«نيويوركر» در يك گزارش تحقيقي مفصل منتشر كرد (بخشاول)
اسرار شكست ديپلماتيك امريكا در افغانستان
نويسندگان: استيو كول/ آدام انتوس
ترجمه: آرمين منتظري
روز چهاردهم آوريل سال جاري ميلادي، جو بايدن رييسجمهوري امريكا، به طولانيترين جنگ تاريخ امريكا پايان داده و اعلام كرد كه آخرين نيروهاي نظامي امريكا كه در افغانستان باقي ماندهاند را تا تاريخ يازدهم سپتامبر از اين كشور خارج خواهد كرد. چند هفته بعد، طالبان كنترل چند منطقه روستايي در افغانستان را به دست گرفت و شهرهاي بزرگ اين كشور را محاصره كرد. اواسط ماه ژوئن، جمهوري اسلامي افغانستان در آستانه مرگ قرار گرفت. اما اشرفغني، رييسجمهوري اين كشور، به وزراي كابينه خود اطمينان داد كه افغانستان توان مقابله را دارد. رنگينه حميدي، سرپرست وزارت آموزش افغانستان ميگويد: «اشرفغني در هر جلسهاي به ما اطمينان و قوت قلب ميداد. او مدام به ما يادآوري ميكرد كه امريكايي قول ندادهاند تا ابد در افغانستان بمانند.»
بيستوسوم ژوئن، غني و مشاورانش سوار هواپيما شدند و براي ديدار با جو بايدن به واشنگتن رفتند. همينطور كه هواپيما بر فراز اقيانوس آرام پرواز ميكرد، آنها در كابين نشسته بودند و دستور كار مذاكراتشان را در امريكا بازبيني ميكردند. مقامات افغان ميدانستند كه از نظر بايدن دولت افغانستان به شكل نااميدكنندهاي چند دسته و ناكارآمد است. اما غني همچنان اصرار داشت كه آنها يك پيام واحد مبتني بر تابآوري و مقاومت به امريكاييها بفرستند بلكه بتوانند دولت امريكا را قانع كنند كه در جنگ با طالبان از دولت افغانستان حمايت كند. امرالله صالح، معاون اول رييسجمهوري افغانستان كه گفته بود احساس ميكند تصميم امريكا براي خروج از افغانستان از پشت خنجر زدن به دولت افغانستان بوده است، با بيميلي با پيشنهاد غني موافقت كرد. بايدن در تاريخ 25 ژوئن در دفتر كارش در كاخ سفيد از غني و مشاورانش استقبال كرد. بايدن به غني گفت: «ما شما را تنها نميگذاريم.» سپس از جيب پيراهنش يك كاغذ بيرون آورد كه روي آن تعداد امريكاييهايي كه از زمان حملات 11 سپتامبر جانشان را در عراق و افغانستان از دست داده بودند، نوشته شده بود. بايدن كاغذ را به غني نشان داد و غني گفت: «من قدردان فداكاريهاي امريكاييها هستم.» او سپس توضيح داد كه هدف دولت افغانستان در شش ماه آينده اين است كه شرايط را در اين كشور به ثبات برساند. غني سپس به بايدن گفت: «مهمترين سوال من اين است كه آيا ما در كاخ سفيد هنوز دوستاني داريم؟» و بايدن پاسخ مثبت داد. سپس غني درخواست كمكهاي خاص نظامي از سوي امريكا را مطرح كرد. آيا امريكا ميتواند به ما هليكوپتر بيشتري بدهد؟ آيا پيمانكاران نظامي امريكا در افغانستان حمايتهاي لجستيكي از ارتش افغانستان خواهند كرد؟ براساس گفتههاي مقامات افغان كه در اتاق جلسه حاضر بودند، جوابهاي بايدن به اين سوالات مبهم بود. بايدن و غني درباره احتمال برقراري صلح ميان جمهوري اسلامي افغانستان و طالبان نيز گفتوگو كردند. ديپلماتهاي امريكايي سالها بود كه با طالبان گفتوگو ميكردند تا بتوانند مقدمات خروج امريكا از اين كشور و برقراري گفتوگوهايي صلح ميان كابل و طالبان را فراهم كنند. اما اين گفتوگو به جايي نرسيد و اينطور به نظر ميرسيد كه طالبان مصمم است كنترل