درسهايي از چند دهه شكست شرق و غرب
در افغانستان
اگرچه مشابهتهايي بين افغانستان و ويتنام وجود دارد، اما از مداخلات گذشته ديگر قدرتها ميتوان درسهايي آموخت. جنگهاي متعدد بريتانيا در افغانستان نه به دليل شباهت تمدني آن به ايالاتمتحده، بلكه به دليل اعتمادبهنفس بيش از حد آنها به پيروزي، بسيار آموزنده است. به گزارش وبسايت انديشكده امريكايي رند، انگليسيها اولينبار در سال 1839 با هدف بركناري حاكم افغان كه با روسيه همكاري ميكرد، به افغانستان حمله كردند و يك دولت حائل تحت تسلط بريتانيا بين قلمرو روسيه و هند ايجاد كردند؛ اما طي دو سال بعدي، افغانهاي ناراضي از اشغالگران خارجي، بهصورت دورهاي به آنها حمله كرده و درنهايت، عليه آنها اعلان جهاد كردند كه درنتيجه آن، گروهي از افغانها، مقامات و سربازان انگليسي كشته شدند. تلاش اوليه براي مذاكره با رهبر شورشيان منجر به قتل مذاكرهكنندگان بريتانيايي شد و اجساد آنها در خيابانها كشيده شدند. پس از آن نيروهاي انگليسي با بالا بردن پرچم سفيد شهر را تخليه كردند. انگليسيها 40 سال بعد دوباره به افغانستان حمله كردند اما باز هم شكست خوردند. بهطور خلاصه، در يك دوره 80 ساله، انگليسيها بارها و بارها عليه ارتش افغانستان جنگ كردند. آنها همواره فكر ميكردند كه اين كشور را فتح كردهاند، اما با نتيجهاي غير از اين مواجه ميشدند. چنانكه آنها در مقايسه با ايالاتمتحده چندين برابر بيشتر تلفات داشتهاند. برخي از دلايل اين ناكاميهاي مكرر بريتانيا در افغانستان توسط يك خبرنگار به نام وينستون چرچيل كه در برخي از اين درگيريها حضور داشت، شرح داده شده بود. گزارشهاي او از مناطق مرزي حاوي توصيفات جالبي بود. بهرغم تعصبات قرن نوزدهمي، وي به مردم افغانستان به عنوان «مردمي مقاوم، جنگجو، شجاع و توانمند» احترام گذاشت و خاطرنشان كرد كه «هر مرد افغاني يك سرباز است.» چرچيل معتقد بود كه وحشيگري آنها بيانتها نبوده و قدرت جنگي آنها كه با شور و حرارت مذهبي نيز آميخته فقط و فقط عليه بيگانگان است. او همچنين به توانايي شگفتآور آنها در استفاده موثر از سرزمينها و استحكامات طبيعي و همچنين بهرهگيري از آخرين سلاحهاي آن زمان اشاره كرده بود. مداخله ايالاتمتحده و متحدانش در افغانستان، ازجمله مداخلات بريتانيا در سالهاي 1919-1839، اكنون تبديل به تاريخ شده است. ايالاتمتحده كه به نظر ميرسيد طي چند ماه افغانستان را فتح كرده است، در طول دو دهه نتوانست اين كار را انجام دهد. مردان عصباني و كينهتوز، با شور و اشتياق مذهبي خود با تمام توان در برابر آنها ايستادگي كردند كه نتيجه آن، مرگ هزاران نفر از نظاميان امريكايي، متحدان آن و افغانها بوده است. بدون شك درسهاي اين شكست 20 ساله مانند جنگ ويتنام براي دههها موردبحث قرار خواهد گرفت. بااينحال، شايد اولين درس ساده اين باشد كه با بهرهگيري از تجربيات بريتانياييها، شوروي و امريكا، ديگر نبايد در امور افغانستان دخالت كرد.منبع: شوراي راهبردي روابط خارجي