خشونت خانگي عليه مردان
نيوشا طبيبي
سخن گفتن درباره اموري مانند «خشونت خانگي عليه مردان» دل شير ميخواهد و گوينده يا نويسنده بايد خود را آماده كند تا از هر سو چيزهاي ناخوشايندي ببيند و بشنود. اما به هر حال بايد در اين مورد گفتوگو كرد. نويسنده خود از طرفداران بيقيد و شرط حقوق برابر بين زنان و مردان است و در خانه و خانواده اين شرط را رعايت ميكند. همه حقوق و وظايف بالسويه تقسيم ميشوند. حتي براي اجتناب از به وجود آمدن شائبه مردسالاري يا قصد تحميل زور، كفه وظايف به اين سو بيشتر سنگين شده و كفه حقوق به آن سو سنگيني ميكند. ميدانم و شاهد بودهام كه زندگي بسياري از مردان هم نسل من چنين بوده و هست. كساني را سراغ دارم كه رنج زيادي را تحمل ميكنند ولي جرات اظهار آن را ندارند مبادا متهم به خشونت و ظلم عليه زنان شوند. حتي نسل پيش از ما كه انگ مردسالاري بر پيشاني داشتند، معمولا سختيها را به جان ميخريدند و از هر چه خواستني و پوشيدني و لذت بود چشمپوشي ميكردند تا زن و فرزند در آسايش و آرامش روزگار بگذرانند. بعضي از مردان هم نسل من علاوه بر شرايط گذشته با پديده ديگري هم مواجه هستند، زنان محترمي كه بين دو سر يك طيف حركت ميكنند. طيفي كه در يك سوي آن نمونه يك زن كاملاً سنتي ايستاده و تامين تمامي هزينهها و مديريت خرج و خريد و مانند اينها را از همسر خود توقع دارد و در سوي ديگر آن زني مدرن كه آماده است كه با تلنگري تمامي حقوق زنان تاريخ را از همسرش مطالبه كند. بنابر شرايط در قالب يكي از دو شخصيت طيف حلول ميفرمايند و حقوق پايمال شدهشان را طلب ميكنند. يعني گاهي زير بار وظيفه و مسووليت نميروند و گاهي تمامي حقوق وضع شده و وضع نشده و فرض شده را طلب ميكنند. نه اينكه زن مظلوم و شوهر ظالم وجود ندارد، اتفاقاً از اين دست رابطه كم نيست و اختصاص به جامعه و كشور ما هم ندارد. اما خشونت و ظلم عليه مردان به صورتي گسترده در جهان مدرن اعمال ميشود. سمتگيري رسانهها، تبليغات فمنيستهاي افراطي و جنبشهاي ضد مرد در غرب، سبب شده كه كسي نتواند در اين موضوع به راحتي سخن بگويد. مردان كمتر درباره جنسيت مردانهشان فكر كرده و نوشتهاند - شايد هم من نديده و نخواندهام. اما از مردان زيادي پرسيدهام و بيشتر آنها گفتهاند كه به اين موضوع فكر نكردهاند. براي همه پرسش شوندگان طبيعي بود كه رنجها و سختيهاي زيادي را متحمل بشوند، مضايق و آزارهاي روحي و جسمي متعددي را تحمل كنند، تا همسرشان كمترين ناراحتي و سختي نبيند يا اعتراضي به آنها نكند. بسياري از آنها از نحوه تعامل و مكالمه همسرشان پيش انظار ديگران در سفر و حضر و مهماني و رستوران - بارها احساس حقارت و سرشكستگي كرده بودند. همه آنها در خانه همراه و يار و ياور و كمكدهنده هستند، در انجام كارها به تمامي مشاركت ميكنند و در ضمن مسووليت سخت تامين هزينههاي معمول يك خانواده را هم بر دوش دارند. در عين حال غالباً فاقد حريم خصوصي هستند، هميشه براي اثبات پاكي و عدم لغزش از داشتن اندك زماني براي آنكه با خود خلوتي كنند محروم ميشوند. اين رفقايي كه ميشناسم و مثال ميزنم، هيچكدام اهل هيچ نوع تخلفي نيستند، با غزلي مست ميشوند و به آواز شجريان پرواز ميكنند. دور هم نشستن با دوستانشان و چاي و قهوه نوشيدن و بحث فلسفي و كتاب و فيلم كردن بزرگترين تفريح و مايه انبساط خاطرشان است. اگر دو، سه ماهي يك بار فرصت نشستن پيش يكديگر را پيدا كنند هر چند دقيقه يك بار موظف به پاسخگويي تلفني و حتي ارسال موقعيت بر روي نقشه هستند! مطمئنم شما هم در اطراف خود از اين دست مردان مظلوم سراغ داريد. افرادي كه قرار است تا آخر عمرشان به همين نحو روزگار بگذرانند و تبديل به ماشين ارايه خدمات شدهاند. نه از معنويت زندگيشان بهرهاي ميگيرند و نه سهمي از ماديات و دسترنج خود دارند. سوءرفتار زنان با شوهران تبديل به مسالهاي جدي در خانوادههاي متجدد ايراني شده است. باور بفرماييد كه خشونت خانگي عليه مردان در شديدترين شكل و غيرانسانيترين شيوه در بسياري از خانهها رواج يافته. ممكن است خشونتها به صورت فيزيكي نباشند - كه در موارد متعددي چنين هستند - اما اعمال ظلم و ستم غير فيزيكي عليه شوهران به امري رايج و نشانه مدرنيت و تجدد تبديل شده است. در اين موضوع از زواياي مختلفي ميتوان سخن گفت و ابعاد و عمق و ارتفاعش را سنجيد. كاري كه دير يا زود لازم است انجام شود. در كنار احقاق حقوق زنان، بايد مراقب بود كه احقاق حق يكي از جنسيتها به پايمالي ديگري تمام نشود.