دولت افغانستان را به زور اسلحه در اختيار بگيرد. مقامات افغان حاضر در اتاق جلسه ميگويند بايدن خطاب به غني گفت: «احتمال اينكه طالبان دست به اقدامات منطقي و عاقلانهاي بزند، خيلي زياد نيست.» همزمان با ديدار غني و بايدن، شهرزاد اكبر، رييس كميسيون مستقل حقوق بشر افغانستان، در واشنگتن بهطور جداگانه با امريكاييهايي كه در زمينه حقوق بشر، دموكراسي و توسعه افغانستان فعاليت ميكردند گفتوگو ميكرد. خانم اكبر به ياد ميآورد كه از شنيدن اينكه بسياري از اين امريكاييها از قبل به اين نتيجه رسيده بودند كه افغانستان ديگر يك هدف از دست رفته است و خودشان هم اين ايده را باور كرده بودند، تا چه اندازه شوكه شد. آنها از او پرسيدند كه براي فرار از كابل و چه نقشههاي احتمالي در نظر گرفته است. شهرزاد اكبر پس از اين ديدار رسمي تا چهارم جولاي در ايالات متحده ماند و به سخنراني بايدن در اين روز گوش داد. بايدن در آن سخنراني گفت: «ما به زودي آيندهاي درخشان پيش رويمان خواهيم ديد.» اكبر ميگويد: «آن روز عصر خيلي گريه كردم.» او به كابل برگشت و براي درخواست ويزا براي خودش و همكارانش مدام از اين سفارت به آن سفارت در رفت و آمد بود.
روز دهم ماه مه سال 1968، ايالات متحده امريكا گفتوگوهاي صلح ويتنام را در پاريس برگزار كرد. ريچارد نيكسون، رييسجمهوري وقت امريكا كه معتقد بود آن مذاكرات پوششي سياسي براي عقبنشيني امريكا از جنگ ويتنام است، خوب ميدانست كه مفاد توافق مورد مذاكره موجب خواهد شد ويتنام جنوبي كه متحد امريكا بود، آسيبپذير شود. در اكتبر سال 1972، نيكسون از هنري كيسينجر، مشاور امنيت ملياش، پرسيد كه احتمال نجات ويتنام جنوبي چقدر است و كيسينجر در پاسخ گفت: «فكر ميكنم احتمالش يك به چهار است.» و نيكسون در پاسخ گفت: «بسيار خوب. اگر قرار است اينقدر سريع فرو بپاشند اصلا شايد بهتر باشد كه فرو بپاشند.» ژانويه سال 1973، ايالات متحده امريكا توافقي را امضا كرد كه به نام توافقنامه پايان جنگ و بازگشت صلح به ويتنام معروف شد. دو سال بعد، ويتنام شمالي و چريكهاي ويتكونگ ويتنام جنوبي را تصرف كردند. هليكوپترهاي امريكايي آخر نظاميان امريكايي را از روي سقف سفارت امريكا در سايگون سوار كرده و از اين كشور خارج كردند.
سرنوشت جمهوري اسلامي افغانستان نيز چيزي شبيه به سرنوشت ويتنام جنوبي بود. به مدت چند سال، گفتوگوهاي صلح صرفا به دليل امتناع طالبان از گفتوگو با دولت افغانستان، معطل ماند. اما در سال 2018، دونالد ترامپ، رييسجمهوري وقت امريكا، تصميم گرفت- چه با مشاركت و چه بدون مشاركت رييسجمهوري افغانستان- به اين جنگ خاتمه دهد. او زلماي خليلزاد را به عنوان فرستاده ويژه مامور كرد تا مستقيما با طالبان كه آن زمان در دوحه دفتر نمايندگي داشت، وارد مذاكره شود. خليلزاده ديپلماتي 76 ساله بود كه در افغانستان به دنيا آمده بود و در رشته علوم سياسي در دانشگاه شيكاگو مدرك دكترا دريافت كرده و در چندين دولت جمهوريخواه خدمت كرده بود. از سال 2003 تا سال 2005 نيز او از سوي دولت جورج بوش به عنوان سفير به افغانستان اعزام شد. دستورالعملهايي كه به خليلزاد داده شده بود كاملا واضح بودند: با طالبان به شكلي به توافق برس كه نيروهاي امريكايي بتوانند در اسرع وقت از افغانستان خارج شوند.
