يادي از قهرمانان آتشنشان با نگاهي به 3 تراژدي
فراموش نكن
گروه اجتماعي
از زمستان 1395 به بعد كلمه «آتشنشان» انگار معناي ديگري يافت، انگار دوباره تعريف شد. از آن زمان به بعد ديدن آن ماشينهاي قرمز، شنيدن اين نام ناخودآگاه خيليها را ياد آن ساعتها و روزهاي كابوسوار پس از فرو ريختن ساختمان پلاسكو مياندازد. حالا 7 مهر هم كه ميآيد و ميرود، به خاطر آن نشان توي تقويم هم كه شده در مجلس و شهرداريها و سطح شهرها روز آتشنشان گرامي داشته ميشود و ميگذرد؛ همه تاكيد ميكنند كه بايد حق و حقوق آتشنشانان و سلامت و ايمني آنها را درنظر گرفت و در ياد داشت. مثل روز گذشته در مجلس شوراي اسلامي كه نايبرييس اول كميسيون اجتماعي مجلس گفت: «آتشنشاني از جمله مشاغل سخت و زيانآور بوده كه بايد تمام آتشنشانان از مزاياي اين بخش بهرهمند شوند و چنانچه در سازمان يا نهادي اجرا نميشود يا همكاري لازم را در اين زمينه ندارند، مورد را به كميسيون اجتماعي يا فراكسيون كارگري مجلس گزارش دهند تا پيگيري كنيم.» اما آتشنشانان هم سالهاست كه مانند معلمان و كارگران، هر روزشان را صرفنظر از آنچه دارد در پشت ميزهاي ادارات و نهادهاي قانونگذار و مجري قانون ميگذرد، صرف كار ميكنند، كاري كه گاه بازي با جان است. اين به آب و آتش زدن هميشه و همواره بخشي از كار آتشنشانان بوده است، آن روز مشخص شده در تقويم قرار است تنها يادآور اين باشد كه فراموش نكنيم، از ياد نبريم.
آنچه به دنبال ميآيد تنها سه نمونه از بزرگترين حوادث دهههاي اخير هستند كه بزرگي ابعاد فاجعه و پيوند خوردن آنها با از دست رفتن جان تعداد بسياري از آتشنشانان حاضر در محل حادثه، سبب شده است تا بيشتر در خاطره بمانند. بايد به خاطر داشته باشيم كه از آتشسوزي در محوطههاي نفت و گاز گرفته تا حوادث بيشمار شهري، اعم از ريزش ساختمان و آتشسوزي و تصادف و غيره، آتشنشانان از اولين گروههاي امدادي هستند كه به سمت قلب حادثه ميشتابند. اخبار روزانه حوادث خبرگزاريها و رسانهها را كه دنبال كنيد همواره از اين دست خبرها مييابيد، خبرهاي كوچكي كه اگر به خاطر حضور بهموقع آتشنشانان نبود هر يك شايد ميتوانستند تراژديهاي بزرگي را رقم بزنند.
آبادان را فراموش نكن
تقريبا 20 سال پس از آن روز مهر ماه سال 1359 بود كه در سال 79 ستاد هماهنگي امور ايمني آتشنشاني كشور پيشنهاد داد روز هفتم مهر بهانهاي شود براي يادآوري رشادتها و فداكاريها و سختكوشيهاي آتشنشانان. روزي كه به بهانه 18 جاني كه از دست رفتند نام آتشنشان به خود گرفت. هفتم مهر سال 1359 نيروهاي ارتش بعثي قلب آبادان را هدف قرار دادند: پالايشگاه آبادان. به محض شعلهور شدن پالايشگاه، نيروهاي آتشنشان روانه ماموريت شدند تا آتش را فرو نشانند. درست در دل كار اطفاي حريق بودند كه دشمن حمله را از سر گرفت، اينبار آتشنشانان هم همراه با پالايشگاه هدف حمله قرار گرفتند. ايرنا پيشتر در مورد حمله عراق به تاسيسات نفتي آبادان در مهر 59 به نقل از رييس آتشنشاني پالايشگاه آبادان نوشته بود: «در روزهاي نخستين جنگ تحميلي بعد از حمله عراق به شهر آبادان از روز دوم مهر تا روز هفتم مهر ماه تعدادي از آتشنشانان پالايشگاه آبادان هنگام خاموش كردن واحدهاي توليدي، مخازن نفتي، منازل مسكوني و كشتيهاي نفتكش (طرح نصير) به شهادت رسيدند.» در اين ميان 18 نفر از آتشنشانان آباداني جانشان را در نبرد با آتش و حمله دشمن از كف دادند. عبدالرضا ديراوينژاد، عبدالغني سامري، علياكبر عزيزيهنديجاني، مرتضي عمارستاني، نوروز ميرزايي، محمد حسينزادهدشتي، كيامرث پرويززاده و قاسم تنگستاني تنها تعدادي از شهداي اين حادثه بودند. پالايشگاهها و تاسيسات نفتي ايران از مهر 59 تا خرداد 67 بخشي از مهمترين مراكزي بودند كه زير حملات مستقيم ارتش بعثي قرار داشتند. حضور آتشنشانان در تمامي اين هشت سال بخشي جداييناپذير از تاريخ جنگ و صنعت نفت بوده است.
