پاي درد دلِ موتوريستها
گروهي از كارگرانِ پيمانكاري مولد برق راهآهن كه به آنها اصطلاحا «موتوريست» ميگويند، از شرايط شغلي خود نارضايتيهاي بسيار دارند؛ آنها پيمانكاري، حداقلبگير و فاقد امنيت شغلي حداقلي هستند؛ قراردادهاي موقتي را امضا ميكنند كه تنها در روزهاي آخر خاتمه زمان قرارداد، مقابلشان گذاشته ميشود: «شب عيد قراردادي مقابلمان ميگذارند كه مثلا سهماهه است و تاريخش در همان شب عيد منقضي ميشود؛ فقط براي اينكه امضا بزنيم و تعهد بدهيم كه هيچ حق و حقوقي نداريم؛ مگر قانون كار نميگويد بايد ابتداي كار قرارداد مكتوب امضا شود و يك نسخه را به كارگر بدهند؟ ما حتي حق داشتن قرارداد هم نداريم! از اعتراض هم ميترسيم؛ تشكل صنفي هم نداريم؛ ميترسيم ما را بگذارند در ليست سياه و ديگر به ما كار ندهند؛ با ۴۰ يا ۴۵ سال سن و ۱۸ سال سابقه، كجا برويم دربهدر دنبال كار؟» اين كارگران در گفتوگو با «ايلنا» و در توصيف شرايط شغلي خود و در تشريح خطرات بسيار در مسيرهاي طولاني و بسيار دشوار مثل مسير راهآهن بيست و چندساعته و شنزارِ تهران- زاهدان ميگويند: «ما موتوريستها با شركتهاي پيمانكاري جورواجور كار ميكنيم؛ شركتهايي كه ميآيند و ميروند و ما مجبوريم همه آنها را تحمل كنيم؛ تا مدتي قبل، حقوقها را به موقع نميدادند اما حالا پرداختها مرتب شده اما چه فايده؛ حقوقي كه اصلا كافي نيست؛ در قراردادهايمان مينويسند طبقهبندي مشاغل، يعني حقوقها براساس طبقهبندي پرداخت ميشود اما اين فقط يك بند روي كاغذ است؛ كدام طرح طبقهبندي؟ براي كارگري با 18 سال سابقه، طبقه هفت را در نظر ميگيرند، يعني پايينترين طبقه طرح طبقهبندي؛ پس طرح طبقهبنديشان صوري است و هيچ تاثيري در پرداختها ندارد!» عدالت در «طرح طبقهبندي مشاغل» و اصلاح طرح براساس مشاركت خود موتوريستها و نمايندگانشان يكي از خواستههاي اصلي است اما دشواري شرايط كار و دستمزد بسيار ناچيز بدون توجه به مهارت و سابقه، يك درد بسيار بزرگتر است؛ انگار براي موتوريستهاي راهآهن، «تحرك طبقاتي» اصلا به رسميت شناخته نميشود. يكي از كارگران باسابقه موتوريست در مورد شرايط كار در قطارهاي مسافربري دور از خانه، ميگويد: «در هر ماه، ۲۰ شبانهروز خانه نيستيم؛ نه تعطيل كاري داريم نه جمعه كاري؛ يك حقوق پايه ثابت داريم با يك مولفه مزدي به نام كيلومتراژ كه بابت هر كيلومتر راه، يك مبلغي ميدهند؛ الان ۴۵ تومان است، يعني به ازاي هر كيلومتر، فقط ۴۵ تكتوماني به حقوقمان اضافه ميشود؛ در نهايت، من با ۱۸ سال سابقه، با پايه حقوق ۳ ميليون و ۸۰۰ هزار تومان و بن خواربار و حق مسكن و كيلومتراژ، ۴ ميليون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق ميگيرم؛ آنهم براي ۲۰ شبانهروز دور از خانه و خانواده!»اين كارگر معتقد است، كار موتوريستها خيلي حساس و تخصصي است: «كار ما با دستگاههاي مولد برق قطارهاي مسافربري است؛ در اين قطارها نبايد برق قطع شود يا تهويه واگنها به مشكل بربخورد يا احيانا آتشسوزي اتفاق بيفتد. اما اصلا ايمني و سطح ايمني نداريم؛ فرض كنيد گازوييل يا آب موتور نشست كند يا اتصالي رخ دهد؛ هميشه در معرض خطر هستيم چون موتور ديزل با ۶۶۰ ولت برق، امواج قوي مغناطيسي توليد ميكند. در چنين شرايطي، فقط يك لباس فرم معمولي داريم؛ لباس مجهز براي تعميرات نداريم؛ تازه چند وقتي هست كه كار نظافت مولدهاي برق را هم گردن ما موتوريستها انداختهاند؛ فرض كنيد مثلا در مسير تهران- زاهدان كه مدام توفان شن ميشود، بخواهيم موتورخانه را مدام تميز نگه داريم؛ در آن گرما و توفان، دمار از روزگارمان درميآيد! بارها دست و پايمان شكسته يا بدنمان سوخته.»اين كارگران از همكاري روايت ميكنند كه ريههايش در اثر آتشسوزي موتورخانه آسيب ديد: «ناگهان موتورخانه آتش گرفت؛ يكي از همكارانمان كه با همه توان براي مهار و توقف آتش تلاش كرد، ريههايش به سختي آسيب ديد؛ تا يك ماه و نيم بعد از حادثه، با اكسيژن نفس ميكشيد و بعد هم دچار مشكلات ريوي شد؛ هيچكس احوالي از اين كارگر سينهسوخته نپرسيد؛ فقط ما همكاران جوياي حالش بوديم و البته خانوادهاش كه هزينههاي سنگين درمان را پرداختند.» موتوريستها، كار سختي دارند؛ هفتهها دور از خانهاند؛ اما ريالي بابت سختي كار به آنها تعلق نميگيرد؛ بازنشستگي پيش از موعد، حداقل امتيازي است كه اين كارگران فني بايد از آن بهرهمند باشند؛ اما موتوريستها ميگويند؛ بازنشستگي پيش از موعد كار سادهاي نيست و بازهم بايد خودشان دوندگي كنند چون مشكل از همان مابهالتفاوت چهار درصدي است كه حدود ۸۰ يا ۹۰ ميليون تومان ميشود و شركتهاي پيمانكاري حاضر به پرداخت اين مابهالتفاوت براي كارگران نيستند.