در فوريه سال 2020، امريكا و طالبان توافقي را امضا كردند كه به نام توافق بازگرداندن صلح به افغانستان مشهور شد. براساس اين توافق امريكا پذيرفت همه نيروهايش را تا ماه مه سال 2021 از افغانستان خارج كند و در عوض طالبان نيز پذيرفت رابطه خود با القاعده و ديگر گروههاي تروريستي را قطع كرده، با حسن نيت با دولت افغانستان وارد گفتوگوهاي صلح شود و تلاش كند از خشونتورزي در افغانستان بپرهيزد. علاوه بر اين طالبان متعهد شد كه به نيروهاي ناتو و امريكا كه در حال ترك كشور هستند، حمله نكند. البته آنها مجاز بودند به حملاتشان به نيروهاي ارتش افغانستان ادامه دهند. بسياري از مفاد اين توافق علني نشدند و جمهوري اسلامي افغانستان نيز هيچ مشاركتي در امضاي اين توافقنامه نداشت. آن زمان، روابط ميان كابل و واشنگتن كه زماني در خصوص موضوعاتي نظير استقرار دموكراسي، دفاع از حقوق زنان و ملتسازي، گرم و دوستانه بود، آرام آرام به واسطه انتقادهاي مكرر و فرسودگيهاي متقابل، تلخ و پرتنش شده بود. توافق صلح ميان طالبان و امريكا، اوضاع را بهشدت بدتر كرد. اين توافق شامل برخي تفاهامات شفاهي و نوشتاري محرمانه نيز بود؛ از جمله اينكه براساس اين توافق، امريكا از كمك به ارتش افغانستان در مبارزهاش با نيروهاي طالبان منع ميشد. اشرفغني كه در روند امضاي اين توافق به كلي كنار گذاشته شده بود تلاش كرد تا بفهمد امريكا و طالبان بر سر چه توافق كردهاند و وقتي هم كه از ماجرا مطلع شد، بهشدت اعتراض كرد. بعدها، وقتي كه طالبان نتوانست به تعهداتش به امريكا بر طبق آن توافقنامه عمل كند، دولت ترامپ اين نقض عهد را ناديده گرفت.
حمدالله محب، مشاور امنيت ملي غني ميگويد: «غني احساس ميكرد به او دروغ گفتهاند. او تضعيف شده بود.» در طول آن مذاكرات، غني كانالهاي پشت پردهاش را با آن دسته از سياستمداران امريكايي كه از جنگ افغاستان حمايت ميكردند، حفظ كرد. يكي از اين سياستمداران ليندسي گراهام بود كه همواره از حضور نيروهاي امريكايي در افغانستان حمايت ميكرد. هر بار كه غني با گراهام گفتوگو ميكرد، گراهام بلافاصله با مايك پمپئو، وزير خارجه ترامپ تماس ميگرفت. در يكي از اين گفتوگوها مايك پمپئو غني را متهم كرد كه سعي ميكند واشنگتن را عليه دولت ترامپ بشوراند. نگاه بسياري از مقامات وزارت خارجه امريكا، از جمله ديپلماتهاي فراجناحي اين وزارتخانه، اين بود كه غني علاقه چنداني به گفتوگو با طالبان ندارد. خليلزاد ميگويد: «غني حفظ وضع موجود را ترجيح ميداد. اين وضعيت ميتوانست او را در قدرت حفظ كند.»
