دربي ايران، تلاقي محافظهكاران است
انتفاع مادي در جيب مديران و زيان روحي نثار هواداران
ابوالفضل نجيب
روزي كه در جدال دو شهرستاني همسايه بالانشين جدول ليگ، شش گل از خط دروازهها گذشت و دو برابر فرصت گل از دست رفت، بزرگترين و حساسترين و قديميترين دربي آسيا و يكي از مهمترين دربيهاي جهان در يك بازي سرد و بيروح با تساوي صفر - صفر پايان يافت. در اينكه تساوي با هر تعداد گل و حتي صفر - صفر جزيي از فوتبال است ترديدي نيست. آنچه اما سوالبرانگيز است روحيه محافظهكاري و ترس از باختن نزد بازيكنان و پيش از آن نزد مربيان دو تيم سرخابي بود. اين رويكرد داخلي ربطي به برخي فرصتهاي بادآورده و گاه از روي حساب و كتاب طي نود دقيقه بازي ندارد. باور شخصي بر اين است كه اين روحيه بر اغلب و اكثريت مربيان به خصوص ليگ برتر حاكم است. اين وضعيت بيشتر از آنكه ناشي از ضعف دانش و بضاعتهاي تاكتيكي باشد معطوف به روانشناختي مربيان وطني است. اين روانشناختي جز جنبههاي تربيتي بخشي معطوف به سيستم مديريتي هم دارد كه او هم درگير چرخه بقا است. كتمان نميكنم كه براي هواداران متعصب هميشه نباختن به هر قيمت به خصوص به تيمهاي رقيب بر تماشاي يك فوتبال زيبا و پرگل ارجحيت دارد. اما فراموش نكنيم اين روحيه پيشتر از طريق همين مربيان محافظهكار به تماشاگر منتقل ميشود. بديهي است در فوتبالي كه زيبايي در آن نقش و اهميتي ندارد، همهچيز به نتايج محدود ميشود. اين روحيه را ميتوان بهطور مضاعف در نگاه مربيان دربيها دنبال كرد. در نظر داشته باشيد هنوز بخش عمده كريهايي كه هواداران دو تيم سرخ آبي براي هم ميخوانند معطوف به تاريخچهاي است كه بر تعداد برد و باختها و به همان نسبت نتايج بردهاي پرگل تاكيد دارد. به همين ترتيب مربياني هستند كه ارزش و اعتبار و محبوبيتشان به تعداد بازيهايي است كه در مقابل رقيب سنتي تن به باخت نداده يا متحمل كمترين باخت شدهاند. به همين سياق محبوبيت بازيكنان هر دو تيم هم به تعداد بردها و به همان اندازه نباختنها متمركز است. در اين ميان آنچه محل اعراب ندارد ارجاع به زيباترين و پرگلترين بازيهايي است كه حتي به تساوي ختم شده است. اين ذهنيت از سالها پيش و به خصوص بعد از انقلاب و به دلايل روانشناختي ناشي از سياستهاي يك بام و دو هوا در قبال فوتبال و به خصوص دو رقيب سنتي كه بعضا سعي در مديريت نتايج بازيها داشته، به هواداران و مربيان نيز منتقل شده. آنچه در آمريت اين روحيه ميتوان اشاره كرد محدود كردن بخش اعظم سرگرميها و متمركز كردن آنها بر فوتبال و به خصوص دربي است. تا جايي كه حتي قرعهكشي ليگ را در آغاز فصل متاثر از حساسيت اين مسابقه تنظيم ميكنند. به علاوه از چند هفته قبل به تعبير خودشان براي اين بازي پيشوازي راه مياندازند. تاكيدم بر اين معني است كه بخش اعظم اين حساسيتها كه به تشديد روحيه محافظهكاري و ترس از باخت در دربي منتهي ميشود، معطوف به عوامل جانبي است؛ عواملي كه دلايل آشكار و پنهان متعدد بر انتفاع مالي و غيرمالي آنها از تشديد اين وضعيت تاكيد دارد. با اين حال اگر در نظر داشته باشيم در فوتبال ما نتايج پرگلي چون بازي سپاهان و گلگهر همواره امري اتفاقي است، در نقطه مقابل آن نتايج تساوي و به خصوص از نوع صفر - صفر يك امر عادي و قابل پيشبيني است. بديهي است در ليگي كه تعداد گلهاي ردوبدل شده در هر هفته از تعداد بازيهاي آن كمتر است نتيجه صفر - صفر دربي چندان جاي تعجب ندارد. مضاف بر اينكه اين نتيجه مسبوق به سابقه است. و ايضا اين صفر - صفرها بهرغم انكار، اما بخش اعظم آن