ادامه از صفحه اول
سازمانهاي سر از تن جدا
در صورتي كه رشد عمودي نيروها در سازمانها ميتواند علاوه بر ايجاد انگيزه در ميان كاركنان و اميد به تصدي مشاغل بالاتر، به نحوي تداوم برنامهها را نيز تضمين نمايد.
هرچند در مواردي استثنايي، برخي وروديهاي بيرون از سازمان در صورت داشتن تخصص لازم و مشابه براي آوردن ايدههاي جديد قابل توجيه ميباشد اما ظاهرا اين روزها با اين توجيه كه براي تربيت كادر مديريتي با تفكر خاص، بايد به طور انبوه نيروهاي به اصطلاح تحولگرا را وارد سيستم كرد با نوعي از سازمانهاي بروكراتيكي روبهرو خواهيم شد كه سطوح مديريتي آن بيگانه با بدنه سازماني، هر كدام مسير خود را خواهند پيمود و نظامهاي اداري شبيه سازمانهاي بيسر ميشوند. اما نوربخش، مديري از درون سازمان با رشد عمودي بود كه الگوي مديريتي متخصص، كمحرف، پركار، اثربخش و البته نوربخش را از خود بر جاي گذاشت. روحش شاد و يادش گرامي
بازارگشايي همسايگان در غياب گاز ايران
همين موجب شده توليد از ميادين نفت و گاز جنوب كشور كه سادهتر و كمهزينهتر است، در اولويت قرار گيرد. تا زماني كه تحريم هست، ايران نميتواند از خزر برداشت كند و ذخايري كه ميتواند وضعيت اقتصادي شمال كشور را دگرگون كند و زمينهساز حضور تاثيرگذار ايران در بازارهاي منطقه باشد، عملا بلااستفاده رها شده است. همين است كه آذربايجان با ذخاير گازي به مراتب كمتر از ايران، كمبود گاز تركيه را جبران ميكند اما ما كه تامينكننده قديمي گاز آن كشور هستيم، نميتوانيم.
2- تحريم، زنجير بزرگي بر دست و پاي صنعت نفت و گاز ايران بسته كه هم مانع افزايش توليد است و هم مانع افزايش فروش. در واقع به دليل نياز به تامين مالي و جذب فناوري براي توسعه ميادين جديد همچون ذخاير درياي خزر يا فاز 11 ميدان گازي پارس جنوبي و ميدان گازي فرزاد يا افزايش ضريب بازيافت ميادين نفتي غرب كارون، امكان افزايش توليد را نداريم و اگر هم داشته باشيم، در شرايطي كه فروش و همچنين بازگرداندن ارز حاصل از فروش در شرايط تحريم دشوار است، با موانع بعدي مواجه ميشويم. تحريم موجب شده ايران با دومين ذخاير گازي جهان، جايي در بازارها نداشته باشد اما روسيه كه يك فروشنده نامطمئن است از ضعف رقيب بالقوه توانمند، اما بالفعل ناتواني همچون ايران استفاده كند و گاز را هر طور بخواهد به اروپا بفروشد و كشورهايي با ذخاير كمتر از ايران، همچون آذربايجان و قطر و حتي تركمنستان، حضور خود را در بازار گاز پررنگتر كنند.
3- در اين ميان نقش مصرف بالاي گاز در داخل كشور را نميتوان ناديده گرفت. البته تا صحبت از مصرف ميشود انگشت اتهام به سوي مردم نشانه ميرود. هرچند در فقدان فرهنگ صحيح مصرف انرژي در كشور ترديدي نيست و لازم است الگوي مصرف اصلاح و بازتعريف شود اما كسي از راندمان پايين نيروگاهها كه گاز بسيار زيادي مصرف ميكنند يا سوءتدبيري كه موجب شد گاز به عنوان عامل رفاه معرفي شود و حتي در مناطقي كه امكان استفاده ارزانتر از منابع تجديدپذير انرژي همچون خورشيد را دارند، به عنوان منبع اصلي انرژي استفاده شود سخن نميگويد. وقتي گاز را عامل رفاه در نظر گرفتيم بايد براي كاهش تاثيرات منفي افزايش مصرف، اصلاح الگوي مصرف را در دستور كار قرار دهيم و سياستهايي را كه براي بهينهسازي مصرف در ساختمانها و وسايل گرمايشي و ... اتخاذ شده، جديتر اجرا كنيم. مقايسه مصرف گاز مردم ايران با اروپا در حالي كه منبع اصلي انرژي در اروپا، نه گاز، بلكه برق است، تنها پاك كردن صورت مساله براي مقصر جلوه دادن مردم است. بهتر است ابتدا سياستهاي خود را در اصلاح الگوي مصرف، اصلاح كنيم و بعد به بهبود روابط خود با جهان فكر كنيم تا با تبديل ذخاير نفت و گاز خود به ثروت، رفاه را براي مردم به ارمغان بياوريم. هرچند جديتي براي تحقق اين هدف ديده نميشود.