خاطرات سفر و حضر (84)
اسماعيل كهرم
هيچ كس در پيش خود چيزي نشد
هيچ آهن خنجر تيزي نشد
هيچ قنادي نشد استاد كار
تا كه شاگرد شكرريزي نشد
بنده در كشورهاي در حال توسعه (و يا كشورهاي عقب نگهداشته شده) كشورهاي پيشرفته و نيز كشور عزيز خودمان كار كردهام و يك تفاوت اصلي كه بين پيشرفتهها و عقبافتادهها ديدهام، عدم وجود افراد واسطه بين متخصصان و كاركنان معمولي است. در كشورهاي در حال توسعه وقتي شخصي از دانشگاه فارغالتحصيل ميشود بلافاصله در بازار كار جزو طبقه تصميمگيران در ميآيد در حالي كه كلمه فارغالتحصيل در كشورهاي پيشرفته وجود ندارد و تازه بعد از دانشگاه «يادگيري» آغاز ميشود. در كارخانه، محيط كار، يا دانشگاه، آنچه خوانده به آزمون سعي و خطا گذاشته ميشود. من در ايران سعادتمند بودم كه بعد از پايان دانشگاه، قسمت اعظم دفتر را شستم و در مكتب كار و زندگي نوآموز شدم. اين مكتب مربياني داشت كه به آنها شكاربان يا محيطبان ميگفتيم. اينها مرداني بودند كارآزموده و ورزيده، فرزندان طبيعت كه خود اغلب شكارچيهايي بودند كه از پدران خود آموخته بودند و آنچه ميدانستند در طبق اخلاص به ما دادند و الحق؛ دستم بگرفت و پا به پا برد. توصيه من به آنها كه دانشگاه را تمام كردهاند آن است كه در مكتب اين بزرگواران ثبتنام كنند. همين امروز.