• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5093 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۷ آذر

نقد و بررسي فيلم «پاكسازي ابدي» (The Forever Purge) 2021

مناديان زوال نظم نوين جهاني

هستي‌شناسي سينماي پسا-آخرالزماني 2

رضا بهكام

 

«James DeMonaco» فيلمنامه‌نويس امريكايي و خالق سري فيلم‌هاي «پاكسازي» و سريالي با همين نام را مي‌توان پايه‌گذار انديشه پاكسازي بشري و آنارشيسم آخرالزماني هاليوود پسامدرن در قرن 21 ناميد.
او كه پيش‌تر و از سال 2013 تا 2016 سه قسمت اول «پاكسازي» را خود نوشت و كارگرداني كرد در دو قسمت بعدي كه فيلم صدرالوصف را نيز شامل مي‌شود به نويسندگي صرف تفكر تهاجمي خود روي آورده و از كارگردانان جوان و گمنام در مسير ساخت استفاده كرده است تا شايد سليقه آنان در ميزانسن‌ها و عناصر سبكي، آثارش را از روند تكرار و ريتم‌هاي خسته‌كننده برهاند.
«پاكسازي ابدي» پنجمين نسل از فيلم‌هاي پادآرمانشهري «جيمز ديموناكو» است كه تسلسل خط روايت قسمت‌هاي قبلي را حفظ كرده و سال 2048 ميلادي و 8 سال پس از قصه «پاكسازي-سال انتخابات» را به تصوير مي‌كشد. تعداد سكانس‌هاي اوليه بر پايه رويدادهاي همزمان با ارايه متوالي كه تعدد لوكيشن‌هاي درون سكانسي را شامل مي‌شود تا مخاطب را به تمركز بالايي در مرور روايت دعوت كند.
پيرنگ فرعي «رقابت» بين كاراكترهاي «خوان» و «ديلان تاكر» پيش درآمدي است بر پيرنگ بيروني روايت كه به شكلي شفاف به مساله نژادپرستي در امريكا مي‌پردازد. ايالت‌هايي كه مهاجران غالبا مكزيكي و امريكاي جنوبي و حتا آفريقايي و آسيايي آن را به بي‌نظمي مطلقي سوق داده‌اند. زبان شعاري فيلم ترسيمگر آينده‌اي متلاطم و آشوب زده در پس سياست‌هاي خارجي دولت‌هاي دموكراتيك را نشانه رفته است تا با رسم‌الخطي راديكال به عملكرد سياه‌نمايي شده دولت‌هاي ميانه‌رو تلنگري سنگين وارد كند. فيلم در مرز باريك آخرالزماني و پسا-آخرالزماني حركت مي‌كند.
سويه‌هاي برساخت آنارشيستي فيلم مبتني بر هرج و مرج‌گرايي انتزاعي فيلم با اغراق در طراحي صحنه و جزيياتش درصدد است تا مخاطب را به ترسي دروني از ميانه فيلم متصل كند، اتفاقي كه با فراز و فرودهايي توام مي‌شود و در نهايت با ايده فرار به سمت جنوب با كشنده (تريلي) حاوي كاراكترهاي اصلي خود را به تبعيت از ارجاعات ميزانسني به «Mad MAX» الصاق مي‌كند.
رسانه راديوي دولتي در نقشي متخاصم و آنتاگونيستي و همسو با نژادپرستي حاكم بر همزن نظم شهري و اتساع هرج و مرجي است كه آنارشيسم فانتزي و شكننده فيلم را بنيان مي‌نهد. عنصر رسانه‌اي (راديو) به عنوان فرآيندي ريتم‌ساز با تجهيز و ارايه هشتگ‌هايي مرتبط با واژگان «تنفر» و «پاكسازي نژادي» عمليات‌هاي چريكي و پارتيزاني خودجوش در ايالت تگزاس را كه عامل بي‌نظمي‌ها و برهم خوردن حكومت نظامي است را حق به جانب تلقي مي‌كند تا سويه‌هاي فزاينده «Dystopia» (ويرانشهري) فيلم را تقويت كند كه مي‌توان نبرد خير و شرّي در هم شده را بدان مزّين دانست تا تمام آرايه‌هاي‌برداري سينماي تعريف شده را به نقطه اكمل خود نزديك كند.
كاشت پيرنگ سفر با چاشني فرار در معيت آشوب طراحي شده بر اساس ميزانسن‌هاي محصور و آغشته به شهري با لايه‌هاي پادآرمانشهري كه ويژگي‌هاي منفي در آن چيرگي كامل دارند فيلم مذكور را در صدر تعاريف فوق قرار مي‌دهد.فيلم در تلاش است تا روند منفك‌سازي نژادي را به اتحادي نمادين بدل كند اگرچه كه شخصيت‌هاي اصلي آن نيز به شعار مرتبط با اين مضمون اعتقاد ندارند و هر آنچه آنان را گردهم آورده جبر محيطي حاصل و وحشت استبصاري بيروني است كه آنان را وادار به دفاع جمعي از خود كرده است.
انديشه آينده‌نگري هاليوود و علاقه به ساخت اين سبك از آثار سينمايي نشان از جنبه‌هاي انتزاعي نظم برخط جامعه امريكايي است كه براي ادامه حيات خود و بهره‌مندي از منابع محدود خود از سويي و روياي امريكايي از ديگر سوي به آشفتگي درون شهري دچار شده است.