در ماه ژانويه وقتي كه بايدن به كاخ سفيد راه يافت اين قرارداد پراكنده را از دولت ترامپ به ارث برد. او ميتوانست بدون توجه به قرارداد، حضور نيروهاي نظامي امريكا در افغانستان را طولانيتر كند يا اينكه ميتوانست مسيري را كه ترامپ همواره كرده بود پي گرفته و نيروها را از اين كشور خارج كند. بايدن كه به عنوان معاون رييسجمهوري در دولت باراك اوباما مخالف اعزام تعداد بيشتر نيرو به افغانستان بود، كاملا شك داشت كه دولت افغانستان بتواند به امنيت و ثبات برسد و يك كشور قابل حكمراني بنا كند. بعضي اوقات بايدن در قبال افغانستان رويكردي بيرحمانه شبيه رويكرد نيكسون به ويتنام جنوبي داشت. تصميم بايدن براي خروج ناگهاني باقيمانده نيروهاي امريكايي در افغانستان موجب شد كه حركت طالبان به سمت تصرف كل افغانستان تسريع شود و به اين ترتيب آشوب و بلوا در جريان خروج نيروهاي امريكايي و هجوم مردم افغانستان به فرودگاه حامد كرزي كابل به عنوان يك نقطه سياه در كارنامه بايدن ثبت شد. براي جمعيت 38 ميليون نفري افغانستان اين شكست تبعات بسيار بدي به همراه داشت. طالبان بار ديگر قوانين سختگيرانه شريعت را در اين كشور به اجرا گذاشت و همين اقدام موجب شد كه افغانستان از دريافت ميلياردها دلار كمك خارجي محروم شده و حالا مجبور شود با قطحي گسترده دست و پنجه نرم كند. مباحثات، گفتوگوها و تصميمها در واشنگتن، كابل و دوحه كه موجب سقوط دولت افغانستان شد به شكل گستردهاي به شكل محرمانه صورت گرفت. صدها صفحه يادداشت جلسات، صورتجلسهها، ايميلها و اسناد به همراه مصاحبههاي مفصل با مقامات افغان و امريكايي، نشاندهنده اشتباه در قضاوت، توهم، غرور و فاجعهاي است كه از همان ابتداي كار آغاز شد. نخستين تلاش جدي براي آغاز مذاكره با طالبان در نوامبر سال 2010 انجام شد. 9 سال پيش از آن، ارتش امريكا دولت طالبان را كه به تروريستهاي القاعده پناه داده بود، سرنگون كرد. طالبان براي بازگشت به قدرت دست به سلاح برد و ريچارد هالبروك، فرستاده ويژه اوباما به منطقه، اميدوار بود بتواند نيروهاي طالبان را قانع كند كه دست از جنگ كشيده و وارد فاز فعاليت سياسي در افغانستان شوند. ديپلماتهاي امريكايي و مذاكرهكنندگان طالبان مذاكره درباره دستيابي به يك توافق صلح را آغاز كردند. اما طالبان از همان ابتدا از همكاري با دولت حامد كرزي سرباز ميزد چراكه معتقد بود او مترسك دست امريكا و حكومتش نامشروع است. حامد كرزي نيز درمقابل به اقدام امريكا در مشروعيت بخشيدن به اين شورشيان تندرو كه قصد براندازي دولت افغانستان را داشتند، اعتراض ميكرد. حتي در جريان يك ديدار ميان كرزي و رايان كراكر، سفير امريكا در افغانستان كه در اواخر سال 2011 صورت گرفت، كرزي خطاب به كراكر فرياد زد: «شما به من خيانت كرديد!» اوباما در نهايت در مقابل كرزي تسليم شد و اواسط سال 2013 گفتوگوهاي جدي ميان امريكا و طالبان در خصوص اشتراك قدرت در افغانستان پايان يافت. قبل از اينكه اوباما كاخ سفيد را ترك كند، به شكل محسوسي از ميزان حضور نيروهاي امريكايي در افغانستان كاست. اما همچنان تعدادي از نيروهاي امريكايي را براي مدتي نامعلوم در اين كشور نگاه داشت تا به مواضع القاعده و داعش حمله كنند و در مبارزه ارتش افغانستان با طالبان كمكحال باشند.
در سال 2017، دونالد ترامپ، ژنرال مكمستر را به عنوان مشاور امنيت ملي خود انتخاب كرد. مكمستر پيشنهاد كرد كه نيروي هوايي و كمكهاي اطلاعاتي امريكا براي حمايت از ارتش افغانستان تقويت شوند. علاوه بر اين پيشنهاد كرد كه امريكا موضع سختتري در قبال پاكستان كه حامي تاريخي طالبان به شمار ميآمد، اتخاذ كند. ترامپ با اين استراتژي موافقت كرد و اينطور به نظر ميرسيد كه پذيرفته برقراري صلح ميان طالبان و جمهوري اسلامي افغانستان امكانپذير نباشد. ترامپ در ماه آگوست سال 2017 گفت: «هيچكسي نميداند كه آيا اين صلح برقرار ميشود و اگر هم برقرار ميشود، زمانش كي خواهد بود.»
