هجوم شبهعلم
حتي اگر هيچكس نداند كه سازوكار اثرگذاري آن چگونه است. البته اين مثال عجيبي است و شايد نابخردانه به نظر آيد و هيچگاه رخ نخواهد داد، ولي به اين دليل گفته شد كه مخاطب بداند پزشكي مبتني بر شواهد، به اثرگذاري توجه ميكند.
طب سنتي و مثلا ملي و اسلامي، مشحون است از شبهعلم كه مطلقا قادر به اثبات كارآمدي خود در پزشكي مبتني بر شاهد نيستند، چون در هر حال طب بايد درمان كند. ولي چرا عدهاي متولي اين نوع طبابت! غير موثر شدهاند؟ پاسخ اين است كه آنان ميدانند كه قادر نيستند ادعاهاي خود را براساس پزشكي مبتني بر شواهد اثبات كنند، چون اگر اثبات كنند، ديگر مشكلي نخواهد ماند، تجويزات و درمانهاي آنان هم زيرمجموعه علم پزشكي ميشود، ولي چون قادر به اثبات اثربخشي آن نيستند، ميكوشند كه يك عنوان جديد براي آن فراهم كنند، بلكه از زير بار قواعد پزشكي مبتني بر شواهد خارج شوند. آنان ميخواهند با متمايز كردن خود از زير بار استلزاماتي عام فرار كنند.
پشت اين اقدام دو انگيزه وجود دارد؛ ضديت با علم تا حد ممكن و تامين منافع مادي. كساني هستند كه براي نشان دادن ضديت خود با دنياي جديد، پشت برخي سنگرهاي سست پناه ميگيرند. آنان در برابر دانش مهندسي نميتوانند سنگر بگيرند، چون علم مهندسي به نسبت عيني و دقيق است. هر چند در آن هم ميتوان اقدامات خلاف عقل و علم را جا انداخت، مثل كروناياب، ولي در هر حال كسي با اتكا به رمل و اسطرلاب يا قاليچه حضرت سليمان، نميآيد مدعي فرستادن موشك به فضا شود بدون اينكه دانش مهندسي شناخته شدهاي داشته باشد. ولي در علوم انساني و اجتماعي تا دلتان بخواهد مدعي وجود دارد. دانش پزشكي نيز تا حدي از همين نوع است. جالب است كه در حوزه پزشكي هم به اموري كه نزديك به مهندسي است وارد نميشوند. مثلا كمتر ادعاي جراحي قلب را دارند چون آنجا به سرعت دستشان رو ميشود. حتي ديگر شكستهبندي هم نميكنند ولي كافي است چند بيمار تحت مداواي دانش پزشكي درمان نشوند، سپس يك داروي گياهي بخورند و خوب شوند، اين ميشود پيراهن عثمان عليه دانش پزشكي، در حالي كه درمان مزبور فقط يك ادعاي پوچ و ظاهري است و براي اثبات بايد مثل همه داروهاي ديگر از مراحل آزمونهاي پيچيده علمي عبور كند؛ كاري كه براي طرفدار طب سنتي ملالآور و خستهكننده است!
انگيزه بعدي كه به شدت مهم است، منافع مالي است. البته وظيفه حكومت است كه جلوي خالي كردن جيب مردم را بگيرد، همانطور كه جلوي رمال را ميگيرد، ولي كو تا انجام اين وظيفه. اگر در پزشكي نوين يك بيماري درمان نشود صداي خيليها در ميآيد و اگر در طب مثلا سنتي، يك نفر درمان شود (يا خيال ميكند كه درمان شده) معجزهاي براي تاييد آن شبهعلم تلقي ميشود و اگر درمان نشد، ميگويند ببين بيمار چقدر بد بود كه طب سنتي هم نتوانست آن را درمان كند!! پشت اين گزارهها انگيزههاي مالي وجود دارد. بسياري از اين موسسات در قم هستند، ظاهرا ويزيت نميگيرند، ولي قيمت شبهداروهاي آنها سر به فلك ميزند. راه توجيه كردن چرايي درمان نشدن را هم بلد هستند. بيشتر دستاندركاران اين موسسات غير پزشك هستند و از منابع مالي سرشار اين شبهعلم نميگذرند. البته اگر امكان درمان با گياهان آنان بود، اين مبالغ خيلي هم خوب است نوش جانشان، ولي چون ميدانند كه اينها عموما يك دارونما يا اقدام بياثر است، اجازه بررسيهاي مستقل براي تاييد كارايي موارد تجويزي را نميدهند. در حالي كه ركن اساسي هر دارويي امكان بررسي اثرگذاري و كارايي آن از طرف نهادهاي مستقل و نيز وجود مقالات علمي در تاييد آن است. كافي است كه از آنها چنين چيزهايي را مطالبه كنيد، در بيشتر موارد ميگويند اين روشها مربوط به ما نيست؛ گويي اثربخشي خارج از حوزه وظايف اين مثلا طب است.
همه ما دوست داريم به جاي خوردن داروهاي شيميايي اگر امكان داشت از مواد طبيعي به عنوان درمان استفاده كنيم. ولي اين خواست قطعا بايد در ذيل پزشكي مبتني بر شواهد و دانش پزشكي صورت گيرد. جلوي اين جنايت را بايد گرفت كه مردم مستاصل را به اميد بهبود سرطان روانه داروهاي گياهي ميكنند و فقط هنگامي پيش پزشك متخصص ميروند كه كار از كار گذشته و متاستاز شده است. بعد هم ميگويند پزشكي جديد هم نتوانست درمان كند، در حالي كه اگر به موقع مراجعه ميكرد درمان ميشد.
وظيفه حكومت جلوگيري از اين تقلبهاست. استاندارد كردن وزنه و ترازو وظيفه حكومت است. استاندارد كردن علم هم وظيفه آن است نه اينكه براي شبهعلم و خالي كردن جيب مردم و رواج بيماري كوشش كنند. همه اين افراد هنگامي كه بيمار ميشوند، عازم ينگه دنيا ميشوند. به خاطرات آقاي هاشمي مراجعه كنيد، خيلي روشن است كه اگر آن طب كاري ميتوانست كند در زمان جنگ ارز مردم را صرف درمان خود در لندن نميكردند. آنهايي هم كه بيمار شدند و درمان خود را به شبهعلم سپردند، ديرتر از بقيه به خارج رفتند و فرصت درمان و زنده ماندن را از خود سلب كردند. فاعتبروا