ايران و عربستان سعودي سرانجام دور يك ميز براي گفتوگو نشستند. گفتوگوهايي كه نه در تهران و نه در رياض بلكه در بغداد و در نتيجه به ثمر نشستن تلاشهاي مصطفي كاظمي، نخستوزير عراق برگزار شد. دو بازيگر مهم منطقهاي در روزهايي تلاش براي كاستن از اختلافها و سرمايهگذاري بر اشتراك نظرها را آغاز كردند كه در ايران حسن روحاني جاي خود را به ابراهيم رييسي داده و دولت سيزدهم هم مانند دولتهاي قبل شعار اولويت با همسايگان است را تكرار ميكند. در حالي كه ايران و عربستان سعودي مذاكرات پشت درهاي بسته را با كمترين درز اطلاعات و اخبار به خارج از اتاق مذاكره پيش بردهاند برخي از موفقيتآميز بودن اين رايزنيها و برخي از متوقف شدن آن به دليل پارهاي از اختلافها سخن ميگويند. با اينهمه حسين امير عبداللهيان، وزير خارجه دولت جديد در ايران ميگويد كه در حاشيه كنفرانس منطقهاي حمايت از عراق كه هفته گذشته در بغداد برگزار شد با همتاي سعودي خوش و بش داشته و به نقل از او تاكيد ميكند كه رياض منتظر جابهجايي كامل قدرت در ايران است تا رايزنيها با تهران را از سر بگيرد. پيش از نشست بغداد با عليرضا عنايتي، دستيار وزير خارجه و مدير كل خليجفارس گفتوگويي داشتيم كه بخش كوتاهي از آن درباره شركت ايران در كنفرانس منطقهاي حمايت از عراق و نگاه تهران به اين روند پيش از سفر هيات ايراني به عراق منتشر شد. عنايتي در اين گفتوگو تا حدودي از چند و چون مذاكرات ميان ايران و عربستان ميگويد و معتقد است كه رويكرد جديد عربستان سعودي چيزي فراتر از يك تاكتيك است.
از مهمترين سوژه اين روزها كه مذاكرات ايران و عربستان سعودي است آغاز كنيم. خبر آغاز اين مذاكرات ابتدا در رسانههاي غيرايراني منتشر و در داخل ايران از سوي مقامهاي مربوطه ابتدا نه تاييد و نه تكذيب شد اما در نهايت مورد تاييد قرار گرفت. با توجه به تغيير دولت و براي اطلاع افكار عمومي از اينكه وزارت خارجه دولت دوازدهم به عنوان يكي از بازيگران اين مذاكرات در چه وضعيتي اين روند را آغاز و تحويل ميدهد، ميفرماييد كه تاكنون چند دور مذاكره ميان ايران و عربستان با ميانجيگري عراق برگزار شده است؟
در حقيقت تلاشهاي عراق براي برگزاري گفتوگو ميان جمهوري اسلامي ايران و عربستان سعودي موثر واقع شد و هياتهاي دو كشور سه دور گفتوگو در بغداد (پايتخت عراق) برگزار كردند. اين گفتوگوها از فروردينماه آغاز و بهطور متوسط به مدت سه ماه و هر ماه يك دور انجام شد و در دور سوم به اينجا منتهي شد كه با توجه به روي كار آمدن دولت جديد در ايران و پيش رو بودن مناسك حج در عربستان، برگزاري دور چهارم به زماني كه براي طرفين مناسب است، موكول شود. در آن مقطع سعودي هنوز تصميم مدنظر براي برگزاري حج به صورت داخلي از بيم شرايط كرونايي را نگرفته بود.
دور سوم پيش از برگزاري انتخابات در ايران و مشخص شدن رييس دولت سيزدهم بود يا پس از آن؟
تا جايي كه خاطرم هست دور سوم قبل از برگزاري انتخابات بود.
چرا مذاكرات در «سطح امنيتي» آغاز شد؟ گفته شد كه مذاكرات را شوراي عالي امنيت ملي يا نمايندگاني از اين نهاد پيش ميبرند و البته نمايندگاني از وزارت خارجه و ساير نهادها هم حضور دارند. چرا محوريت مذاكرات با وزارت خارجه نبود؟
از طرف ايران اين مذاكرات يك تصميم اساسي از طرف نظام بود. نظام و حاكميت تصميم گرفت چنين گفتوگوهايي را با طرف سعودي برگزار كند و در تركيب هيات ايران از تمام نهادهاي ذيربط حضور داشتند. ما بيش از آنكه به عنوان مذاكرات و اينكه چه كسي مذاكرات را برگزار كرد نگاه كنيم بايد به تركيب هيات شركتكننده نگاه كنيم كه اين تركيب كاملا فراگير بود.
ميتوانيد بگوييد نمايندگان چه نهادهايي در اين تركيب بودند؟
وزارت خارجه هم در اين تركيب حضور داشته است.
چرا عراق در اين ميان وارد صحنه شد؟ كشورهاي بسياري در اين سالها براي ميانجيگري ابراز آمادگي كرده بودند و حتي در برخي مقاطع مقامهاي ايراني ميگفتند كه ما براي گفتوگو با سعودي نيازي به ميانجي نداريم و به محض آنكه اراده سياسي در تهران و رياض شكل بگيرد ما ميتوانيم اين مذاكرات را آغاز كرده و وارد مرحله تنشزدايي شويم. چه اتفاقي افتاد كه ناگهان نخستوزير عراق موفق شد تهران و رياض را در بغداد پشت ميز مذاكره بنشاند؟
كلمه ميانجي يك بار حقوقي دارد. اگر بخواهيم دقيق صحبت كنيم بايد بگوييم تلاشهاي عراق براي انجام يك گفتوگو ميان ايران و عربستان نتيجه داد. ما از اين تلاش استقبال ميكنيم و اين امر را مخفي نميكنيم كه با سرعت گرفتن تلاش عراق ما به آن پاسخ مثبت داديم.
فرض تصريح شده در سوال شما كه ايران ميگويد ما و عربستان نيازي به ميانجي نداريم، درست و جملهبندي دقيقي است. ما دو كشوري هستيم كه ميتوانيم بيواسطه با يكديگر گفتوگو و مسائل را طرح كنيم. گفتوگو همواره دو بخش دارد: 1. رفع سوءتفاهمها، كاهش تنش و رفع موانع موجود 2. افزايش همكاري و گشودن افقهاي گستردهتر براي پيشبرد اهداف. ما در هر دو بخش براي گفتوگو با عربستان سعودي هيچ مشكلي نداشتيم و الان هم مشكلي احساس نميكنيم. آن فرض اوليه براي ما كماكان وجود دارد كه ميتوانيم با عربستان سعودي مستقيم گفتوگو كنيم.
