تاريخچه كشتي آزاد قهرماني جهان (قسمت دوم ۱۹۶9-۱۹۶1)
توفاني كه از منچستر تا بندر مار دل پلاتا را درنورديد
يونس هميالي
به دنبال شكست كاروان كشتي ايران در رقابتهاي المپيك 1960 رم زير طاقهاي ضربي باسيليكا ديماسنزيو و نداشتن هزينه كافي براي رفتن به سرزمين آفتاب تابان، اعزام به رقابتهاي جهاني 1961 يوكوهاما تا آستانه لغو پيش رفت. با بركناري محمود معروفخاني از رياست فدراسيون و جايگزين شدن منوچهر قراگزلو شرايط مهيا شد. شاگردان حبيبالله بلور با خودباوري و مسووليتپذيري، عطش سيريناپذير براي يك آتشبازي اعجابانگيز و رغبت شديد به انتقام چون ققنوسي از خاكستر برخاسته و چون گدازهاي سوزان پشت حريفان را با تشك آشنا كردند و براي نخستينبار روي سكوي قهرماني قرار گرفتند؛ اين نتيجه در پنجاه دوره اخير تاكنون بزرگترين دستاورد تاريخ كشتي ايران محسوب ميشود. كاش ميشد اين يادگار را در قفس خيال براي هميشه ثابت نگه داشت. كاش ميشد در برابر ثانيههاي خوش اين آوردگاه، آيينهاي قرار داد تا بارها لحظههايي پُر از عطر اقاقيا تكثير شود. در يوكوهاما محمدابراهيم سيفپور، محمدعلي صنعتكاران، امامعلي حبيبي، منصور مهديزاده و غلامرضا تختي صاحب مدال طلا شدند و همچنين نصراله سلطانينژاد و حميد توكل به مدال نقره و برنز دست پيدا كردند.
در آستانه جهاني 1962 توليدو، صندلي رياست فدراسيون به بلور تحويل داده شد و عباس زندي به عنوان سرمربي انتخاب شد. تيم با دو تغيير نسبت به يوكوهاما حضور يافت؛ محمد خادم به جاي حميد توكل و عزيز كياني جايگزين حسين نوري شد، همچنين عبدالله خدابنده و عبدالله موحد به عنوان كشتيگير رزرو تيم را همراهي كردند. حبيبي شاهزاده افسونگري با آميزهاي از تكنيك و سرعت شگفتانگيزش براي سومينبار صاحب گردنآويز طلا شد. ديگر مرد طلايي تيم منصور مهديزاده بود كه همچون دژي مستحكم و مانعي نفوذناپذير جلوي رقبا ظاهر شد. آقا تختي اسير شاهين ترازو شد، به علت چند گرم اضافه وزن نسبت به الكساندر مدويد جوان به مدال نقره بسنده كرد. همزمان با قيام 15 خرداد 1342، كارزار جهاني 1963 در شهر صوفيا بلغارستان برگزار شد. آقا تختي به دليل عمل جراحي و كسالتهاي متوالي شركت نكرد. حبيبي از دنياي كشتي خداحافظي كرد تا شمع دل تنها در عطش خورشيد نگاهش آرامآرام سوخته شود. تيم بدون كسب مدال طلا در جايگاه پنجم قرار گرفت تا زنگ ناكامي در المپيك 1964 به صدا درآيد.
قبل از حركت تيم به سوي جهاني 1965 منچستر برخي از افراد و جرايد با گردبادي از نااميدي براي نتيجه نگرفتن تيم گفتههايي بر زبان جاري كردند تا حداقل روزنههاي كاميابي خشكانده شود. اما محمدابراهيم سيفپور و منصور مهديزاده با نمايش تحسين برانگيز، دندانِ تيز را با مربيگري نبي سروري براي شكار مدال طلا به لُردهاي انگليسي نشان دادند و تماشاگران از هنرنمايي مسحوركننده و فرحبخش آنها التذاذ بيشتري بردند. در همان رقابتها صداي پا و نسيم دلنوازي كه به جانها طراوت ميبخشيد از راه رسيد. همگان به انتظارش نشسته بودند. نامش عبدالله موحد از ديار بابلسر بود. همچون توفاني سهمگين از سالن سيرك منچستر تا رقابتهاي توليدو، دهلينو و بندر ماردل پلاتا به راه خود ادامه داد. فضاي چگالي نبردهايش، ذهن هر بينندهاي تحتتاثير قرار ميداد و در چشاندن شهد شيرين نمايش چشمنواز به كام دوستدارانش با شمشيري تجهيز شده به نقشههاي تاكتيكي و مهارنشدني رقبايش را به بند ميكشيد و فرياد شايستگي خود را به كهكشانها ميرساند.
جهاني 1966 توليدو جهان پهلوان تختي يكبار ديگر به نداي مردم پاسخ داد، اما ديگر آمادگي و صلابت گذشته را نداشت. غبار اندوه در فضا پراكنده شد و بدون كسب مدال پرونده محبوبي كه حكمران بيبديل قلبهاي ما بود، براي هميشه بسته شد. مرگ حسين برادر ابراهيم جوادي بر اثر ضايعه نخاعي در تمرين كشتي، باعث شد ابراهيم از وصيتنامه داداش بيرقي ساخت كه داعيه و ارادهاي براي تسخير و گشايش جهان شود و ردپايش همه شهر را نوراني كند. به خاطر كم بودن وزن نميتوانست نتيجهاي بگيرد و حضور در رقابتهاي جهاني و المپيك را از دست ميداد. اين نقطه ضعف ممكن بود روياها و آرزوهاي بزرگ را به يك تراژدي دردناك ختم كند. اما با تصميم فيلا سابق وزن 48 كيلوگرم در جهاني 1969 ماردل پلاتا اضافه شد تا از زلالي چشمهايش، دريايي از اميدواري موج زند و از باران عذاب و سختيهاي ايجاد شده بتواند كوير زندگي خود را گلشن كند. آغاز فرمانروايي در بيست و پنج سالگي براي اعجوبه ريزنقش شروع شد.