بحران زندهرود
حسین مسعودنیا
تغییر اقلیم و کاهش نزولات جوی سبب بروز برخی بحرانها در ایران شده است که شاید یکی از مهمترین آنها اعتراضات کشاورزان شرق اصفهان به خشکیدن آب رودخانه زایندهرود و محرومیت آنها از حقابه سهم خود از آب این رودخانه باشد.
اهمیت موضوع برای مسوولان نظام سبب شد تا رییسجمهور محترم وزیر نیرو را به منطقه اعزام و علاوهبرآن موضوع علل خشکیدن زایندهرود، پیامدهای آن و راهکار عملی برای احیای آن را در اولویتهای پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری قرار دهد.
قبلاز ورود به بحث یادآوری دو نکته ضروری است؛ نکته نخست اینکه کاهش نزولاتجوی و خشکسالی موضوع تازهای در تاریخ ایران نیست و بررسی تاریخ ایران در دو قرن اخیر بیانگر این مهم است که هر چهل یا پنجاه سال یکبار این مهم اتفاق میافتاده است به گونهای که امروز در آرشیو مرکز اسناد ایران عکسهایی از خشکیدن زایندهرود در دوران قاجاریه موجود است که نقاشان در بستر خشک آن نشسته و از رودخانه بدون آب نقاشی میکنند.
اما نکته دوم تغییر اقلیم در سالهای اخیر و تاثیر آن بر کل جهان است به گونهای که کارشناسان محیطزیست گرم شدن کره زمین، کمبود نزولاتجوی و پیامدهای زیستمحیطی آن را در سالهای آینده یکی از مهمترین مسائل جامعه بشری ذکر کردهاند.
آنچه مسلم است اینکه تاثیر این بحران بر خاورمیانه بهطور اعم و ایران بهطور اخص بیشتر است به گونهای که تحلیلگران جنگهای آینده خاورمیانه را بر سر آب میدانند.
اما صرفنظر از تغییر اقلیم و تاثیر آن بر شکلگیری وضع موجود در حوضه آبریز زایندهرود به نظر میرسد برخی سیاستهای دولتهای گذشته به همراه عدم توجه آنها به وظیفه خود در حوزه فرهنگ و اقتصاد در شکلگیری بحران کنونی نقش مهمی داشتهاست که مهمترین آنها عبارتند از: 1- عدم توجه به موقعیت اقلیمی ایران و استفاده بیرویه از آبهای زیرزمینی به گونهای که تقریبا در هر هکتار یک چاه عمیق حفر شده است. 2- اتخاذ راهکارهایی برای توسعه استانهایی مانند اصفهان، یا چهارمحالوبختیاری بدون مدنظر قرار دادن نظر کارشناسان و متخصصین بهعنوان مثال چرا باید در اصفهان حجم زیادی از صنایع سنگین وابسته به آب مستقر شود، یا چرا اقتصاد استان چهارمحالوبختیاری از دامداری و قطب تولید گوشت ایران به کشاورزی تبدیل شود؟ 3- انتقال آب زایندهرود به شهرها و استانهای دیگر بدون تعریف الگوی صحیح مصرف از آب انتقالی برای مثال بهجای اتصال آب انتقالی به شبکه اصلی آب این شهرها آیا بهتر نبود صرفا در هر منزل یک شیر آب تصفیهشده برای مصرف خوراکی نصب میشد؟ 4- افزایش بیرویه جمعیت در دهه 1360 و 70، گسترش مهاجرت و افزایش شهرنشینی همراه با ناتوانی دولتها در ایجاد اشتغال و تاکید بر توسعه کشاورزی بدون مدنظر قرار دادن وضعیت آبی ایران 5- عدم تغییر شیوه آبیاری در کشاورزی ایران از غرقابی به گلخانهای به گونهای که بیش از نود درصد از آب ایران و استان اصفهان صرف تولید کشاورزی میشود. 6- عدم اجماع نخبگان سیاسی و اجرایی ایران در سازمان برنامه و بودجه و مراکز تصمیمگیری در خصوص اتخاذ یک استراتژی صحیح برای توسعه ایران به عبارت دقیقتر مشخص نبودن استراتژی توسعه در ایران بر حول صنعتی کردن یا توسعه کشاورزی 7- رقابت سیاسی جناحها و گروههای سیاسی در ایران در قبال یکدیگر براساس رفتار حذفی و سیاسی کردن هر موضوع که نتیجه آن عدم توان دولتها برای اتخاذ یک استراتژی بلندمدت بودهاست. 