خاطرات سفر و حضر (109)
اسماعيل كهرم
در يك شب باراني و خيس، در يكي از خيابانهاي شهر زيباي زوريخ يك دختر خانم جوان و خيلي آراسته، جلوي من را گرفت، آقا ممكنه 5 دقيقه وقتتون را به من بدهيد؟ من را به زير طاقي برد. گفتم بفرماييد. در حد تكلف مودب بود. خيلي مودب. نميتوانستم به او جواب رد بدهم، گفت: به نظر شما طبيعت، كدام يك از اين اوصاف را دارد: زيبا، ظريف، خشن، بيرحم،... يا هر صنعتي كه شما ميپسنديد؟ يك فرم در دست داشت كه مشغول پر كردن آن شد. نام در اين فرم جاي نداشت و ساير مشخصات چرا! مثلا سن، منشا نژادي، مانند آسيا، اروپا... سفيد، سياه... وقتي كه به شغل رسيد، خانم يك جيغ كوتاه از شعف كشيد. پرندهشناسي به انگليسي Ornithologist ميشود كه يك اصطلاح كاملا علمي است و هر كسي با اين اصطلاح آشنا نيست! ولي اين خانم جوان با اين اصطلاح آشنا بود. گفت خب با يك آدم حرفهاي آشنا شدهايم و ادامه داد: ديروز جناب ديويد اتنبورو را ديدم. گفتم: خيلي ميل دارم نظرات ايشان را بدانم. گفت برايتان ميفرستم و فرستاد. هفته بعد ايشان در زوريخ سخنراني داشت ولي من در حركت بودم. اين مصاحبه، حدود يك ساعت و نيم وقت من را در يك پيادهرو در زوريخ گرفت ولي با وجود آنكه سالهاي سال است كه از آن تاريخ گذشته، بنده را رها نكرده، حقيقت آن است كه با گذشت زمان به عمق و ژرفاي اين سوال بيشتر پيميبرم. بارها و بارها نظر خودم را تغيير دادهام و هنوز هم نميدانم كه به طور قطع چه فكر ميكنم! دليل اينكه از اين شاخه به آن شاخه ميپرم آن است كه جانوران گوناگون را در ذهن مجسم ميكنم. ما اغلب تمايل داريم كه جانوران بزرگ را در كفه ترازوي مقايسه قرار دهيم. همه ما شكار غزال توسط يوزپلنگ را ديدهايم. زيبايي و رواني حركت هر دو حيوان را ستايش ميكنيم و ميبينيم كه يكپنجم، يا 20درصد تلاشها به شكار ميانجامد.