اين نكته كه ما به تلاشهاي عراق پاسخ مثبت داديم درست است. در سالهاي پيش از قطع رابطه عربستان با ما، اين رابطه دچار سردي شده بود و برخي كشورها در همان زمان به ما اعلام كردند كه آماده اقدام هستند. ما هيچكدام از اين تلاشها را مردود نشمرديم و به افراد يا كشورهايي كه در اين وادي قصد ورود داشتند، گفتيم حاضريم چرا كه ما اين را يك تلاش خيرخواهانه براي منطقه و توسعه دامنه همكاريهاي منطقهاي ميديديم؛ لذا از آن استقبال كرديم. در اين برهه زماني بهطور مشخص تلاشهاي عراق در كنار استقبال ايران و تبلور اراده در طرف سعودي به تكميل تمام اجزاي لازم براي آغاز مذاكره و گفتوگوها منتهي شد.
برخي گمانهزنيهاي رسانهاي كه با توجه به سفرهاي چند وقت اخير نخستوزير عراق شاهد عيني هم براي آن وجود دارد، ميگويد كه شايد كشور چهارمي هم در ميان بوده - بهطور مشخص ايالات متحده- كه از تلاشهاي عراق براي ميانجيگري ميان ايران و عربستان استقبال كرده است. به خصوص كه در دوره آقاي ترامپ عربستان كاملا در آن جناح قرار داشت اما در دوره رياستجمهوري جو بايدن ميبينيم كه از مذاكره با ايران استقبال ميكند. آيا وزارت خارجه در جريان اين مذاكرات نشانهاي از استقبال ايالات متحده از تلاشهاي مثبت عراق براي تنشزدايي از رابطه تهران و رياض ديد؟
به نظر ما در دوره كنوني فضاي اداره (اوضاع به شكل) ترامپ استمرار ندارد. فضايي كه در آن تنش، اعمال فشار بر كشورهاي منطقه و افزودن بر دامنه تنش در منطقه ما وجود داشت. اكنون ما كمتر احساس ميكنيم كه دولت جديد امريكا در مباحث منطقهاي ادامهدهنده آن سياست تشديد بحران باشد. البته ما مذاكره يا گفتوگو با عربستان را منهاي متغيرهاي بيروني تعريف ميكنيم. اگر عربستان سعودي در دوره دونالد ترامپ هم آمادگي گفتوگو را داشت يا اگر تلاشهاي عراق در آن دوره هم به ثمر مينشست ما از اينكه با عربستان وارد گفتوگو شويم هيچ گونه تحفظ و ابايي نداشتيم. مساله منطقه بايد با متغيرهاي منطقهاي سنجيده شده و به تبع برونداد آن را بر اين اساس ارزيابي كرد. ما با اين ديدگاه كه متغيرهاي فرامنطقهاي را در مسائل منطقهاي دخالت بدهيم بيگانه هستيم.
ايران در 8 سال گذشته بارها و بارها پيشنهادهاي متفاوتي را براي تنشزدايي از رابطه با عربستان مطرح كرده بود كه سعودي با هيچكدام موافقت نكرد. آقاي ظريف در مصاحبهاي كه من با ايشان داشتم اشاره كردند در هفتههاي ابتدايي وزارت خارجه ايشان بود كه پيامي را به عربستان سعودي دادند و پاسخ مناسبي دريافت نكردند. چه مسائلي باعث شد اينبار عربستان پاي ميز مذاكره بنشيند؟
مقدمه فرمايش شما كاملا درست است. جمهوري اسلامي ايران همواره نه فقط در برابر عربستان كه در مواجهه با جميع همسايگان رويكرد خود را مبتني بر همكاري حداكثري تعريف كرده است. در دورههاي مختلف، روساي جمهور پيشين و فعلي، وزراي خارجه و سخنگوها همواره بر اين موضوع كه ما در جمهوري اسلامي ايران خواهان گسترش مناسبات با همسايگان خود هستيم و از اين عنوان «گسترش مناسبات» هيچ كشوري مستثني نيست و در مواجهه با همسايگان استاندارد دوگانه نداريم، تاكيد داشتند.
ما ميتوانيم آنچه را كه مد نظرمان است ابراز و براي تحقق آن تلاش كنيم اما اينكه طرف مقابل اين آمادگي را داشته باشد، به تصميمهاي او باز ميگردد. در ايران هم دولتهاي پيش از دولت يازدهم و هم دولت آقاي حسن روحاني با همين سياست حركت كرد. روساي جمهور دولتهاي قبلي سفرهايي را در سطح رياستجمهوري به عربستان سعودي انجام دادند. ما فكر ميكنيم كه همكاري ايران و عربستان به عنوان دو كشور مسلمان به نفع مسائل جهان اسلام و منطقه و توسعهدهنده همكاريهاي منطقهاي خواهد بود. اين رابطه فقط يك مناسبات دوجانبه ميان ايران و عربستان نخواهد بود بلكه مناسباتي است كه ممكن است بر ساير مسائل مربوطه هم تاثير بگذارد.
در پاسخ به بخش دوم سوال شما كه چرا عربستان سعودي در اين مقطع مذاكره را پذيرفت، به نظر من شايد اكنون اين مساله براي عربستان بيشتر ملموس است كه با رويكردهاي سياسي و گفتوگو با هدف توسعه همكاريهاي منطقهاي بيشتر ميتوان منافع موجود در منطقه را تامين كرد. شايد عربستان به اين نتيجه رسيده كه با راهحلهاي گفتوگومحور و سياسي فضاي همكاري در منطقه بهتر پيش ميرود تا رويكردهاي خشونتآميز نسبت به مسائل و تكيه بر جنگ يا اعمال شرايط يكسويه. شايد عربستان سعودي احساس كرد كه الان در منطقه و فرامنطقه شرايط براي تغيير رويكرد و اتخاذ رويكردي مبتني بر گفتوگو با ايران فراهمتر است.
