درباره فيلم «I’m Your Man» به كارگرداني ماريا شريدر
آي انسانهاي غافل، رباتها دارند ميآيند!
محمدحسن خدايي
بعد از سريال موفق و تحسينشده Unorthodox اينبار «ماريا شريدر» در مقام كارگردان به رابطه انسان و ربات پرداخته است. روايتي از آيندهاي كه انسان بيش از پيش هويت خويش را در نسبت با ماشين بازمييابد و فضاي اتميزهشدهاش را با سفارش دادن يك رباتِ مناسب و البته بينقص، از حضور عاطفي يك «ديگري» مقرون به صرفه، سرشار ميكند. به راستي كه منطق سرمايه براي نيازهاي بيپايان بشريتِ تكافتاده و تنهاي دوران مدرن، ارمغانهاي بيشمار و هداياي وسوسهانگيز در چنته دارد. با آنكه روايت ماريا شريدر را ميتوان ذيل گونهاي از ژانر علمي-تخيلي صورتبندي كرد، اما جهاني كه بازنمايي ميشود كمابيش شبيه زندگي روزمره انسان معاصر است. حتي بدنِ رباتهايي كه قرار است شريك عاطفي افراد متقاضي باشند تفاوتي با آناتومي انسان واقعي ندارد. همه چيز از فرط شباهت به زندگي روزمره، واجدِ يك واقعگرايي متعارف و كسالتبار است و به احتمال قوي ذائقه علاقهمندان به فضاهاي تكنولوژيك را چندان راضي نخواهد كرد. رباتها چنان ماهرانه طراحي شدهاند كه نتوان به راحتي تمايزشان را با انسان واقعي تشخيص داد، بنابراين چه مخاطبان و چه كساني كه اين رباتها را سفارش دادهاند در فهم انسان يا ربات بودن آنان درماندهاند. شريدر در آخرين فيلم خود بر زندگي زني متمركز شده كه از طريق مشاركت در يك پژوهش علمي قرار است رباتهايي به بازار عرضه كنند كه همدم جماعت تنها باشد. اين زن كه آلما نام دارد را بازيگر توانايي چون Maren Eggert بازي كرده، آلما يكي از دانشمندان و دستاندركاران حوزه هوش مصنوعي با آن عقل سرد دانشگاهي و محافظهكاري دوران ميانسالي، يادآور نسل تازهاي از مديراني است كه جنسيت نتوانسته آنان را از مسير پيشرفت خارج كند. آلما براي رسيدن به اهداف دشوار خويش به اين واقعيت تن ميدهد كه مدتي را با يك ربات مردانه روزگار بگذراند. مردي خوشقيافه و مبادي آداب به نام تام با بازي تحسينبرانگيز
Dan Stevens. و اين سرآغاز فرآيندي است كه آلما از طريق آن ميتواند دانش خويش را در قبال اهدافي كه دارد محك زده و جهان جديدي را تجربه كند كه در حال ساختن آن است. رابطه آلما و تام به مرور رنگ و بوي عاطفي به خود گرفته و اين پرسش را براي آلما طرح ميكند كه وظيفه اخلاقي او درقبال تام چيست. آيا او درنهايت ميبايست رباتي چون تام را در جايگاه شريك عاطفي خويش پذيرا شود يا آنكه به طبيعت انساني خود بازگردد و در پي يافتن كسي باشد كه در جايگاه يك انسان واقعي، گرفتار ضعف و قوت و خصلتهاي بشري است. فيالواقع عرصهاي كه ماريا شريدر با فيلم خود گشوده، تاملات تازهاي را اولويت بخشيده كه قرار است دامنه آن از اخلاق پزشكي تا نسبت انسان و ربات و همچنين نقش دولتها و شركتهاي دانشبنياد در رابطه با آينده انسان را دربرگيرد.
