خاطرات سفر و حضر (58)
اسماعيل كهرم
همه ساله در تير ماه، در شهر «رينه»، مراسم مهرگان برگزار ميشود، با حضور بيش از هفت هزار نفر. آن سال هم با بچهها در رينه بوديم. در بازگشت خبري به دستمان رسيد كه زنگ خطر را به صدا در آورد. خبر اين بود كه «محيطبان دنا به زودي اعدام ميشود.» اين خبر تن من را به شدت لرزاند. انتشار اين خبر بنده را وارد مسالهاي كرد كه مدت 7 سال به درازا انجاميد. قدم اول دانستن واقعه، سپس ملاقات با اولياي دم و بالاخره محيطبانها بود. سختترين ملاقات بين ما بود و پدر جوان مقتول. به گفته پدر مقتول، فرزندش براي عكسبرداري، نيمههاي شب به كوهستان رفته بود كه به تير غيب گرفتار شد! شب و تاريكي و عكسبرداري در كوهستان! به گفته محيطبان آثار شكار مانند سر قوچ و... در پايين آبشار، مويد شكار توسط متخلفان بود. تير اسعد محيطبان، شكارچي را از پاي درآورد. شكاربان درخواست هليكوپتر براي انتقال مجروح را به بيمارستان كرد. مجروح در اين بين متاسفانه به قتل رسيد و محاكمههاي متعدد به قصاص متهم راي دادند. در جمع حدود 8 سال كش و قوس دادگاهها ادامه يافت تا آنكه حكم قصاص صادر شد. اين خواسته صاحبدم و پدر مقتول بود. او همين را ميخواست در حالي كه براي همه از جمله خود او مسلم بود كه او به دنبال اجراي حكم نبود. با صدور حكم گروههاي مختلف به فعاليت خود افزودند. (ادامه دارد)