طبق فرمايشهاي شما تاكنون سه دور مذاكره انجام شده، عربستان را تا چه اندازه در اين گفتوگو جدي و خواهان تنشزدايي منتهي به از سرگيري رابطه ديپلماتيك با ايران يافتيد؟ آيا در حال حاضر ميتوان گفت كه اين مذاكرات تاكتيك سعودي است يا به نوعي تغيير در راهبرد يا استراتژي؟
ممكن است اشتباه هم فكر كنم اما به گمان من، عربستان سعودي رويكرد جديدي را براي منطقه يا در تعامل با مسائل منطقه در پيش گرفته است. ممكن است از گذشته رسوباتي باقي مانده باشد كه عربستان همچنان آنها را در نظر بگيرد يا برخي بنيادها را همچنان مدنظر قرار دهد اما در حوزه كار منطقهاي، عربستان سعودي به شكل نسبي ديدگاه خود را نسبت به تعامل با مسائل منطقه تغيير داده و شايد بخشي از آن ناشي از مسائل فرامنطقهاي باشد كه در حقيقت اين فضا را براي عربستان سعودي ايجاد كرده است. در مجموع اين تصوير را من دارم كه عربستان در گفتوگوهاي خود و حل موضوعاتي كه با ما دنبال ميكند، جديت دارد.
اشاره كرديد كه احساس ميكنيد عربستان رويكرد جديدي را در پيش گرفته است. به غير از تلاش سعودي براي تنشزدايي با قطر و آغاز مذاكره با ايران چه نشانههاي ديگري را ميبينيد؟ آيا تغيير سياستي در سوريه يا يمن از سوي سعودي مشاهده ميكنيد؟
درباره رويكرد سعودي در يمن اگر شرايط امروز را با شرايط ماه مارس سال 2015 كه نيروهاي موسوم به ائتلاف - كه در واقع نوك پيكان آن عربستان سعودي بود- به صورت ناگهاني نقطه نقطه يمن را بمباران كرده و اين فضا را تا الان كه شش سال و نيم شده حفظ كردند، مقايسه كنيد، ميبينيد كه عربستاني كه ائتلاف عليه يمن را رهبري و اين كشور را بمباران كرد و اكنون هم به محاصره اين كشور ادامه ميدهد، امروز از ابتكار صلح براي به شمول گفتوگو درباره برقراري آتشبس براي حل مساله يمن سخن ميگويد. اكنون ادبيات سعودي اين است كه ما خواستار پايان اين وضعيت هستيم لذا در يمن هم ما رويكرد به ظاهر متفاوتي را از سوي عربستان ميبينيم. سعودي ميتواند اين به ظاهر را به واقع تبديل كند و تبديل آن به واقع با رفع محاصره از يمن ممكن است. اگر رفع محاصره (زميني و دريايي) به عنوان ضلع اول اين مثلث صورت بگيرد دو ضلع ديگر شامل برقراري آتشبس و آغاز گفتوگوي يمني- يمني هم قابل تحقق هستند. البته اين را هم اضافه كنم كه تمام اين به اصطلاح تقدم و تاخر گامها به صحنه يمن، يمنيها و دولت نجات ملي و انصارالله باز ميگردد و ما در اينجا صرفا از مواضع سعودي مسائل را تبيين ميكنيم.
گفته شد كه مذاكرات ميان ايران و عربستان امنيتي است و ما واژه امنيتي را بيش از هر كلمه ديگري از سياسي تا غيره در توصيف اين مذاكرات شنيديم. آيا ايران يا عربستان سعودي پيششرطي براي آغاز اين مذاكرات داشتند؟
خير.
نخستين محورهايي كه در مذاكرات چه از سوي ايران و چه از سوي سعودي مطرح شد چه بود؟ پروندههاي منطقهاي يا به شكل خاص روابط دوجانبه و عاديسازي روابط ديپلماتيك؟
مذاكرات ميان ايران و عربستان سعودي امنيتي يا با رويكرد امنيتي نيست بلكه در تركيب طرف ايراني از تمام نهادهاي ذيربط حضور دارند. در گفتوگو با عربستان در هر سه بعد مسائل مرتبط يعني دوجانبه، منطقهاي و فرامنطقهاي گفتوگو كرديم. مسائل فرامنطقهاي همكاري كشورها در مجامع بينالمللي و در سازمانهايي مانند سازمان كنفرانس اسلامي را شامل ميشود. ديدگاه ايران اين بود كه ما در همه ابعاد ميتوانيم با طرف مقابل گفتوگو كنيم و موضوع منحصر به يك بعد و فراموش كردن ساير ابعاد نيست. ما معتقد هستيم كه اين ابعاد متفاوت هم مانند ظروف به هم پيوسته و مرتبط ميتواند بر هم تاثير و تاثير بگذارد. به اين معنا كه اگر مناسبات دوجانبه ايران و عربستان وارد مرحله نويني بشود حتما زمينه براي گفتوگوها و همكاريهاي منطقهاي ايران و عربستان فراهم شده و اين امر ميتواند به ارتقاي جايگاه منطقهاي دو كشور هم منتهي شود.
ايران و عربستان ميتوانند در حوزههاي فرامنطقه مانند حقوق بشر يا محيط زيست يا هر چه كه در قالب سازمانهاي چندجانبه ميشناسيم باهم همكاري مفيد و موثر داشته باشند. بنابراين محصور كردن دامنه گفتوگوهاي ايران و عربستان به گفتوگوهاي امنيتي، تقليل شأن مذاكراتي ايران و عربستان است.
چقدر به از سرگيري روابط ديپلماتيك دوجانبه نزديك شديم؟ و بهطور مشخص و مقدمه بازگشايي سفارتخانههاي دو كشور؟
به لحاظ حقوقي قطع ارتباط متقابل صورت نگرفته است. مثلا با كشور ديگري طرف مقابل ارتباط را قطع كرده و كشور ما هم متقابل رابطه را قطع كرده است. اما در رابطه با عربستان قطع يكجانبه رابطه صورت گرفت به اين معنا كه متعاقب اقدام عربستان به قطع رابطه، ما هم روابط را قطع نكرديم كه اكنون نياز باشد طرفين در يك زماني به توافقي براي برقراري روابط برسند. اين شرايط، كار را به نحوي تسهيل ميكند به اين معنا كه عربستان سعودي هر زمان كه تصميم بگيرد نمايندگي خود را در ايران افتتاح كرده و سفير يا رييس نمايندگي اعزام كند متعاقبا ايران نسبت به ترتيبات كاري خود با عربستان اقدام خواهد كرد. از نظر ما بازگشايي سفارتخانه، حضور نمايندگان ديپلماتيك، تعيين فردي به عنوان سرپرست نمايندگي و ارتقاي سطح روابط و مناسبات به سطح سفير با مانعي يا تحفظي از سوي ايران روبهرو نيست. اما اينكه اين پروسه طي ميشود يا نه و آينده چگونه خواهد بود نيازمند برگزاري دورههاي بعدي مذاكرات است تا ببينيم كه به چه شكل خواهد بود. آيا دور بعدي برگزار خواهد شد و روند به چه شكلي ادامه پيدا ميكند به تحولات پيش رو بستگي دارد. ولي اين را ميتوانم بگويم كه حتما به اندازه اين سه دور گفتوگوي انجامشده ميان ايران و عربستان، فضاي مثبتي را في مابين شاهد هستيم.