ترامپ قول داد نيروهاي امريكا تا زمان شكست القاعده و داعش در افغانستان باقي بمانند. او گفت: «تبعات خروج سريع از افغانستان هم قابلپيشبيني است و هم غيرقابل قبول.» اما وقتي اين استراتژي با شكست مواجه شد ترامپ به سرعت تلاش كرد راهي براي خروج از تبعات آن بيابد. او بعدها گفت كه بايد از غريزهاش پيروي ميكرده نه پيشنهاد ژنرالهايش. يك سال بعد، ترامپ مكمستر را اخراج كرده و جان بولتون را به سمت مشاور امنيت ملي منصوب كرد. بولتون يك محافظهكار سرسخت بود كه در شبكه فاكسنيوز به ارايه تحليل ميپرداخت. او پيشتر نيز در دولتهاي جمهوريخواه امريكا خدمت كرده بود. علاوه بر اين، ترامپ مايك پمپئو، رييس وقت سازمان سيا را به سمت وزير امورخارجه منصوب كرد. در طول تابستان سال 2018، پمپئو با خليلزاد كه در ماه سپتامبر به عنوان فرستاده ويژه امريكا براي مذاكره با طالبان منصوب شد، مشورت ميكرد. چارلز كوپرمن كه در آن زمان يكي از مشاوران ارشد بولتون بود ميگويد: «در آن زمان اينطور به نظر ميرسيد كه هيچكسي بهتر از خليلزاد شرايط افغانستان و بازيگرانش را نميشناسد. علاوه بر اين كانديداهاي ديگري هم براي اين پست وجود نداشت.» به يكي از ديپلماتهاي تيم خليلزاد گفته شد كه ترامپ تمايل دارد ظرف مدت شش ماه افغانستان را ترك كند اما شايد بهتر باشد كه او را قانع كنيم حداقل براي مدت زمان 9 ماه صبر كند. خليلزاد قدش كمي بيشتر از 180 سانتيمتر است و هميشه لبخند به لب دارد. اليوت آبرامز كه همكار خليلزاد در دولت جورج بود ميگويد: «زل واقعا دوستداشتني است. خيلي شوخطبع است و هميشه جوك تعريف ميكند.» همكاران ديگرش اما او را تاحدودي زير در رو ميشناسند. خصوصا وقتي كه درگير ديپلماسي پيچيده ميشود.
رايان كراكر درباره خليلزاد ميگويد: «در حرف زدن كم نميآورد اما براي اينكه دقيقا بفهميد درباره چه صحبت ميكند و چرا چنين صحبتهايي ميكند بايد خيلي به مغزتان فشار بياوريد.» او هميشه مرا ياد اين ضربالمثل عربي مياندازد كه ميگويد «خوب است كه حقيقت را بدانيد و آن را به زبان آوريد اما بهتر اين است كه حقيقت را بدانيد اما خودتان را به ندانستن بزنيد.» بولتون نيز در كتاب خاطراتش عنوان كرده كه زماني ترامپ درباره خليلزاد گفته بود «شنيدهام كه او يك كلاهبردار است. البته براي مذاكره با طالبان به يك كلاهبردار نياز داريد.» البته خليلزاد اين توهينها را با بيان جملهاي كه به هري ترومن نسبت ميدهند، پاسخ گفته است: «اگر در واشنگتن دنبال دوست ميگردي، يك سگ براي خودت بگير.»
اكتبر سال 2018، خليلزاد به كابل پرواز كرد و در ارگ رياستجمهوري 84 هكتاري افغانستان با اشرفغني ديدار كرد. آنها بيشتر از 50 سال است كه يكديگر را ميشناسند. اواخر دهه 1960 وقتي كه نوجوان بودند در برنامههاي تبادل دانشآموزان دبيرستاني دولت امريكا شركت كرده بودند. اشرفغني به اورگان رفت و خليلزاد هم راهي كاليفرنيا شد. بنابر اظهارات ديپلماتهاي امريكايي كه با هر دو كار كردهاند، در طول ساليان، روابط اين دو همواره مملو از رقابت بوده. وقتي كه غني در سال 2014 براي رياستجمهوري افغانستان كانديدا شد، اشاراتي كرد كه ممكن است خليلزاد هم در حال بررسي امكان كانديدا شدن خودش باشد كه البته خليلزاد اين سخنان را رد كرد. اين دو در جلسات به زبان دري و انگليسي شوخي ميكردند. اما در خلوتشان، هر كدام معتقد بودند كه ديگري از منيت و جاهطلبي بيش از حد رنج ميبرد.
