سواد داري؟
رامين يزدان شناس
در مواجهه با سوال «سواد داري؟» چه جوابي ميتوانيم بدهيم. بهطور معمول، در جامعه به كسي كه توانايي خواندن يا نوشتن ندارد بيسواد گفته ميشود. ولي در مقابل آن آيا هر كسي داراي اين توانايي است، «باسواد» است؟ جواب مثبت قطعي نميتوان به اين سوال داد. دارا بودن مدرك تحصيلي و خصوصا مدرك دانشگاهي نشانه باسوادي ماست؟ آيا صحيح است كه پير باتجربهاي كه در بسيار از مسائل طرف مشورت دوستان و نزديكان است را بيسواد خطاب كرد ولي جواني كه تنها با به خاطر سپردن اطلاعات علمي و كسب نمره قبولي، مدركي كسب كرده است ولي حتي در رشتهاي كه خوانده، تجربه و اطلاعات كاربردي ندارد را باسواد دانست؟ بهطور مثال، اين يك واقعيت است كه باسوادي زنان، نقش موثر و مستقيمي در قدم گذاشتن يك جامعه در راه توسعه دارد. اگر بخواهيم با تلقي عمومي كه از با سوادي و بيسوادي در جامعه وجود دارد به اين مساله بنگريم، به مشاهدات متناقضي با اين تعريف برميخوريم. همه ما مادران بيسواد يا كمسوادي را ميشناسيم كه فرزنداني شايسته تربيت كردهاند كه به حال خويش و جامعه مفيد بودهاند و بيشك همه ما اكنون تصوير مادران به لحاظ مدرك تحصيلي، «باسوادي» را به خاطر ميآوريم كه با ادعاي مطالعه و پايبندي به اصول روز فرزندپروري، كودكانشان را به شيوهاي تربيت كردهاند كه بعيد است نتيجه مفيدي از آن حاصل شده باشد. شايد آنچه باعث چنين تناقضاتي ميشود، تلقي ما از سواد است. سواد يك مفهوم تكبعدي نيست، بلكه داراي تعريفي چند بعدي است كه نبود بعضي از عناصر، آن را از كليت نمياندازد. با جديدترين تعريف سواد، نه كسي كه مدرك دانشگاهي، حتي در عاليترين درجه دارد الزاما باسواد است و نه فردي كه توانايي خواندن و نوشتن هم ندارد، الزاما بيسواد. قرنها بعد از ايجاد زبان نوشتاري، مردم بسياري، زندگي كردهاند معاملات كوچك و بزرگ انجام دادهاند و ارتباط برقرار كردهاند، بدون اينكه بتوانند بخوانند يا بنويسند. وقتي داستان جوامع را بررسي ميكنيم به اين نكته برخورد ميكنيم كه آنها بين خود روشهاي ارتباط موثر و پايدار از نظر عاطفي، مالي، تربيتي، علمي و ديگر جنبههاي زندگي را برقرار كردهاند و سينه به سينه آن را به ديگر افراد و خصوصا نسل بعدي منتقل كردهاند. از آنجايي كه سواد را پيشزمينه موثري براي ايجاد و تداوم توسعه جوامع ميدانند اين الزام پيش آمد كه با شنيدن روايتهاي جوامع مختلف، تعريف جديد و فراگيري از سواد ارايه شود. توجه به اين نكته هم ضروري به نظر ميرسد كه يك زبان حتي ممكن است در حالت نوشتاري زنده بماند ولي در گويش از بين برود و اين نشانده اهميت صحبت كردن و ايجاد ارتباط كلامي نسبت به نوشتن است.
در سادهترين بيان، سواد شيوهاي است كه ما با جهان اطراف خود تعامل ميكنيم، آن را شكل ميدهيم و بر اساس آن شكل ميگيريم. اين نحوه و چگونگي ارتباط ما با ديگران نه فقط از طريق خواندن و نوشتن، بلكه از طريق صحبت، گوش دادن و خلق كردن ايجاد ميگردد. منابع آموزش سوادآموزي از مكاني به مكان ديگر بسيار متفاوت است آنچه تغيير نميكند، انگيزه ذاتي افراد براي ابراز وجود، يادگيري و رشد است. طبق آخرين تعريف يونسكو، سواد مفهومي چند بعدي و فراتر از خواندن و نوشتن است. سواد؛ توانايي شناسايي، درك، تفسير، ايجاد و برقراري ارتباط است. در اين نگاه، سواد شامل يادگيري مستمر و مادامالعمر است تا افراد بتوانند به اهداف خود دست يابند، دانش و تواناييهاي خود را توسعه دهند و بهطور كامل در اجتماع و جامعه خود مشاركت كنند و به بهبود معيشت و رفاه خود و ديگران كمك كنند.