در آغاز هر دولت گفته ميشود كه ديپلماسي منطقهاي اولويت اصلي سياست خارجي دولت مزبور دارد. با اين وجود ميبينيم كه بهرغم شعارها دلايل عدم پيروزي در تحقق اين شعار در دولتهاي اتفاقا با رويكرد متفاوت سياسي در ايران، باز هم خروجي رابطه با كشورهايي چون عربستان به خصوص پس از تحولات بهار عربي يا بيداري اسلامي چندان متفاوت نيست. به اين دليل كه يكي از بيشترين اختلافها با سعودي يا برخي ديگر از كشورهاي منطقه درباره سوريه يا يمن بوده است. به نظر ميرسد تا زماني كه هم ايران و هم طرف مقابل تغييري يا تعديلي يا اصلاحي در راهبردهاي منطقهاي يا تعاريف خود از منافع و هزينه اين راهبردها ندهند نتيجه متفاوتي حاصل نشود. فكر ميكنيد با نگاه به گذشته رابطه ايران و عربستان ميتوان اشتباهات (از هر دو سو) را جبران كرد و آيا اصلا لزومي براي چنين اصلاحي قائل هستيد؟
آنچه ايران گفته و ميگويد يك روبنا يا شعار با هدف مصرف داخلي و منطقهاي نيست بلكه ايران واقعا به همكاري دو و چندجانبه و منطقهاي در ابعاد مختلف سياسي و اقتصادي باور دارد. از سوي ديگر مساله مهمي به نام همكاريهاي فرهنگي، اجتماعي، تاريخي، تمدني وجود دارد كه اين منطقه در اين بخش بسيار غني است و ميتواند در بخش غير دولتي به عنوان ارتباطات مردمي اين ارتباطها را بين واحدهاي سياسي تحكيم كند. مردم منطقه با اين آداب و رسوم و فرهنگ و تاريخ كاملا آميخته هستند و اين امتياز بزرگي براي دولتهاي منطقه است كه از اين قرابتهاي فرهنگي كه بخش مهمي از آن به اسلامي بودن اين فرهنگ و تعلق ما به اسلام بازميگردد، براي تعميق روابط استفاده كنند. حتما در منطقه فقط يك هدفگذاري يا آرزو نميتواند ما را به سرمنزل مقصود برساند و بايد واقعا براي اين مجموعه تلاش كرد و اين كار هم بايد متقابل باشد. اگر ايران نداي همكاريهاي منطقهاي را ميدهد در طرفهاي مقابل هم بايد پاسخ مثبت و اولويتي به اين همكاريهاي منطقهاي داده شود. ما تاثير متغيرهاي بيروني را بر مسائل منطقه نميتوانيم فراموش كنيم و اين تاثيرها متاسفانه تاثيرات منفي و بازدارندهاي هستند. اگر شما بپرسيد كه تاثير عوامل فرامنطقهاي بر مسائل منطقه چيست و بيشتر تسهيلكننده است يا بحرانآفرين؟ بايد بگويم كه حتما عوامل تسهيلكنندهاي نبوده و تنشآفرين هستند. نظاميگري و نظامي كردن منطقه ما در قالبهاي مختلف - از احداث پايگاه خارجي تا فروش سلاح و وجود نيروهاي مسلح - منطقه را چه در خشكي و چه در آب به يك پادگان بسيار بزرگ با مشاركت كشورهاي منطقه تبديل كرده است. ما اگر در منطقه بخواهيم به يك تعريف جديد برسيم بايد از امنيتيسازي مسائل كه بيشتر هم توسط نيروهاي خارجي دامن زده شده و اتخاذ رويكردهاي نظاميمحور كه نمونه بارز آن را در جنگ يمن ميبينيم، فاصله بگيريم و به تعريف جديدي مبتني بر همكاري اقتصادي و تجاري برسيم. منطقه نيازمند تغيير اين رويكرد است. ما در منطقه خليج فارس هيچ سازمان اقتصادي و تجاري نداريم و حتي شوراي همكاري خليج فارس هم بر مبناي يك ايده امنيتي تشكيل و ادامه حيات داد.
الان هم اگر ما ديدگاههاي كشورهاي خليج فارس را در شورا نگاه كنيم، ميبينيم كه بيشتر از آنكه ابعاد اقتصادي و تجاري از جمله پول واحد، ارتباط راهي و بانك مركزي مشترك باشد، مبناي كار بيشتر براساس يك نگاه سياسي و امنيتي است.
تنها يك نهاد غيرسياسي و غيرامنيتي با سابقه 5 دههاي در منطقه به نام راپمي وجود دارد كه ناظر بر همكاريهاي دريايي و زيستمحيطي است. اين نهاد در برگيرنده 8 كشور - اعضاي جنوبي شوراي همكاري خليج فارس + ايران و عراق- است. راپمي تنها سازمان مشترك موجود در منطقه ما است كه بهرغم آنكه يك محيط كاملا غيرسياسي است اما سالهاي متمادي است كه تشكيل جلسه نداده است.
ما اگر بخواهيم در منطقه تغييري ايجاد كنيم بايد رويكرد خود را مبتني بر اقتصاد، تجارت، فرهنگ، جامعه، مردم و البته مبتني بر همكاريهاي سياسي قرار دهيم. بايد از بلوكبنديهاي امنيتي خودداري كرده و حتي اگر به مقوله امنيت نگاه ميكنيم - كه امنيت براي همه ما از ايران تا عراق و كشورهاي حاشيه خليج فارس مهم است- اين امنيت بايد از طرف كشورهاي منطقه تامين شود. ورود عنصر بيگانه هم مخل امنيت و هم مانع از توجه به ساير ابعاد همكاري مورد نياز منطقهاي است.
شما به تغيير رويكرد اشاره كرديد اما چقدر اعتقاد داريد كه ما هم بايد تغيير رويكرد بدهيم؟
رويكرد ما در خليج فارس و كشورهاي منطقه روشن است. اساس كار ما بر همين محورهايي كه گفتم يعني همكاريهاي منطقهاي، گسترش مناسبات و همكاريهاي سياسي است و واقعا در اين امتداد هم حركت كرديم.