«خانواده تاكر» نماد امريكاي سنتي و كلاسيك به همراه زوج مكزيكي درصدد فرار از مرز «اِل پاسو» هستند اما چگالي سنگين آشوب و جاذبه بي‌نظمي فراتر از آن است كه آنها به اين راحتي از مهلكه فراهم شده بگريزند.
آنتاگونيست فيلم با شمايل ابري آتشين و تخمير شده در شهر شعله‌ور است و زبانه مي‌كشد تا پروتاگونيست‌هاي مفلوك فيلم با كمك رويدادهاي تصادفي به همراه چاشني شانس و اقبال مانند بازي‌هاي ويديويي هر بار از مرگ به طريقي نجات يابند.
جنس ديالوگ‌هاي فيلم بازنمايي خشونت‌هاي نژادپرستانه‌اي است كه سفيدپوستان را از رنگين‌پوستان موجود به شكلي بارز جدا و به صف‌آرايي باز مي‌دارد. در اين بين نقش موسيقي فيلم كه به عهده برادران نيوتون است به صورت مكمل بر آنارشيسم برساختي مي‌افزايد. چهره‌پردازي اغراق شده نيز به عنوان شاخص شناسنده بخشي از سينماي مذكور در اين فيلم ايفاي نقش مي‌كند تا جايي كه ماسك‌ها نيز مضاف بر چهره‌ها به هم‌آوايي و اتحادي براي بر هم زدن نظم موجود به هويتي تصنعي و وجودي دست يابند.
فيلم با دورنمايي از ديواركشي امريكايي در مرزهاي مكزيك در دوره رياست‌جمهوري پيشين به زهرچشمي براي رنگين‌پوستان غيربومي امريكايي تنه مي‌زند تا آرمانشهري كه همواره مانيفست روساي جمهور امريكايي است را به مدينه فاسده (پادآرمانشهري) فانتزي سمت و سو دهد تا ابزار سياست‌گذاري‌هاي غلط جبهه ليبرال را نشانه خالي بودن دست‌هاي‌شان در قرن حاضر برشمرد.
جنگ‌هاي چريكي و البته نمايشي محصول نمادين سياست‌هاي جنگ‌طلبانه استعمارگرانه‌اي است كه اين‌بار بر عليه خود طغيان مي‌كند، نشان حاصل را مي‌توان در زماني جست‌وجو كرد كه شخصيت «آلفا» در رويارويي با «خوان» زماني كه «آدِلا» همسر «خوان» را گروگان مي‌گيرد به همسرش مي‌گويد: «ترجمه كن» و پس از رويارويي «خوان» با «آلفا» او با اسلحه پيشاني «آلفا» را نشانه مي‌رود و شليك مي‌كند و رو به اسلحه‌اش مي‌گويد: «ترجمه كن». نماد اسلحه، زبان مكانيكي خشونت و نسخه پيشرانه و تجويز شده از زاويه نگاه فيلمنامه‌نويس است تا فيلمساز نيز با سود جستن از عناصر سبكي و دكوپاژهاي مفروض آن را به راديكاليسم و سياهه‌نمايي وجوبي و انديشه جزمي خود پيوند بزند.
كماكان حفظ بنياد خانواده در هستي‌شناسي سينماي پسا-آخرالزماني در دستور كار است تا انسان به عنوان پرچمدار تمدن در زمين ويران شده در صيانت از آن در مسير فرآيند بقا از آن دفاع كند.
مي‌توان به برخي نشانه‌هاي ديگر نيز در سبك ديستوپيايي مورد بحث اشاراتي داشت كه عبارتند از: 
  جامعه‌اي كه در آن هيچ آزادي‌ ديگري وجود ندارد (حتي آزادي‌هاي كوچك شخصي) و حكومتي تماميت‌خواه بر همه‌چيز انسان‌ها حكم مي‌راند.
 جامعه‌اي كه توسط رايانه‌ها و ربات‌ها اداره و كنترل مي‌شود.
 داستان‌هايي درباره سرنگوني امپراتوري‌هاي جهان در آينده.
 جامعه‌اي كه در آن همه‌چيز و همه‌كس همانند و يكسان است و در آن ابراز احساسات و نماياندن جنبه‌هاي فرهنگي ممنوع است.
 جامعه‌اي كه در آن انسان‌ها تنها نقش خوراك براي موجودات ديگر را دارند يا اينكه انسان‌ها را براي برداشت اندام و احشاء آنها پرورش مي‌دهند.
  جهاني كه در آن در پي جنگ هسته‌اي، بيماري يا فاجعه‌اي ديگر نسل بشر تقريبا برافتاده است.
با برشمردن مصاديق فوق‌الذكر مي‌توان دريافت كه تا چه حد انسان غربي در برابر از دست دادن جامعه آرماني‌اش ايستادگي مي‌كند تا جايي كه ايستادگي حاصل خود به نقطه ضعف او تبديل و ارزشمندي جامعه آرماني‌اش به ضد ارزش‌هايي در مسير مسخ به جامعه پاد آرماني منتج مي‌شود.
اگرچه كه فيلم «The Forever Purge» سعي در ترسيم جهاني دگرگون شده را دارد تا پيام‌هاي اخلاق‌مدار خود را به صورت فرمي دوار و حتا غيرخطي بر مخاطبش ديكته كند اما اتمسفر نمايشي مفروض به سبب عدم پرداخت در شخصيت‌هاي اصلي و مكمل و همچنين عدم توازن در محتواي قصه براساس عناصر روايت چون مكان‌مندي و خط زماني و ساختار منطقي (علت و معلولي استوار بر نگاه ارسطويي) هيچ‌گاه نمي‌تواند خود را به وحدت غايت‌مندي متصل كند و قوامي را براي ساختمان روايي خود برگزيند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون