كنند. همان زمان و در اواسط دهه 1350 خورشيدي براي مجلاتي چون كتاب امروز، فرهنگ و زندگي، نگين، خرد و كوشش و همچنين نشريه دانشكده حقوق دانشگاه تهران مقالاتي مينوشت. عنايت در سال 1359 به استخدام كالج سنت آنتوني دانشگاه آكسفورد درآمد تا آنكه دو سال بعد و در جريان پروازي از فرانسه به انگلستان دچار سكته قلبي شد و درگذشت. روزنامهنگار