به ياد سيروسپور، بزرگ كشتي ايران
يونس هميالي
باز هم روز پنجشنبه به ياد رفتگان و باز هم زمزمهاي ديگر كه مقدمهاي به وجود ميآورد. ثانيهها و دقايقي كه بوي دلتنگي ميدهند. دلهايي كه در كنار آنها پيوند زده ميشود و آلبوم يادهاي خوش گذشته را در ذهنها تداعي ميكند. غروب آخرين روز ماه اول فصل پاييز خبري با تاثر و تالم در خبرگزاريها و شبكههاي اجتماعي نوشته شد؛ پرويز سيروسپور پيشكسوت كشتي درگذشت. چهرهاي كه بيش از شصت سال حضور موثر در اين عرصه را تجربه كرد. عشق و علاقه به اين ورزش در روح و روانش نفوذ كرده بود. مردي كه از ژرفناي تاريخ تا بلنداي آسمان عروج كرد. از رياست فدراسيون كشتي در اواخر دهه هفتاد شمسي تا مربيگري تيم ملي در رقابتهاي معظم المپيك و كارزار جهاني در دهه هفتاد ميلادي. از دبيري فدراسيون تا سرمربيگري تيم ملي كشتي ناشنوايان براي مدت زمان طولاني.در آن سالها گاه دستهايش روي موج احساس ميلرزيد و باران اشك شوق در چشمانش مينشست تا كشتي اميدواري و سربلندي را با تمام قابليتها، شايستگيها و با يك شكوه غرورانگيز به جلو ببرد. از موسيقي مهر و محبتش و از زلالي صداقتش كه دريايي از فتوت و جوانمردي در آن انعكاس مييافت در برابر زجر نامهربانيها و ناملايمات ديگران پاسخي عطرآگين نشان ميداد. چه غمانگيز است پايان زندگي ستارهاي درخشان از آسمان پهناور كشتي و چه دردناك است خداحافظي با مردي فرهيخته و مهربان كه از او به نيكي و ستايش ميتوان ياد كرد. چهرهاي باوقار و آزموده كه براي هميشه در خاطره تاريخي يك ملت ميماند.دوستداران و شيفتگان كشتي تلاشهاي صادقانه و سختكوشيهاي اين بزرگمرد براي اعتلاي اين ورزش را فراموش نخواهند كرد. در پايان مرگ حق است؛ حقي كه همه در يك صف دراز به انتظارش نشستهايم، حقي كه بايد با نهايت احترام پذيرفت. همه ما روزي از اين دنيا خواهيم رفت، پس چه بهتر سعي كنيم مانند پرويز سيروسپورها ميراثي ماندگار از خود به يادگار بگذاريم.