غني كابينه زمان جنگش را با تكنوكراتهايي تشكيل داد كه همه از دانشگاههاي خارجي فارغالتحصيل شده بودند و به اين ترتيب سياستمداران سنتي و بازيگران قدرتمند افغانستان را كه كنار گذاشت. غني معتقد بود همانها بودهاند كه افغانستان را به اين حال و روز انداختهاند. ديپلماتها و فرماندهان نظامي امريكا مدام به غني اصرار ميكردند كه سعي كند با افرادي نظير كرزي، عبدالله عبدالله و چهرههايي نظير عبدالله رشيد دوستم كه گروه مسلح خودش را داشت، همكاري كند. اگر قرار بود طالبان حملهاي صورت دهد، بسياري از قدرت افغانستان در مقابل اين حمله، در قدرت اين افراد نهفته بود و خيلي سخت ميشد باوركرد كه غني بدون همكاري با اين افراد بتواند در مقابل طالبان بايستد يا معاملهاي با آنها صورت دهد. جيمز كانينگهام، كه در دور نخست رياستجمهوري غني سفير امريكا در افغانستان بود، ميگويد: «غني سياستمدار خوبي نبود. غني ويژگيهاي زيادي داشت كه من برايشان احترام قائلم اما او به هيچوجه از مهارت سياسي لازم براي ائتلافسازي و همكاري با افرادي كه با آنها اختلاف نظر داشت، برخوردار نبود.» غني در نخستين ملاقات با خليلزاد در ارگ رياستجمهوري، يك پاورپوينت طولاني از موانع صلح در افغانستان ارايه داد. او در نظر داشت كه امريكا و افغانستان با يكديگر مذاكره كنند و بعد رودرروي طالبان بنشينند. اين ايده از نظر خليلزاد كاملا غيرواقعبينانه بود. حدود 10 سال بود كه طالبان اصرار ميكرد كه براي مهيا كردن زمينه خروج نيروهاي ناتو كه آنها را نيروي اشغالگر ميدانست، تنها با امريكا مذاكره خواهد كرد. خليلزاد و بسياري ديگر از ديپلماتهاي امريكايي معتقد بودند كه مذاكرات صلح ميان دولت غني و طالبان بايد بعد از آن انجام شود كه امريكا خروج از افغانستان را پذيرفته و طالبان نيز پذيرفته باشد كه در چنين گفتوگويي شركت كند. بعد از اين ديدار، خليلزاد راهي پاكستان شد و در آنجا با رهبر شورشيان طالبان ديدار كرد. وقتي غني از اين ديدار خبردار شد، از عصبانيت داشت منفجر ميشد. البته غني به خشم و عصبانيت زياد مشهور بود. ياسين ضيا، ژنرال چهار ستاره ارتش افغانستان كه در آن زمان رييس ستاد ارتش بود به ياد ميآورد: «غني خيلي راحت عصباني ميشد و فرياد ميكشيد. در جنگ، اين نوع رفتارها هيچ كمكي به شما نميكند.» البته از نظر ديپلماتهاي امريكايي اين نوع عصبانيتها بيشتر ساختگي بود تا بتواند روند مذاكراتي كه هيچ كمكي به غني نميكرد را مختل كند. اما واقعيت اين بود كه نبود اعتماد بين خليلزاد و غني در نهايت كيفيت روابط امريكا و افغانستان را در سه سال آينده شكل داده و مختل كرد.
(بخشهاي دوم و سوم اين گزارش را در شمارههاي روزهاي آتي «اعتماد» بخوانيد.)
رايان كراكر درباره خليلزاد ميگويد: «در حرف زدن كم نميآورد اما براي اينكه دقيقا بفهميد درباره چه صحبت ميكند و چرا چنين صحبتهايي ميكند بايد خيلي به مغزتان فشار بياوريد.» او هميشه مرا ياد اين ضربالمثل عربي مياندازد كه ميگويد «خوب است كه حقيقت را بدانيد و آن را به زبان آوريد اما بهتر اين است كه حقيقت را بدانيد اما خودتان را به ندانستن بزنيد.» بولتون نيز در كتاب خاطراتش عنوان كرده كه زماني ترامپ درباره خليلزاد گفته بود «شنيدهام كه او يك كلاهبردار است. البته براي مذاكره با طالبان به يك كلاهبردار نياز داريد.» البته خليلزاد اين توهينها را با بيان جملهاي كه به هري ترومن نسبت ميدهند، پاسخ گفته است: «اگر در واشنگتن دنبال دوست ميگردي، يك سگ براي خودت بگير.»