كيروش به دنبال پنجمين بليت جامجهاني در صحراي سينا
اين ماهي سرخ بند نميآيد!
اميد مافي
۱- فرزند نامپولا در ۶۸ سالگي به رود نيل رسيد تا فصل تازهاي از زندگي ورزشياش رقم بخورد. او پس از پوشيدن پيراهن سرخ مصر خطاب به دوآتشههاي فوتبال در شمال آفريقا گفت: «من از امروز يك مصري هستم و در كنار ۱۰۵ ميليون شهروند اين كشور براي موفقيت تيم ملي و رسيدن به جامجهاني از جان و دل تلاش خواهم كرد. من ماهي سرخي هستم كه ماهيان مديترانه را به اقيانوسها سوق خواهم داد!» او شبيه اين حرفها را سالها پيش در بدو ورود به ايران نيز زده بود. حرفهايي كه او را از جلد يك غريبه به آشنايي ناسيوناليست بدل ميكند و راه رسيدنش به قلبها را هموار خواهد كرد. سينيور حالا كمي پيرتر شده، با موهايي برفيتر، اما همچنان هفتتير به دست براي جدال با تمام كابوهاي دنيا آماده است. بيهوده نيست كه نلو وينگادا دربارهاش ميگويد: او آنقدر جاهطلب هست كه پس از چهار بار حضور در جامجهاني همچنان تشنه مانور در اين جشنواره بيبديل است.
۲- مردي كه اين روزها در كافههاي قديمي قاهره زندگي جديدي را شروع كرده بخشي از تاريخ فوتبال ماست. فرماندهاي كه با تكيه بر اتوريته خود دو بار يوزها را به جام جهاننما رساند و بيش از هشتاد بار روي صندلي رهبري ايران نشست. گرچه كارلوس منتقدان زيادي داشت اما دست در جيب، سر از حافظه تاريخي يك ملت درآورد. ردپاي مرد پرتغالي در رنسانس فوتبال ايران كه منتج به رو شدن نسل جديدي از ستارهها شد به چشم ميخورد. همو كه پس از ناكامي در جام ملتهاي آسيا ماندن را تاب نياورد و در مصاحبهاي مطبوعاتي واژه غريب بدرود را بر زبان خود نشاند تا در ظهري ولرم و آغشته به دلتنگي براي هميشه تهران را به مقصدي نامعلوم ترك كند.
۳- قار قار كلاغها امريكاي لاتين را فرا گرفته بود كه او جامه رهبري كلمبيا را بر تن خود پرو كرد و نبض تيم ملي كشوري كه اسكوبار معصومش را به خاطر فوتبال به سينه قبرستان فرستاده بود، در دست گرفت. گرچه كيروش در ابتداي راه نتايج قابل توجهي با اخلاف كارلوس والدرماي كبير كسب كرد اما چند نتيجه ضعيف و دو شكست پياپي در روزهاي مبادا درهاي خروجي را پيش روي مردي كه در تمام عكسهاي يادگاري لبخند ميزد، گرفت. اينگونه شد كه قصه كارلوس در بوگوتا به سر رسيد و او با دلي تنگ و گرفته سرزمين افيون را براي هميشه ترك كرد.
۴- مبارز پايانناپذير با اتمام ماموريتش در كلمبيا خود را بازنشسته نكرد و همچنان به دنبال يك صندلي حيرتآور، چهار گوشه گيتي را گز كرد. درحاليكه برخي رسانهها از پيوستن قريبالوقوع دستيار سرالكس فرگوسن به تيم ملي عراق سخن ميراندند، ناگهان خبر رسيد كه او با مصريها تمام كرده و زين پس در فراسوي اهرام ثلاثه نقشه خوشبختي قرمزها را به دست محمد صلاح و ديگر سربازانش خواهد داد.
۵- هشتادوپنج هزار دلار براي هر ماه. اين رقم قرارداد كيروش با مصريهاست؛ رقمي كه در صورت عبور مصر از كنار حريفان يغوري چون ليبي و چشيدن طعم جامجهاني بيشتر خواهد شد. مرد پرتغالي كه ۱۸ سال پيش در لاليگا سكاندار رئال مادريد بود و حرف اول را در سانتياگو برنابئو ميزد، حالا در دو قدمي هفتادسالگي به رزرو پنجمين بليت خود براي حضور در جامجهاني ميانديشد. انگار پس از آفريقاي جنوبي، پرتغال و ايران حالا نوبت مصريهاست كه با پلنهاي خاص سرمربي نتيجهگرا به دوحه رهنمون شوند و سفير لايقي براي فوتبال آفريقا باشند.
اين روزها مدام موبايل او زنگ ميخورد و دوستانش در اقصينقاط دنيا حضورش را در راس هرم تيم ملي مصر شادباش ميگويند. آيا با اين شادباشها فرجام مردي كه به تمام جادهها مشكوك است ختم به خير خواهد شد؟ هيچكس نميداند!
۶- فيگو، كاستا و ژائو پينتو در صفحات شخصي خود رسيدن معمار نسل طلايي فوتبال پرتغال به ايستگاه مصر را تبريك گفتهاند. با همه اينها كارلوس بهتر از هركسي ميداند كه براي بدلشدن به يك قهرمان در خاك خونين بايد تكليف همه حريفان را يكسره كند. او براي آنكه از چشمها نيفتد و رد طناب را روي گلوي خويش حس نكند گريزي ندارد جز آنكه تيم ۴ امتيازي مصر را از خاكريزهاي بلند عبور دهد و ورزشگاه چشمنواز قاهره را به ديگ جوشان بدل نمايد. صد البته او با وجود اسلحه كارساز و خطرناكي چون محمدصلاح ميتواند بوي خون را به مشام رقيباني كه ذرهاي كوتاه نخواهند آمد، برساند. حتي اگر خانه درندشت كارلوس در كنار مديترانه بوي دريا دهد، باز هم آب از سر فرماندهاي كه راز غرقنشدن را ميداند، نخواهد گذشت. اين را نامه اعمالش نيز تصديق ميكند.
۷- در روزهايي كه تيم ملي ايران با دراگان اسكوچيچ پيش ميتازد و حريف ميطلبد، هزاران كيلومتر آنسوتر كارلوس كيروش رهبر پيشين نيمكت ايران بيآنكه با احتمالات زندگي كند و جبر را جدي بگيرد تنها به گذر از مهلكه ملتهب و پنجمين حضور خود در بزرگترين جشنواره قرن ميانديشد. با اين تفاسير اگر روزي، روزگاري در دوحه دراگان و كارلوس عكسي به يادگار گرفتند و خاطرات همزيستي با يوزها را براي هم تعريف كردند خيلي تعجب نكنيد.
۸- سينيور گفت: براي خوشبختي به پنجره بزرگتري نياز دارم. مصريها آغوش شبهجزيره سينا را به روي جنتلمن باز كردند. اين يعني تقويمها را ورق بزن و در روز موعود ما را به جامجهاني برسان آقاي كارلوس كيروش!