آسيبشناسي وضع موجود / قسمت چهارم
هم با پرسشهاي چالشبرانگيزي در محيطهاي دانشگاهي مواجه ميشدند و همزبان روز علوم جديد را در خدمت دفاع از دينداري به كار ميگرفتند. تلاش بزرگاني مانند مرحوم بازرگان و مرحوم يدالله سحابي در چندين دهه قبل از انقلاب براي آشتي دادن دين با علوم جديد را نسل ما به ياد دارند و هيچ انسان منصفي نميتواند تاثير اين بزرگان را در مسلمان ماندن بسياري از دانشجويان انكار كند. نسل ما به ياد دارد كه گرايش وسيع به دين و مطالعات ديني در بسياري از دانشگاهها مديون آثار و سخنرانيها و تلاشهاي مرحوم دكتر علي شريعتي بود و همو بود كه بازار روشنفكران غربگرا و نيز روشنفكران چپ و ماركسيست را كمرونق كرد و جوانان را به بازخواني دين با فهمي متفاوت از نگرش روحانيت سنتي كشاند. البته نميتوان سهم روحانيون آشنا با جهان جديد و فعال در صحنه انديشه و تفكر را در گرايش به دين در نسل جوان ناديده گرفت. آثار علامه طباطبايي، شهيد مطهري، استاد محمدرضا حكيمي، شهيد بهشتي، شهيد باهنر، مرحوم گلزاده غفوري، استاد محمدتقي جعفري و برخي ديگر از روحانيون هم با پرسشها و مطالبات نسل جوان تناسب و پاسخ پرسشهاي اين نسل را در بر داشت ولي سهم اصلي در گرايش ديني نسل تحصيلكرده دانشگاهي را بايد براي روشنفكران مسلمان قائل شد.
در يك بيان مختصر بايد گفت آن اسلامي مبناي وقوع انقلاب اسلامي در ايران شد كه هم روحانيت انقلابي و هم روشنفكران ديني در فهم آن به يكديگر نزديك شده و آن را با علوم جديد و تجارب انساني و دستاوردهاي مستقل عقلي سازگار يافته بودند. اين اسلام در سخنرانيها و پيامها و مصاحبههاي
امام خميني در پاريس برجسته شد و در رسانههاي داخلي و خارجي آن زمان انعكاس وسيع يافت. مطابق اين اسلام، جمهوريت به همان معنايي كه در ديگر كشورها هست، در نظام جديد هم مورد توجه خواهد بود. امام خميني تاكيد داشت اسلام موردنظر ايشان در صورت پيروزي، نظامي خواهد ساخت كاملا دموكراتيك و مردمي كه در آن مراعات حقوق همه اقشار و اصناف بشر خواهد شد. در نظام جديد مبتني بر اسلام، روحانيت به مثابه يك طبقه سياسي در قدرت حضور نخواهد داشت و مقام مادامالعمر نداريم. آزادي امري مقدس از منظر اسلام است و آزادي مردم در جمهوري اسلامي تضمين ميشود. رهبران بايد با مردم در مقابل قانون برابر باشند و يك فرد عادي بايد بتواند از امام جامعه درباره عملكردش توضيح بخواهد و رهبران هم موظف به پاسخگويي هستند. به گمان بنده دوران حضور امام خميني در پاريس از اين نظر مهم است كه امام خميني مجبور بود با مردم جهان حرف بزند و به تبيين اسلام موردنظر خود بپردازد تا ديگراني را كه هيچ آشنايي خاصي با اسلام نداشتند، جذب مكتب خودش كند. آن اسلام بسيار جذاب است و پيامش مورد قبول واقع ميشود و رمز موفقيت امام در آن مقطع همين توصيف و تبييني است كه ايشان از اسلام موردنظر خود در عرصه جهاني عرضه كرد. اكنون هم آن پيام جذابيت خودش را دارد و منطقي و انساني و دموكراتيك و سازگار با جوامع مدرن مينمايد. ادامه دارد