بحران زيردرياييها
اين ماجرا براي انگلستان فرصتي است كه با خروج از اتحاديه اروپا به دور از انزواي مورد انتظار پاريس خود را به عنوان شريك ممتاز امريكا به عنوان ضامن امنيت در اقيانوس آرام معرفي كند. بنابراين لندن ضمن بازگشت مجدد به امپراتوري گذشته خود به مهره كليدي در حفظ امنيت آسيا تبديل ميشود كه اين موضوع به ضرر منافع و اعتبار نظامي فرانسه است. پادشاهي مشتركالمنافع، تنها متحد اروپايي ايالات متحده به جهان يادآوري ميكند كه امروزه ضربالمثل تاريخي «بريتانيا بر امواج حاكم است بيمعني نيست. اين امر آنقدر صادق است كه فرانسه آزردهخاطر با وجود فراخواندن سفراي خود از واشنگتن و كانبرا در اعتراض به اين اقدام، سفير خود در لندن را فرا نخواند تا با اين حركت نمادين بتواند نقش انگليس در اتحاد جديد را كمرنگ سازد. برعكس، اين موضوع گواه سرخوردگي فرانسه است.
اين ماجرا نشانگر پايان پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي است. با تجهيز كشور غيرهستهاي استراليا به فناوري و تسليحات هستهاي، واشنگتن به سختي قادر خواهد بود تا از وابستگي خود به پيمان عدم گسترش سلاحهاي هستهاي حمايت كند. در واقع بر كسي پوشيده نيست كه منطق زيربنايي زيردرياييهاي هستهاي تجهيز تسليحاتي آنها با موشكهاي بالستيك داراي كلاهك هستهاي است. در واقع امريكا گسترش سلاحهاي هستهاي در ميان متحدان خود در جهان انگليسي- امريكايي كه شامل هند نيز ميشود را ناديده ميگيرد. با از سرگيري مذاكرات هستهاي ايران در وين، واشنگتن به سختي قادر به دفاع از اين موضع خود خواهد بود!
كانبرا بين زيردرياييهاي ديزل فرانسوي و زيردرياييهاي هستهاي امريكايي به سرعت انتخاب خود را انجام داده است، حتي با وجود اينكه در چند دهه اول قرار است اين زيردرياييها فقط توسط دريانوردان امريكايي هدايت شوند. در واقع، در صورت درگيري با چين، حمايت نظامي امريكا براي استراليا معتبرتر از حمايت فرانسه با دو ناوچه در سراسر اقيانوس آرام در مقايسه با شش ناو هواپيمابر هستهاي و حدود پانزده زيردريايي هستهاي امريكا است. در عين حال بايد به پايگاههاي ايالات متحده در كره جنوبي، خليج سوبيك در فيليپين و جاهاي ديگر نيز اشاره كرد. در اين راستا نزديكي فرهنگي ميان واشنگتن، كانبرا و لندن عنصري ضروري نيست ولي موضوع مهمي به حساب ميآيد كه در اتحاد آنها نقش بسزايي دارد. همهپرسي براي استقلال كالدونياي جديد تاثير بسزايي بر احساسات استرالياييها در مورد خاتمه حضور فرانسه در اقيانوس آرام و مشاركت پاريس در اين بخش از جهان داشته است.
اين بحران حاكي از ساماندهي مجدد اولويتهاي استراتژيك فرانسه است. در واقع، حتي اعضاي نومحافظهكاران در وزارت اروپا و امور خارجه فرانسه و طرفداران همكاري امريكاي شمالي و اروپا خواهان احياي سياستهاي دوگلگرايي فرانسه هستند. آنان خواستار بازگشت به ارزشهاي استقلال ملي و نظامي و بازگشت به خودمختاري براي توليد تسليحات در خاك فرانسه هستند. فرانسه بايد از اين بحران درس بگيرد. براساس جمله منتسب به ژنرال دوگل: «فرانسه هيچ متحدي جز منافع ندارد». تحقير واشنگتن نسبت به فرانسه هم در مورد زيردرياييها و هم در مورد كابل كه در آن اروپاييها نه از برنامه زمانبندي خروج امريكا مطلع بودند و نه از آنان درخواستي در اين زمينه شده بود، نشانگر ضرورت مطلق يك اروپاي دفاعي است.