به عنوان نمونه از سال 2003 عراق جديدي در اين منطقه شكل گرفت و رويكرد ايران نسبت به عراق از 2003 تا 2021، منهاي اينكه در عراق چه كسي حاكم است - اين مساله جزو امور داخلي اين كشور است و به ما ارتباطي پيدا نميكند- حمايت از عراق و روند سياسي در اين كشور و گسترش مناسبات بوده است. حجم تجارت ايران با عراق به شمول خدمات فني و مهندسي بالغ بر 13 ميليارد دلار است و اين يك نمونه از رويكرد ايران نسبت به يك همسايه خيلي نزديك و داراي مشتركات فراوان است. نگاه ما به عمان گسترش مناسبات است و در حالي كه ما در دو طرف تنگه هستيم همكاري مستمر، تبادل نظر و مشورتهاي بسيار نزديك ميان دو كشور برقرار است. حجم تبادل تجاري ما از 200 يا 300 ميليون دلار به بالغ بر 1 ميليارد دلار تا پيش از شيوع ويروس كرونا رسيد. همكاري ما با امارات (متحده عربي) بهرغم اينكه با هم اختلافنظر سياسي داريم بالغ بر 12 تا 13 ميليارد دلار است.
ايران ديدگاههاي خود مبتني بر همكاري با كشورهاي منطقه را پيش ميبرد و معتقد است اگر در جايي مشكل، سوءتفاهم يا علامت سوالي وجود دارد، گفتوگو با يكديگر بهترين و شايد تنهاترين وسيله براي پيشبرد منافع است. تجربه چندينساله من ميگويد كه دست دوستي از طرف ايران نسبت به همه كشورهاي منطقه بدون استثنا دراز است. هركسي كه اين دست را گرفته و فشرده شاهد اقدامهاي مفيد و موثر ايران بوده است. ايران در دهههاي متمادي نشان داده كه يار قابل اعتماد و دوست معتمدي براي كشورهاي منطقه است. نمونه خيلي نزديك كه همه ما آن را لمس كرده و با آن زيستهايم بحث ايران، عراق و كويت است. كويت در زمان جنگ تحميلي كاملا آشكار در كنار عراق قرار گرفت و از بيان اين نكته ابايي هم نداشت اما زماني كه كويت توسط عراق بلعيده شد و مورد تجاوز قرار گرفت كشوري به نام ايران، تمام گذشته مناسباتي با كويت را فراموش كرده و تمام مرزهاي خود را به روي كويتيها گشود تا وارد ايران شوند. بسياري از كويتيها تا رفع اشغال در ايران زندگي كردند و برخي از آنها هم از ايران به ساير كشورها رفتند. بنابراين ما كسي نبوديم كه بخواهيم انتقام دورهاي را از كشور مشخصي بگيريم و در كويت در عمليات خاموش كردن چاههاي نفت اين كشور مشاركت كرديم و همين الان هم در سالگرد اين ماجرا، نام ايران در كنار آن 11 كشور كمككننده ذكر ميشود. ايران چه به عنوان بحث نقطهاي و چه روندي همواره كمككار بوده و هيچگاه به دنبال افزايش دامنه هيمنه خود نبوده چرا كه اين مسائل در قاموس ايران جايي ندارد. ايران با احترام به حاكميت ملي تمام كشورها خواستار يك همكاري دوجانبه و چندجانبه در منطقه است.
ما سياست خارجي منطقهاي پرهزينهاي داريم يا خير؟ شما مشخصا به دو، سه كشوري اشاره كرديد كه شكي در تعاملگرايي ايران در مواجه با اين كشورها نبوده است. اما كشورهايي كه ما متهم هستيم سياست خارجي تهاجمي در آنها داشتهايم مثل لبنان سوريه، يمن يا بحث محور مقاومت، اتهامي است كه به ما در اين خصوص وارد شده و متاسفانه به قدري فضاي رسانهاي هم بعضا در اختيار كشورهاي مقابل ما بوده كه حتي در ميان افكار عمومي ما جاي خود را پيدا كرده است. عربستان سعودي و دوستانش در دورهاي ما را متهم كردند كه به دنبال هلال شيعي هستيم. شما به عنوان كسي كه سالهاي سال ديپلمات ما در اين منطقه بوديد فكر ميكنيد ما سياست خارجي پرهزينهاي داشتيم و اگر نه چرا تا اين اندازه متهم ميشويم و حتي نتوانستم افكار عمومي خود را روشن كنيم؟
اگر ما در سوريه بوديم به درخواست دولت سوريه بود، اگر در عراق بوديم و كمكهاي مستشاري كرديم به درخواست دولت عراق بود. ما هيچگاه اصول و قواعد بينالملل را در اين موارد نقض نكرديم بلكه مبتني بر يك فرمول حركت كرده و پيش رفتيم. شعاري مانند هلال شيعي توسط پادشاه اردن به منظور عدم شكلگيري فضاي همكاري در منطقه شكل گرفت اما ما به اين هلال شيعي معتقد نيستيم. ما معتقد هستيم كه يك همكاري منطقهاي و بين جهان اسلامي براي اين منطقه ضروري است و بايد در اين امتداد حركت شود. ممكن است اتهاماتي هم از سوي كشوري عليه كشور ديگر صورت بگيرد. مشخصا درباره يمن، از ابتداي اين بحران، محمدجواد ظريف (وزير خارجه پيشين) يك طرح يا ابتكار 4 مادهاي مبتني بر همين سه ضلعي است كه امروز ميبينيد را مطرح كرد.
امروز هم معتقد هستيم كه امور يمن بايد توسط خود يمنيها تدبير شده و پيش برود لذا ما براي حل مشكلات منطقه، راهحلهاي سياسي را پيشنهاد و از آن حمايت ميكنيم و فكر ميكنيم كه جنگ، خشونت و زور عاملي براي تامين منافع در منطقه نيست. در مقابل ميبينيم مجموعهاي كه ممكن است در طرف مقابل قرار بگيرد با عنصر جنگ و خشونت و تروريسم وارد معركه ميشوند. نمونه اين مساله را در عراق و سقوط موصل و نزديك شدن داعش به بغداد و تهديد مناطق اقليم شاهد بوديم. شما تصور كنيد كه طرف مقابل با يك رويكرد تروريستي و نظاميمحور وارد معامله منطقه شده و اگر طرف ايران براساس درخواستي كه از طرف عراقي صورت گرفت در اين موضوع ورود نكرده و كمك مستشاري نميكرد الان نميدانستيم كه منطقه ما با چه وضعيتي روبهرو بود. در همان زمان نقشهاي از سوي داعش منتشر شد كه برخي از كشورهاي منطقه هم در حوزه فرماندهي دولت خودخوانده داعش گنجانده شده بودند. يعني اين وضعيت صرفا محدود به عراق نبود و به جاهاي ديگري هم تسري پيدا ميكرد. من فكر ميكنم كه ما بايد اين اقدام ايران را در مواجهه با تروريسم و برخورد با نظاميگري و تلاش براي برقراري تامين ثبات و امنيت در منطقه ارج بنهيم.