نيشابور را فراموش نكن
29 بهمن ماه 1389 لرزش آنقدر شديد بود كه حتي بخشي از اهالي مشهد هم آن را احساس كردند و آن را گذاشتند به پاي زمينلرزهاي خفيف. در نيشابور البته اين لرزش شديدتر از آن بود كه ناديدهاش بگيرند. از روز بعد از حادثه تا همين امروز از آن چهارشنبه با نام «حادثه قطار نيشابور» ياد ميكنند؛ انفجاري كه حدود 300 كشته برجاي گذاشت؛ 24 نفر از اين قربانيان آتشنشاناني بودند كه از ايستگاههاي مشهد و نيشابور براي مهار آتش رفته بودند. سيدمهدي حسيني يكي از ماموران آتشنشان كه خود نيز در سانحه قطار نيشابور مجروح شده بود چند سال قبل و در شانزدهمين سالگرد حادثه به ايسنا گفته بود: «آن روز حدود ساعت 4:30 صبح كه به چهارشنبه سياه هم معروف شد، به سوانح ستاد فرماندهي آتشنشاني اعلام حادثه ميشود، براساس آنچه ابتدا اعلام شد چند واگن آزاد شده و در گذرگاه خيام قرار بود از ريل خارج شوند كه بلافاصله نيروهاي ايستگاه مركزي شماره يك آتشنشاني به محل مورد نظر اعزام شدند. پس از رسيدن به محل، مجدد اعلام شد در ايستگاه خيام روستاي دهنو هاشمآباد واگنهاي حامل گوگرد، پنبه و ديگر مواد آتشزا فرار كرده و در همان محل از ريل خارج و موجب بروز آتشسوزي شدهاند. به دليل شدت بروز آتش نيروهاي كمكي از حوزه آتشنشاني شهرستان، كارخانجات، شهرداريهاي اقماري و حتي مشهد درخواست شد. اگرچه آتش اطفا شده بود اما در ساعت 9:37 دقيقه انفجار مهيب ديگري در همان محل رخ داد كه منجر به شهيد شدن تعداد 24 آتشنشان از كل استان كه 8 نفر آنها از مجموعه آتشنشاني نيشابور بودند، شد.» محمدرضا روشنقياس، غلامرضا حميدهپور، سيدرضا رجايي، مصطفي مختارزاده و مرتضي فخريان تنها چند تن از شهداي آتشنشان حادثه انفجار قطار نيشابور بودند.
تهران را فراموش نكن
جاي خالي آن ساختمان قديمي و بلند چهارراه استانبول ديگر جاي خالي يك ساختمان كه روزي نام پلاسكو بر خود داشت نيست، جاي خالي اتفاقي است كه مقابل دوربينها و در برابر چشمان وحشتزده ميليونها بيننده رخ داد و تا روزها تيتر اصلي اخبار بود و محل اصلي گزارشهاي مستقيم تلويزيوني. روز 30 دي ماه 1395 هنوز ساعت 8 صبح نشده بود كه كسبهاي كه نتوانسته بودند آتش مغازهشان را خاموش كنند با آتشنشاني تماس گرفتند و آدرس دادند: ساختمان پلاسكو. آتش از يكي از واحدهاي طبقه ۱۰ در شمال شرقي ساختمان آغاز شده بود. وجود سقفهاي كاذب سبب شده بود كه آتش به سرعت گسترش يابد و با اين حال حدود ساعت ۱۱ صبح، نيروهاي آتشنشاني موفق شدند آتش طبقه دهم را مهار كنند. اما بعد دومينوي تخريب شروع شد: سقف طبقه دهم بعد سقف طبقات دوازدهم و سيزدهم و در اين دومينوي تخريب و فروريزش سقفها به تعداد آتشنشانان محبوسي كه يا در حال كار در آن طبقات بودند يا براي بيرون كشيدن همكارانشان رفته بودند افزوده ميشد، راهپلهها ديگر قابل استفاده نبودند، جايي براي گريز نمانده بود.
نيم ساعت بعد، حدود ۱۱ و ۳۰ دقيقه ناظراني كه در ضلع جنوبي ساختمان سمت خيابان جمهوري ايستاده بودند حالتي شبيه انفجار را مشاهده كردند كه حاصل فرو ريختن كف طبقات 12 و 13 بود. چند ثانيه بعد درست زماني كه پخش زنده تلويزيون در حال گزارش لحظه به لحظه واقعه بود، جلوي چشم همه ساختمان پلاسكو فرو ريخت. ۱۵ آتشنشان و ۶ نفر از كاركنان يا مراجعهكنندگان در همان محل كشته شدند و يكي از آتشنشانان هم كمي بعدتر و پس از انتقال به بيمارستان جانش را از دست داد. در عمليات اطفاي حريق پلاسكو 16 آتشنشان: فريدون عليتبار، محمد آقايي، محسن قدياني، حسين حسينزاده، عليرضا صفيزاده، حسين سلطاني، رضا شفيعي، اميرحسين داداشي، مجتبي كوهي، علي مستوفي، ناصر مهرورز، بهنام ميرزاخاني، حامد هوايي، علي اميني، محسن روحاني و رضا نظري جان خود را گذاشتند.