تاريخچه كشتي آزاد قهرماني جهان (قسمت سوم ۱۹۸۹-۱۹۷۰)
سياستهاي عجيب كشتي را تا مرز نابودي برد
يونس هميالي
براي سيدشمسالدين سيدعباسي هيچ كجاي دنيا مانند قاره امريكا فرخنده و همايون نبود؛ كسب مدال برنز المپيك 1968 مكزيكوسيتي، نقره جهاني 1969 ماردل پلاتا و مدال طلاي 1970 ادمونتون. آقاي فتيلهپيچ با سلحشوري و دلاورياش همچون تندر و رعد بر پيكر حريفان فرود آمد و پشت همگان به تشك افكند. زماني كه عبدالله موحد در زادگاهش بابلسر نونهالي بيش نبود و به ماهيگيري ميپرداخت، آهسته آهسته با صيد شاهماهيها به صياد بزرگ لقب گرفت. گرماي سوزان خورشيد و شلاق بيدار امواج عصيانگر دريا روي عضلاتش از او مردي ساخت كه آوازه جسارت و قدرتش در سواحل پيچيد. در جهاني ادمونتون هنوز ستاره اقبالش در اوج ميدرخشيد و ششمين مدال طلاي خود را به ارمغان آورد. ابراهيم جوادي با ساز و برگ بيشتري به ميدان رهسپار و با غلبه بر چهرههايي نظير رومان ديميتريف رقيب سرسخت شوروي و آكي هيكو اومِدا ژاپني فاتح سكوي قهرماني شد. همچنان كه در جهاني 1971 صوفيه كه در زمين فوتبال استاديوم واسيلفسكي برگزار ميشد در بهترين دوران آمادگي خود بهسر ميبرد و براي سومين مرتبه صاحب گردنآويز طلا شد.
محمد قرباني بعد از كسب مدال نقره 1969 و برنز 1970 سرانجام طلسم گرفتن مدال طلا در وزن 52 كيلوگرم را شكست. با اراده پولادين و اميدواري سزاوار اين سكو بود. اواسط دهه 70 ميلادي همه جا سخن منصور برزگر از شاگردان منصور اينانلو و منصور تبريزي بود؛ پسري با چشمهاي سبز روشن و موهاي مشكي همواره آخرين اميد و آرزوي كشتي ما در كشتي توفانزده و به گِل نشسته به حساب ميآمد تا يكبار ديگر از نام و آواز ه اين سرزمين دفاع كند. يادآور قدمهاي با سطوت و باصولت او در جهاني 1973 تهران به همراه محسن فرحوشي، ابراهيم جوادي و محمدرضا نوايي در چهارراه كالج روي چهار تشك فولديك آلماني كه دل هزاران بيننده در پاي تلويزيون و تماشاچي حاضر در استاديوم نصيري را شيرينكام كرد. وقتي جهاني 1975 مينسك در حالي كه 2-5 از آشور عليف از شوروي جلو بود روي سگك حريف دچار مصدوميت شديدي از قسمت پا شد، هربار آشور به همان زخمهاي كهنه هجوم ميبرد، انگار انتظار داشتيم رقيبش مانند آقا تختي در جدالش با الكساندر مدويد جوان در جهاني 1962 باشد. منصور همچنين بار لشكر شكست خورده در المپيك 1976 مونترال و جهاني 1977 لوزان را به تنهايي بر دوش خود حمل كرد.
با وقوع انقلاب 57، قطع ارتباط سياسي با ايالات متحده، حمايت از افغانستان به دليل تصرف اين سرزمين توسط شوروي و جنگ با كشور عراق باعث شد تا ايران در دو المپيك 1980 مسكو و 1984 لسآنجلس و سه جهاني 1983 كييف، 1986 بوداپست و جهاني 1987 كلرمون فرانت بدون هيچگونه دليل منطقي، با سياستهاي نادرست و برنامهريزي غلط مديران نابلد غايب باشد تا دوران افول از راه برسد. سقوط در جهاني 1981 اسكوپيه با تك مدال نقره رضا سوختهسرايي مقدمه شكست بزرگي در جهاني 1982 ادمونتون به وجود آورد؛ سياهترين نتيجه تاريخ كشتي رقم خورد، بدون كسب حتي يك مدال برنز. جهاني 1983 كييف به دليل صف آرايي بيژن سيفخاني فرنگيكار 74 كيلوگرم با حريف اسراييل كه حتي با برتري به پايان رسيد كه با رسيدن دستور از سوي وزارت امور خارجه مبني بر عدم حضور كشتيگيران آزادكار در رقابتها ابلاغ گرديد. اين تصميم يك اشتباه محض و غيرقابل بخشش بود. محمود كدخدايي يكي از آمادهترين كشتيگيرهاي اعزامي از آن اتفاق به عنوان تلخترين خاطره عمرش ياد كرد: «سرنوشت من با از دست دادن مدال آن مسابقات به كلي تغيير كرد، مدالي كه ميتوانست مسير ديگري در زندگي پرحاشيهام ايجاد كند.» محمدحسن محبي در 1985 بوداپست به همراه مجيد تركان روي سكوي دومي تكيه زد؛ اما هنگام نواخته شدن سرود سرزمين يانكيها با صلاحديد هيات سرپرستي ايران از سكو پايين آمد و همين امر موجب محروميت او و پس گرفتن مدالش شد. پس از جهاني 1973 تيم كشتي آزاد ايران نتوانست در اين آوردگاه مدال طلا كسب كند. اما عليرضا سليماني در فينال جهاني 1989 مارتيني با شكست دادن بوريس بامگارتنر، ملقب به اسب پنسيلوانيا به 16 سال حسرت خاتمه داد و اشك شوق بر گونههايش جاري شد. همچنان اين افتخار در فوق سنگين تنها مانده است. همچنين ناصر زينلنيا و اكبر فلاح كه با تجربه شركت در المپيك سئول نقشههايي در ذهن ميپروراندند با بيتوجهي مربيان پس از دو، سه نبرد موفقيتآميز گرفتار اضافه وزن شدند و از ادامه رقابتها بازماندند. اسماعيل فردين هم براي ديدن برادر به سوييس رفته بود و هم مسابقات را از نزديك تماشا كند، اما مصدوميت نابهنگام محمدحسن محبي باعث شد تا او به طرزي عجيب و تاريخي، دوبنده ايران در مسابقات جهاني ر ا بر تن كند.