نسبت ما با جريان حشدالشعبي در عراق چيست؟ هر زماني كه در عراق پيرامون اين گروه اتفاقي رخ ميدهد مقام سياسي جديدي بر اين جريان سهلگيري يا سختگيري ميكند بلافاصله همه آن را پيامي براي ايران ميدانند و همزمان ما ميدانيم كه بخشي از مردم عراق اعتراضهايي به شكل پراكنده گاه به گاه به حمايتهاي ايران از اين جريان يا آنچه آنها دخالت ايران در مسائل داخلي عراق ميدانند وارد كردهاند و به نمايندگيهاي ما در عراق حمله ميشود. ما به اين اعتراضها و انتقادها چه پاسخي داريم آيا اين هم نوعي نظاميگري نيست؟
حشدالشعبي يك بخشي از نيروهاي نظامي و امنيتي عراق است. ما هيچ قضاوتي نسبت به حشدالشعبي منهاي يك نيروي سازماني درون حاكميتي عراق نداريم. ما به لحاظ اصول و قواعد و چارچوبهاي بينالمللي موظف هستيم از حاكميت عراق، يكپارچگي اين كشور و تصميمات داخلي عراق در اين چارچوب حمايت كنيم. بقيه آنچه در عراق اتفاق ميافتد چه در قالب حشدالشعبي و چه نيروهاي مبارزه با تروريست و فرماندهي عمليات مشترك يا هر عنوان ديگري جزو حاكميتي عراق و امور داخلي اين كشور است. ما هيچگونه دخالتي در اين امور نداريم و نميتوانيم داشته باشيم.
حشدالشعبي يك مولود عراق جديد است. بعد از آنكه مرجعيت عراق فتوايي در رد جريانهاي تروريستي، داعش و جريانهاي تكفيري داد اين نيرو شكل گرفت و الان هم به موجب مصوبه پارلمان عراق جزو نيروهاي نظامي و امنيتي عراق هستند. بنابراين قضاوت ما نسبت به حشد قضاوت ما نسبت به دولت عراق و ديدگاه ما نسبت به حشد ديدگاه ما نسبت به دولت عراق است. اينكه دولت عراق به عنوان يك حاكميت يكپارچه با استفاده از نهادهاي مختلف تحت اختيار در بسط اعمال حاكميت خود به سراسر عراق چگونه عمل كرده و پيش ميرود به خود اين كشور مربوط است.
نگران افكار عمومي و انتقادهايي كه برخي از مردم عراق نسبت به نقش ما در عراق دارند، نيستيد؟ اين اعتراضها تا چه اندازه در ايران مورد توجه قرار ميگيرد و تلاش ميشود به آنها پاسخ داده شود؟
اگر ايراد يا اعتراض جنبههاي منطقي و دقيق داشته باشد قابل مطالعه است و حتما مورد توجه قرار ميگيرد از جمله اينكه مناسبات ما با عراق در بخش تجاري الان كاملا به نفع ايران است. در حقيقت صادرات ايران بيشتر است و ممكن است اين ديدگاه وجود داشته باشد كه بايد يك توازن تجاري در صادرات و واردات برقرار شود. اين ايراد كاملا قابل مطالعه است و ميتوان مكانيسمهايي براي اين يافت كه اگر عراق كالايي دارد كه ميتواند چه در مبدا و چه در صادرات مجدد مورد استفاده در ايران قرار بگيرد حتما از اين موضوع استقبال ميكنيم. اگر نكتهاي و ايرادي يا بحثي وجود دارد در قالبهاي مختلف ميتواند مورد بحث و گفتوگوي بين طرفين قرار بگيرد.
ايران كشوري است كه در دو دههاي كه در آن هستيم مناسبات تجاري خود را با عراق گسترش داده و صادرات خدمات فني و مهندسي ما در جاي جاي عراق قابل مشاهده است. و برق ايران بخشي از برق عراق را تامين ميكند و گاز ايران در خدمت نيروگاههاي عراق براي توليد برق قرار ميگيرد. زماني كه به هر دليلي در ايران اختلال فني يا مشكلي ايجاد ميشود بلافاصله اين تاثير در عراق قابل مشاهده است كه مثلا افت فشار يا افت نيروگاهي ايجاد ميشود. الان 8 گذرگاه رسمي بين ما و عراق شبانهروز و 5 بازارچه تجاري فعال است. مجموعا 13 گذرگاه رسمي و غيررسمي ميان دو كشور وجود دارد كه حتي در دوره كرونا اين گذرگاهها تعطيل نشد و طرف ايراني و عراقي با رعايت پروتكلهاي بهداشتي تلاش كردند كه اين فضا ميان ما و عراق باز بماند. ديدارهاي مردمي در قالب گردشگري زيارت و سلامت بين ايران و عراق جاري است. همين الان كه در دوره كرونا است بسياري از مردم عراق براي سفر زيارتي يا درماني به ايران مشتاق هستند. اربعين يك فاكتور بسيار مهم بين ايران و عراق است. حتي اگر به سابقه دور تمدني و فرهنگي ايران و عراق هم بازنگرديم و همين وضعيت كنوني بين دو كشور را معيار قرار بدهيم، ميبينيم كه ايران كمككار خوبي براي عراق بوده و متقابلا عراق هم در مناسبتهايي به ايران كمك كرده و اين هم همكاري ميان ايران و عراق فراي محيطي كه ممكن است بعضا ايجاد شده باشد محيط صميمي و پيشرونده است.