8- فقدان روحیه سناریونویسی در مدیران و اتخاذ راهکارهای صرفا مقطعی بهعبارتدیگر عدم توانایی مدیران اجرایی در تدوین سناریوهای مختلف برای وضعیتهای مختلف مانند افزایش، یا کمبود نزولاتجوی 9- عدم توانایی دولتهای ایرانی به دلیل وضعیت نامساعد اقتصاد ایران بر اثر تحریمها و چالشهای بینالمللی در تامین درآمد جایگزین برای گروههای آسیبدیده بر اثر خشکسالی مانند کشاورزان شرق اصفهان. اما علاوهبر تاثیر عوامل فوق در تشدید پیامدهای بحران کمآبی در شرق اصفهان به نظر میرسد دولتها در حوزه فرهنگی و اقتصادی نیز به وظیفه خود عمل نکردهاند چراکه در آن صورت امروز موضوع متفاوت بود. در حوزه عمومی یکی از مهمترین وظایف دولت تلاش برای ایجاد و گسترش وفاق و روحیه همبستگی در جامعه است حالآنکه نهتنها بازکاوی شعارهای مطرحشده از سوی کشاورزان شرق اصفهان بیانگر این مهم است که هنوز آگاهی ملی و وحدت ملی نهادینه نشده و شهروند ایرانی به این مهم آگاهی نیافتهاست که حفظ تمدن ایرانی و آب خوردن هر شهروند ایرانی بر هر موضوعی تقدم دارد متاسفانه برخی از مسوولان و مدیران تراز اول در سطح نمایندگان مجلس صرفا بهخاطر جمعآوری رای با طرح مسائلی مانند تعلق آب به کدام استان، یا اختصاص درآمد نفت به استان نفتخیز به ایجاد شکاف در جامعه دامن زده و وحدت ملی را با چالش مواجه میکنند غافل از اینکه مهم ایران است نه شهر، استان، یا منطقه من. مسوول اصلی ایجاد وفاق و همبستگی در جامعه یکی دولت است و دیگر رسانه ملی که متاسفانه این دو نهاد به دلیل تقدم اولویت منافع جناحی و سیاسی بر منافع ملی در بسیاری از مواقع این رسالت خود را در عصر جهانی شدن فراموش کردهاند.
در حوزه اقتصاد نیز دولت وظایفی دارد که شاید مهمترین آنها ایجاد اشتغال بر اساس پیشبینی ترکیب جمعیتی جامعه باشد اما خصلت روزمرّگی تصمیمگیری در ایران همراه با عدم توان دولتها در جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی سبب شده است تا امروز یکی از مهمترین مشکلات فراروی دولت موضوع اشتغال باشد و هر دولتی دولت قبلاز خود را مقصر میداند.
غافل از اینکه ریشه اصلی را باید در محرومیت دولتها در ایران طی سالهای اخیر از درآمدهای نفتی بر اثر تحریمهای بینالمللی و عدم توانایی آنها برای ایجاد درآمد جایگزین جهت مقابله با چنین بحرانهای مقطعی دانست بهعنوان مثال آیا اگر اکنون دولت توان پرداخت مبلغی ماهیانه بهصورت منظم به کشاورزان شرق اصفهان برای تامین معیشت خود را داشت، اکنون مسوولان در اصفهان با این چالش مواجه بودند؟
بدون تردید پاسخ منفی است اما باید دید چرا دولت واقعا فاقد توان در برعهده گرفتن چنین نقشی است؟ علیایحال بحران خشکسالی در حوضه آبریز زایندهرود، اعتراضات کشاورزان اصفهان میتواند زنگ خطری برای مسوولان باشد که با اتخاذ راهکارهای مناسب در صدد مقابله با بحران عظیمتر یعنی فرونشست زمین در فلات مرکزی ایران و پیامدهای آن برآیند.
اما در خصوص وضع بهوجودآمده در حوضه آبی زایندهرود و بحرانهای ایجادشده بر اثر آن به نظر میرسد دولت محترم باید با تعیین یک کارگروه علمی در صدد مقابله با این بحران در کوتاهمدت و بلندمدت برآید. راهکارهای ذیل میتواند تا اندازهای به حل موضوع کمک کند.
1- تعیین کارگروهی مرکب از کارشناسان علمی برای احیای زایندهرود 2- تغییر ساختار اقتصادی استانهای اصفهان و چهارمحالوبختیاری بر اساس موقعیت اقلیمی ایران 3- تغییر در شیوه کشت و آبیاری در حوزه مرکزی ایران از غرقابی به گلخانهای 4- تجدیدنظر در میزان و نحوه مصرف آب انتقالی از زایندهرود به شهرها و استانهای دیگر 5- ممانعت از گسترش کشاورزی در استان چهارمحالوبختیاری و توسعه صنایع سنگین وابسته به آب در اصفهان 6- اتخاذ راهکارهایی برای جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی در منطقه به منظور مقابله با بحران بیکاری 7 - تغییر ماهیت اقتصاد استان اصفهان از یک شهر متکی به کشاورزی و صنعت به یک مرکز دانشبنیان 8- حل بحران مقطعی معیشتی کشاورزان آسیبدیده از طریق توزیع درآمد نقدی منظم میان آنان از طریق صنایعی مانند ذوبآهن و فولاد که تا اندازه زیادی در شکلگیری وضعیت کنونی نقش داشتهاند.