دستپخت سياستگذاراني بوده كه به دلايل عديده و به انحاي مختلف ژن صفر - صفر به دربي تزريق كردهاند. شايد چند سالي است اين ملاحظات عليالظاهر در اين تساويهاي بيروح دخيل نباشند، اما تاثيرات متن و حاشيه آن رويكردها را نميتوان انكار كرد. نگاهي به دربيهاي مهم دنيا و نتايج حاصل از آن نشان ميدهد اهميت آن دربيها بهرغم آنكه ظاهرا به ريشههاي سياسي و منطقهاي و اقتصادي و ... مرتبط است، اما همه آن حساسيتها در زمين فوتبال به فلسفه رقابت سالم ورزشي محدود ميشوند. مبارزهاي كه بيش از هر عامل خارجي و دلايل برونمتني، اما به ذات فوتبال و همان اندازه به شعور تماشاگر احترام ميگذارد. چرا راه دور برويم؟ همزمان با دربي تهران، در آلمان يكي از قديميترين دربيهاي منطقهاي آلمان بين دورتموند و بايرن را شاهد بوديم. در آن دربي هم مثل دربي ما هيچ مربي براي باختن به زمين نيامده بود. وضعيت هر دو تيم در جدول كم و بيش شبيه وضعيت دربي تهران بود. گذشتن پنج گل از خط دروازهها در يك جدال نفسگير و زيبا، گذشته از نتيجهاي كه حاصل شد و اندوه و شادي زودگذري كه براي هواداران دو تيم به جا گذاشت، لذت فوتبال و تماشاي لحظههاي ناب فوتبالي را به ارمغان آورد. در انگلستان حساسيتها از اين اندازه هم بيشتر است، اما در بازيهاي اينچنيني شاهد بيشترين تعداد گلهاي ردوبدلشده هستيم. در اسپانيا دربي رئال و بارسلون از همه جاي دنيا به دلايل كاملا سياسي حساستر است. آن دربي به نوعي به مهمترين چالش سياسي در زمين فوتبال ارتقا پيدا ميكند. در آن دربي هم هيچ تيمي براي نباختن به ميدان نميآيد. در همه دربيهاي جهان مربيان و بازيكنان و ميل هواداران براي پيروزي بر رقيب سنتي است. با همين ميل و اشتياق است كه حتي باختن به رقيب سنتي چيزي از اعتبار و عشق و علاقهمندي هواداران به تيم محبوبشان كم نميكند. براي آنها نفس مبارزه براي پيروزي مهم است. اينكه ايمان دارند اراده پيروزي در بازيكنان سابق تيمشان جاري است. همين امر باعث ميشود واقعيت شكست را به همان اندازه لذت پيروزي بپذيرند. در اينجا اما ترس از باخت بيشتر از آنكه براي هوادار، در روح و روان مربي و بازيكن و متاسفانه قبل از آن مديراني نهادينه شده كه بود و نبودشان به نتايج و تبعات دربي گره خورده است. وقتي افتخار مربي يك پاي دربي نباختن به رقيب سنتي است، خواسته يا ناخواسته روحيه محافظهكارانه و به بيان سرراستتر ترس ناخودآگاه خود را بر ملا ميكند. اين ترس به نوعي در روح و روان مربيان ليگ جاري است. اين همه تساوي و بدتر از آن تساويهاي صفر - صفر متاثر از همين روحيه محافظهكاري و ترس از ذات و فلسفه مبارزه در زمين فوتبال است.
در نازل بودن سطح فوتبال و امكانات سخت افزاري و ... در مقايسه حتي با ليگهاي آسيايي شك و ترديدي نيست. اما آنچه از فوتبال گرفته شده روح مبارزه و ميل به پيروزي است و آنچه به اين وضعيت دامن ميزند ترس و نگراني از دست دادن موقعيت و صندلي و به بيان صريحتر منافع حاصل از فوتبالي است كه خود را در اين چرخه و بدون كمترين تحول تكرار ميكند. در فوتبالي كه دو رقيب سنتي آن به نوعي اعضاي يك خانواده هستند كه ميبايد حفظ و به همان اندازه براي صاحبخانه انتفاع مالي و سياسي داشته باشند، بهترين شيوه اداره حفظ و استمرار همين روحيه محافظهكاري است. آسيبشناسي و ريشهيابي اين وضعيت ناظر بر اين نگاه است. بخش انتفاعي، آنچه كم و بيش از منافع و تبعات ناشي از اين نگاه حاصل ميشود به جيب سياستگذاران و مديران ميرود و به همان اندازه تبعات زيانبار معنوي آن نثار مردم ميشود.