تا چه اندازه رابطه ما و عراق از متغيري به اسم ايالات متحده كه ما ميدانيم چه ميزان همكاريهاي امنيتي و سياسي با عراق دارد تاثير گرفته است. مثلا پس از خروج ايالات متحده از برجام و بازگشت تحريمها بسياري از كشورها به دليل وابستگياي كه به سيستم مالي ايالات متحده در سطح بينالمللي وجود داشت نتوانستند بدهيهاي خود را به ايران پرداخت كنند و همزمان زمزمههايي هم شنيده شد كه درباره عراق هم اين است. آخرين وضعيت چگونه است و آيا گشايشي در پرداخت بدهيهاي عراق صورت گرفته است؟ تا چه اندازه ميتوانيم رابطه خود با كشورهاي حاشيه خليج فارس و البته عراق را بدون فاكتور ايالات متحده مديريت كنيم بدون آنكه از رابطه با امريكا تنشزدايي شده باشد؟
باز به مسائل منطقه بازميگرديم. ما فكر ميكنيم كه مسائل منطقه با همكاري كشورهاي منطقه قابل حل است و فاكتور و متغير اصلي كشورهاي منطقه هستند كه بايد براساس مصالح و منافعي كه مدنظر دارند روابط را تنظيم كنند. ما بر همين اساس در 2 سال گذشته ابتكار صلح هرمز را آماده و به همه كشورهاي منطقه ارايه كرديم. در طرحي كه ارايه شد مناسبتهاي منطقهاي و همكاري كشورهاي منطقهاي اولويت اساسي پيدا كرده است. در عين حال در همان متن اصول و قواعد و ضوابط بينالمللي هم مورد توجه قرار گرفته يعني ما براساس همكاري في مابين با كشورهاي منطقه در محيط بينالمللي زندگي ميكنيم و آن اصول و قواعد بينالمللي هم مورد توجه ما است.
اين طرح مورد استقبال قرار نگرفت؟
در سال 2016 يك نامه از طرف امير كويت به نيابت از كشورهاي شوراي همكاري تنظيم شد و در اختيار ايران قرار گرفت. در آن نامه رويكرد كشورهاي شوراي همكاري براي كار مشترك با ايران نشان داده شده بود. منتها اين نامه آخر دوره رياستجمهوري باراك اوباما و ابتداي دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ تنظيم شد و در نتيجه محيط بيروني تحتالشعاع يك فضاي بيروني قرار گرفت.
در آن نامه آيا سيگنال مثبتي از سوي عربستان دريافت كرديم؟
بله، آن نامه از سوي شش كشور شوراي همكاري بود و صرفا نامه امير كويت نبود بلكه امير كويت به نيابت از شوراي همكاري اين نامه را نوشته بود. در آنجا به همكاريهاي مشترك منطقهاي پرداخته شده بود. اما در آن زمان فضاي بيرون منطقه بر فضاي منطقه تاثير گذاشت و آن نامه در حقيقت فريز شد اما نميگويم كه از بين رفت. الان با شرايط جديدي كه ما در منطقه احساس ميكنيم اين مناسبات بايد مورد بازنگري قرار گرفته و مبتني بر همكاري باشد. ما دو عنصر براي اين كار داريم: نامهاي كه ار طرف شوراي همكاري نوشته شد و ميتواند احيا شود و ابتكار ايران با نام هرمز و ويژگي اين دو هردو اين است كه از درون منطقه است.
فكر ميكنيد دولت سيزدهم هم طرح صلح هرمز را همچنان روي ميز نگه دارد؟
من تصور ميكنم اصول و اركان آن طرح حتما مورد توجه دولت سيزدهم قرار خواهد داشت. ممكن است اضافات يا تعديلهايي داشته باشد و در حقيقت ما با اين جمله از يك رويداد يا واقعيت پيشي ميگيريم اما آن متن براساس چارچوب ارايهشده كه مبتني بر اصول و ديدگاههاي حاكميتي ايران است نوشته و ارايه شد. اما در رابطه با سوال شما، موكدا برخي كشورها از طرح صلح هرمز استقبال كردند و ميتوانم بگويم كه هيچ كشوري آن را رد نكرد.
يك يا دو كشور آن را بيپاسخ گذاشتند؟
بله، بيپاسخ گذاشتند ولي بيپاسخ گذاشتن به معناي ردكردن نبود. به اين معنا نيست كه مثلا عربستان يا كشور ديگري بگويد كه اين طرح مفيد نيست و ما اين را قبول نداريم و برخورد منفي با آن بكنند. هيچكدام از اين كشورها چه در بخش دوجانبه و چه از طرف شوراي همكاري برخورد سلبي با اين طرح نكردند. اين در حالي است كه در شوراي همكاري معمولا در هر اجلاسي اتهامهاي بسيار زيادي عليه ما مطرح ميشود و ما هم همواره انتقاد داريم كه شما يك نسخه تكراري را دايم به عنوان اتهامها عليه ايران منتشر ميكنيد كه نسخه منسوخي است و ما به رويكرد جديدي در منطقه نياز داريم. شوراي همكاري نسبت به طرح صلح هرمز هيچ رويكرد منفي نداشته و آن را رد نكرده و اگر همين كف برخورد كشورهاي منطقه با طرح صلح هرمز را هم معيار قرار دهيم، ميبينيم كه هر طرحي كه چه از سوي ايران و چه طرف مقابل ارايه ميشود ميتواند مقدمهاي براي ارتقاي سطح همكاري باشد.
طرح يا پيشنويس ما يك طرح مدون، منظم و غيرقابل تعديل نيست بلكه آنچه ما ارايه داديم يك چارچوب با قابليت تعديل است و كشورهاي منطقه ميتوانند اين چارچوب را معيار قرار داده و نظرات خود را ارايه كنند. ميتوانيم در سايه گفتوگو با يكديگر به يك متن مدون، منظم و قابل اجماع برسيم. متن ارايهشده توسط ايران يك متن 100 درصدي نيست كه بگويم سايرين به آن بپيوندند بلكه يك پيشنويس و ابتكار است كه ميتوان آن را چكشكاري يا تنظيم مجدد كرد يا حتي طرح جايگزيني براي آن ارايه داد. مثلا عربستان، امارات، قطر، كويت، عمان يا هر كشور ديگري ميتواند بگويد كه من نسخه ايران را تعديل ميكنم و اين كاملا امكانپذير است. تاكيد ميكنم آنچه از طرف ايران واقعيت دارد اين است كه كشورهاي منطقه باهم همكاري كرده و مناسبات دوجانبه را توسعه دهند. اين به اين معنا نيست كه صرفا ايران با فلان كشور رابطه را توسعه دهد بلكه مثلا كشور (بي) ميتواند رابطه خود با كشور (سي) را توسعه دهد. ما به همكاريهاي چندجانبه و بينابيني فكر ميكنيم و تصور نميكنيم كه بلوكي متشكل از شش كشور و يك كشور ديگر به نام ايران وجود داشته باشد و اين شش كشور و ايران بايد با هم گفتوگو كنند.
