وقتي همه خودخواه ميشوند
زخم كاري بر پيكر استقلال
علي ولياللهي
همين هفته گذشته بود كه سريال زخم كاري به عنوان يكي از محبوبترين سريالهاي شبكه نمايش خانگي به پايان رسيد و اين اتمام مقارن شد با باخت استقلال مقابل الهلال عربستان و شعلهور شدن آتش اختلافات در اردوگاه آبيپوشان. روزهاي بعد از حذف استقلال از ليگ قهرمانان آسيا خيلي زود خاطره سريالي كه به تازگي تمام شده بود را زنده كرد.
اگر در سريالي كه محمدحسين مهدويان، كارگردان استقلالي سينماي ايران ساخته خودخواهي آدمها همه و نه تنها خودشان را به ورطه سقوط كشاند در استقلال اين روزها هم چنين وضعيتي جريان دارد. امروز در استقلال نيروهاي مختلفي هستند كه هر كدام صرفا براساس منافع خودشان حرف ميزنند، تصميم ميگيرند و اقدام ميكنند. مديرعامل استقلال چند روز روزه سكوت ميگيرد تا بعد از ناكامي احتمالي تيم در آسيا به حساب تك تك مخالفان و معترضانش برسد. او در تلويزيون جوري از شرايط تيم حرف زد و همه را زير سوال برد كه انگار براي لحظه سوت پايان بازي و باخت لحظه شماري كرده بود. محمود فكري سرمربي سابق استقلال هم كه تصور ميكند زمينش غصب شده در خبرگزاريهاي مختلف و صداوسيما در رفتوآمد است كه تا جايي كه ميتواند تيم و سرمربياش را بكوبد. سرمربي فعلي استقلال هم بعد از روشن شدن تناقضهاي رفتاري و كلامياش در فصل نقل و انتقالات و رابطه با مديران باشگاه و بازيكنان وعده افشاگري در روزهاي آينده را داده. وعدهاي كه احتمالا چيزي جز تكرار همان حرفهاي هميشگي عليه مديران و وزارتخانه و پيشكسوتان نخواهد بود. در اين ميان وزير ورزش هم كه پيش از بازي استقلال مقابل الهلال قول تغييرات گسترده در كادر مديريتي تيم را داده بود در چرخشي ناگهاني اعلام كرده به مديران فعلي اعتماد خواهد كرد؛ يعني تغيير بيتغيير.
وزير ورزش چطور قيد عوض كردن مديران استقلال را زد؟ آيا مذاكرهاي ميان طرفين در كار بوده؟ چت فرهاد مجيدي با مددي چطور به دست فرشيد اسماعيلي رسيد؟ و ادامه آن چت چطور سر از پيج يك خبرنگار درآورد؟ چرا وقتي مجيدي با انتقال قايدي موافق بوده دم از مخالفت ميزند؟ مددي چطور براي يك اردوي ۸ روزه در دوبي ۲۵۰ هزار دلار هزينه كرده است؟ چرا مديرعامل استقلال بعد از تغييرات گسترده در تركيب تيم و خريد بازيكنان تازه در آستانه فصل جديد تازه يادش افتاده بايد عملكرد فني سرمربي را بررسي كند و ممكن است سرمربي تيم عوض شود؟ محمود فكري اين وسط چه ميگويد؟
هيچ بحثي وجود ندارد كه تمام نيروهاي تاثيرگذار در روند اين روزهاي استقلال بازي خودشان را انجام ميدهند. اين بازي درست مثل يك بازي جنگ قدرت است كه مدام به تضاد منافع منجر و باعث تلف شدن نيروها ميشود. درست مثل كاراكترهاي زخم كاري. درست همانطور كه مالك براي ناصر نقشه كشيد، منصوره زيرآب مالك را زد، خواهر و برادر با طلوعي بستند، سميرا نقشه خودش را جلو برد، مالك رفت سراغ دستمالچي و... همه اين كارها انجام شد تا هر كدام به تنهايي برنده بازي لقب بگيرند. در نهايت اما از تمام اين نقشه كشيدنها چيزي جز چند جنازه از جمله دو دختر بچه و انبوهي از نابودي باقي نماند. يعني هيچ كس برنده نشد.
همه بازيگران اين روزهاي استقلال ميخواهند آدم خوب قصه باشند و در عين حال منافعشان هم تامين شود. همهشان ميخواهند برنده باشند. مجيدي ميخواهد هم نيمكت استقلال را داشته باشد هم حال مديران تيم را بگيرد و هم هواداران از او راضي باشند. مددي تلاش ميكند مديرعامل تيم بماند، مجيدي را كلهپا كند و خودش را بهترين مدير فوتبالي نشان دهد. وزير ورزش ميخواهد كاري كند نه سيخ بسوزد نه كباب. ميخواهد در مسائل استقلال دخالت نكند اما نميداند همين ورود نكردن خودش نوعي دخالت است. محمود فكري هر طور شده ميخواهد مجيدي را از استقلال دور كند و براي باخت تيم محبوبش دست به دعاست. بعضي از بازيكنان هم اين وسط با مربي هستند و بعضي ديگر با مديرعامل. بعضيهاشان هم رفتن را به ماندن ترجيح دادند.
از اين همه چه چيزي جز تلفات براي استقلال باقي مانده؟ جز از بين رفتن سه جام ليگ و حذفي و آسيا؟ جز نابودي آرزوهاي ميليونها هوادار استقلال؟ وقتي در سكانس پاياني زخم كاري مالك با زخمي كاري در پهلو روي ماسههاي ساحل افتاده بود، وقتي سميرا با جنون كلنجار ميرفت و ناصر و منصوره ميخواستند خودشان را دور كنند، احتمالا خيلي از بينندههاي سريال از خودشان پرسيدند آيا واقعا ارزشش را داشت؟ همين سوال را ميشود از مددي و مجيدي و فكري و بقيه آنهايي كه دنبال سهم خودشان از استقلال ميگردند پرسيد. آيا واقعا ارزشش را دارد؟ اين حجم از خودخواهي كه تيم را به سمت نابودي ميبرد، اين همه نقشه كشيدن و منتظر ماندن، اين همه افشاگري بيحاصل و قصه ساختنهاي الكي آيا كمكي به تيم كرده؟ آيا اين زخم كاري كه بر پيكر استقلال وارد شده كافي نيست و حتما بايد جنازهاش روي دستهاتان بماند تا بيخيال شويد؟