ماريا شريدر با تمايززدايي افراطي مابين انسان و ربات، آيندهاي را متصور ميشود كه در آن انسان بيش از پيش شبيه ربات شده و در يك ديالكتيك دايمي، خود را از چشمانداز آنان مينگرد. اگر عواطفي چون خشم، حسادت و عشق را از خصلتهاي بشري فرض كنيم كه رباتها فاقد آن هستند، رابطه آلما و تام نشان ميدهد كه تكنولوژي ميل آن دارد كه موجوداتي كاملا شبيه به انسان خلق كند كه بتواند از خود عواطف انساني را به نمايش گذارد. فرانكشتاينهايي مودب، اجتماعي، بينقص و هميشه همراه، كه بنابر ضرورت، گاهي ناراحت ميشوند، گاهي لبخند ميزنند و حتي شايد بتوانند ملال زندگي مدرن را به نوعي تجربه كنند يا احتمال تجربه كردن آن را به اجرا درآورند. جهان ماريا شريدر فاقد تمامي آن موجوداتي است كه در ژانر علمي-تخيلي شاهد بودهايم كه هميشه قرار بوده نمايشي باشد از «جهانهاي ممكن» كه ميتوانست در جايي از عالم هستي، خلق شود، رشد كند و توسعه يابد و گوشه چشمي به زندگي ما داشته باشد. شريدر با نوعي تذكار به روندهاي بيوقفه جهان تكنولوژيك، آيندهاي نزديك را بشارت ميدهد كه يحتمل گريبان انسان معاصر را خواهد گرفت و زيستن در حال و هواي آن، انسان را به ربات و ربات را به انسان شبيه خواهد كرد. پرسشها و ترديدهاي آلما در مواجهه با تام، واكنشهاي انساني و بينقص تام، تمامي آن نظارتهايي كه از جانب شركتهاي توليدكننده ربات در قبال رفتار مشتريان اعمال ميشود، ميبايست مقدمهاي باشد براي تامل ما در رابطه با آيندهاي كه در حال وقوع است. از ياد نبريم كه چگونه سير تطور عواطف انساني آلما در قبال تام شكل ميگيرد و تكامل مييابد. آلما كه چندي پيش مجبور شده سقط جنين كند و به نوعي براي گريز از ماتم مادر نشدن، خود را در فضاي بيكران و سرد پژوهشهاي علمي غرق كند، با حضور تام و بيان واقعيتي تلخ در رابطه با پژوهش زبانشناختي او، ناگهان از آن جايگاه نمادين دانشمند بودن فاصله گرفته و به انساني بدل ميشود كه ميتواند توامان آسيبپذير و قهرمان باشد. يك چرخش مهم در رويكرد به زندگي كه فرصت خودآگاهي را براي آلما فراهم كرده و او را براي زيستن در يك وضعيت تازه، آماده ميكند. گفتوگوي انتهايي مابين آلما و تام، نشان از اين حقيقت دارد كه چگونه رباتها با تمامي پيشرفت و تكاملي كه داشتهاند، همچنان در بروز عواطف انساني، مواجهه با امور غيرمتنظره و فهمِ تاريك و روشناي زندگي، لزوما بهترين تصميم را نميگيرند و حتي با تكيه بر محاسبات بسيار پيچيده رياضي، تلاش آنان در نمايش انسان بودن اغلب بيثمر و مضحك است. بنابراين انسان معاصر ميتواند همچنان به طبيعت بشري خويش اعتماد كند و با عواطف و احساسات خويش از جهان محاسبهگر و محافظهكار رباتها فاصله گيرد و بار ديگر براي تجربه كردن روابط انساني، به انسانها پناه برد. البته اگر تكنولوژي قبل از آن عامليتش را به يغما نبرده و او را به يك ربات تبديل نكرده باشد. به هر حال از ياد نبريم كه زندگي بدون ماشينيزم تا چه حد به امري نادر و طاقتفرسا بدل شده و اين زنگ خطري است براي همگي ما كه عامليت خويش را دوباره بازيابيم البته اگر پيش از اين همهچيز از دست نرفته باشد و انسان شدن همچنان معنايي رهاييبخش براي ما داشته باشد. كنش آلما در انتها را ميتوان بارقهاي كمسو از اميدي دانست كه ما ميتوانيم آن را زنده نگه داريم، در آن دقايقي كه از تكنولوژي فاصله گرفته و يكديگر را در مكان و فضاي واقعي ملاقات كنيم. جاييكه هيچ كس به تملك ديگري درنيامده باشد. هيچ كس انسان آن يكي نباشد.