عملا تجربه نشان داده تا زماني كه ما نتوانستيم از رابطه با ايالات متحده تنشزدايي كنيم، تا زماني كه ما وارد بازار جهاني به عنوان يك بازيگر معمولي نشديم تا زماني كه اين حصار اقتصادي كه دور ما كشيده شده برداشته نشده باشد، همه اين حرفهاي خوب كه ميزنيم و نيتهاي قشنگي كه داريم براي منطقه خليج فارس كه اكثر بازيگران در آن امنيت خود را برونسپاري كردند و وابستگيهاي اقتصادي و نظامي و سياسي شديد به ايالات متحده دارند، عملا خروجي براي ما وجود نخواهد داشت. تا وقتي با غرب تنشزدايي نكنيم من از برقراري رابطه با امريكا حرف نميزنم بلكه از تنشزدايي صحبت ميكنم - مثل دوره دو سال پس از برجام- در اين منطقه هم نميتوانيم محصول سياستهاي خود را درو كنيم.
ما حتما در منطقه دنبال تنش نيستيم.
ما در منطقه تنش نميخواهيم اما فرامنطقه تنشهايي داريم كه بر مناسبات منطقهاي ما تاثير گذاشته. مثلا ما كه به دنبال تحريم نبوديم و براي رفع آن هم مذاكره كرديم و مجدد به ما تحميل شد.
آنها هستند كه تنش را به منطقه ما تزريق ميكنند.
ما چه ميتوانيم بكنيم؟
ما به دنبال اين تنش نيستيم. اگر هر كشوري در بيرون از منطقه به فكر نظاميگري، دخالت يا اعزام نيروي نظامي به اين منطقه و ايجاد تنش است بايد در مشي و روش خود تجديدنظر كند و بگذارد كه كشورهاي منطقه براساس منافع خود در منطقه تصميم بگيرند. اين هم يك قاعده كلي است و به خليج فارس صرفا اختصاص ندارد. يعني كشورهاي حوزه مديترانه درباره امور مرتبط به خود تصميم ميگيرند و در آنجا هم حضور هرگونه عنصر خارجي يا دخالت خارجي مردود است.
حرف من اين است كه اگر ما همين امروز تصميم بگيريم با عراق يا هر كشور ديگري قرارداد جديد ببنديم زماني كه نميتوانيم پول آن را دريافت كنيم، راههاي تبادل مالي نداريم و مجبور هستيم راههايي براي دور زدن تحريم پيدا كنيم. اين شرايط ما را در موقعيت ضعف به نسبت ساير كشورها قرار ميدهد.
بله ولي اين ملامت متوجه طرف ايراني نيست.
بله، ملامت متوجه ما نيست اما هزينه آن را مردم ما پرداخت ميكنند.
ملامت متوجه طرف خارجي است كه بدون دليل اقداماتي انجام ميدهد و از برجام خارج ميشود و تحريمهاي يكجانبه عليه ايران وضع ميكند و فراتر از آن به ديگران فشار ميآورد كه شما هم در اين تحريمها مشاركت كنيد. ما از عراق مطالباتي حدود 6 تا 7 ميليارد دلار داريم و واقعا طرف عراقي تلاش ميكند اين مبلغ را پرداخت كند.
گشايشي صورت گرفته است؟
اين به اصطلاح دست ظالمانهاي است كه از طرف امريكا بر اين موضوع اعمال شده و مانعتراشي ميكند براي آنكه اين كار صورت نگيرد. ما گاز يا برق را در قالب قرارداد خريد و فروش به عراق ميفروشيم، چگونه ممكن است كه ما كالايي را به كشور بفروشيم و امكان دريافت مبلغ آن را نداشته باشيم؟ مگر آنكه شاهد يك اقدام خلاف حقوق و نظام و اخلاق بينالملل باشيم كه در اين پديده خود را مستولي ميكند. با همه اين سختيها و دشواريها ما گشايشهايي را از طرف عراقيها داشتيم و بخشي از اين مطالبهها در قالب بحثهاي تجاري يا خريد واكسن پرداخت شده و طرف عراقي تلاش ميكند اين مطالبهها را بيشتر پرداخت كند.
گفتوگوها ميان ايران و عربستان از فروردينماه آغاز و بهطور متوسط به مدت سه ماه و هر ماه يك دور انجام شد و در دور سوم به اينجا منتهي شد كه با توجه به روي كار آمدن دولت جديد در ايران و پيشرو بودن مناسك حج در عربستان، برگزاري دور چهارم به زماني كه براي طرفين مناسب است، موكول شود.
اين مذاكرات يك تصميم اساسي از طرف نظام بود. نظام و حاكميت تصميم گرفت چنين گفتوگوهايي را با طرف سعودي برگزار كند و در تركيب هيات ايران از تمام نهادهاي ذيربط حضور داشتند.
اكنون ما كمتر احساس ميكنيم كه دولت جديد امريكا در مباحث منطقهاي ادامهدهنده آن سياست تشديد بحران باشد.
شايد عربستان سعودي احساس كرد كه الان در منطقه و فرامنطقه شرايط براي تغيير رويكرد و اتخاذ رويكردي مبتني بر گفتوگو با ايران فراهمتر است.
به گمان من، عربستان سعودي رويكرد جديدي را براي منطقه يا در تعامل با مسائل منطقه در پيش گرفته است.
در يمن رويكرد به ظاهر متفاوتي را از سوي عربستان ميبينيم.
حتما به اندازه اين سه دور گفتوگوي انجامشده ميان ايران و عربستان، فضاي مثبتي را فيمابين شاهد هستيم.
ما اگر بخواهيم در منطقه تغييري ايجاد كنيم بايد از بلوكبنديهاي امنيتي خودداري كنيم.
هيچ قضاوتي نسبت به حشدالشعبي منهاي يك نيروي سازماني درون حاكميتي عراق نداريم.
مسائل منطقه با همكاري كشورهاي منطقه قابل حل است.
نامه شوراي همكاري به ايران در سال 2016 تحتتاثير تغيير دولت در ايالات متحده قرار گرفت.
ما دو عنصر براي بازنگري در مناسبات منطقهاي داريم: نامهاي كه از طرف شوراي همكاري نوشته شد و ميتواند احيا شود و ابتكار ايران با نام هرمز و ويژگي اين دو، هردو اين است كه از درون منطقه است.
اگر هر كشوري در بيرون از منطقه به فكر نظاميگري، دخالت يا اعزام نيروي نظامي به اين منطقه و ايجاد تنش است بايد در مشي و روش خود تجديدنظر كند.
ميتوانيم با عربستان سعودي مستقيم گفتوگو كنيم.