ادامه از صفحه اول
نفتالي بنت در ابوظبي!
در ايالات متحده اما دولت باراك حسين اوباما خيزش تونسيها و مصريها را عليه نظامهاي سياسي بسته خود، طليعه ظهور دولتهاي باز و كثرتگرايي ميديد كه منطقه را از بيثباتي مزمن و تنشهاي دورهاي خارج ميكند و امكان همكاري نزديكتر آنها با امريكا را در جهت ساخت خاورميانهاي جديد فراهم ميآورد.
هنگامي كه نتيجه خيزش مردم مصر تسلط انحصاري اخوانالمسلمين بر آن كشور شد، امريكاييها متقاعد شدند كه داستان طبق علايق و منافع آنها پيش نميرود و بنابراين خود را از معركه دور نگه داشتند تا ائتلافي از ارتش و بروكراتهاي رژيم قبل و نيروهاي سكولار و اقليتهاي مذهبي و سلفيهاي غيرِ بنيادگرا به رهبري عبدالفتاح سيسي كار دولت اخواني را بسازند و شرايط را به زمان قبل برگردانند.
جمهوري اسلامي هم زماني كه توفان بهار عربي به سوريه رسيد، آن را نه خيزشي اصيل بلكه توطئهاي عليه متحد نزديك خود تعبير كرد و براي حفظ بشار اسد در قدرت، وارد ماجرا شد.
در اين ميان، كشورهاي محافظهكار عربي كه عمدتا بخشِ ضد سوري بهار عربي را ميپسنديدند، با مشاهده حساسيت ايران نسبت به سوريه، خواستار دخالت دولت اوباما براي سقوط بشار اسد شدند. دولت امريكا كه به اپوزيسيون سوريه بياعتماد بود، به درخواست عربهاي محافظهكار اعتنايي نكرد و نهايتا ايران علاوه بر جاي پايي در عراق و لبنان، در سوريه نيز حضور پررنگ و بيسابقهاي يافت.
كشورهاي عرب كه شاهد اعمال فشار دولت اوباما براي كنارهگيري حسني مبارك از قدرت بودند، انفعال آن دولت در برابر رژيم اسد را نشانهاي از بياعتنايي امريكا به گسترش حوزه نفوذ ايران و بيتفاوتي نسبت به سرنوشت خود تفسير كردند و نسبت به دولت اوباما بدگمان شدند.
در اين ميان، دونالد ترامپ با ظهور پر سر و صداي خود در كاخ سفيد درصدد بههم زدن معادله برآمد.
او از يك طرف با خروج از توافقنامه برجام، ايران را براي تامين منابع مالي لازم به قصد حمايت از گروههاي متحدش در منطقه در تنگنا قرار داد و از طرف ديگر، هياتي از يهوديان ارتدوكس را مامور تدوين طرح صلح خاورميانه و عاديسازي روابط بين اسراييل و كشورهاي عرب كرد.
هيات مذكور به رهبري جارد كوشنر داماد ترامپ، براي متقاعد كردن كشورهاي عرب به عاديسازي رابطه با اسراييل بر چهار مولفه انگشت گذاشت: يكم، حضور فزاينده ايران در منطقه به خصوص پس از شيوع صورتي از بهار عربي در يمن و بحرين. دوم، ضعف كشورهاي عربي در دفاع از خود و ضرورت حمايت امريكا از آنان به ويژه در برابر جمهوري اسلامي. سوم، مشروط كردن اين حمايت به عاديسازي مناسباتشان با اسراييل. چهارم، انضمام حدود 30درصد از كرانه باختري به اسراييل در صورت عدم عاديسازي رابطه كشورهاي عرب با آن.
بدينترتيب امري كه 10 سال قبل از مقوله غيرممكنات بود، در سايه رويدادهاي فوق به امري ممكن تبديل شد.
اين تازه هنوز آغاز ماجراست. اسراييل درصدد عاديسازي روابط خود با تمامي دنياي اسلام از كازابلانكا تا جاكارتاست بدون آنكه حتي نيازي به حل مساله فلسطين يا حتي آغاز مذاكره با دولت محمود عباس ببيند.
براي اين منظور آنان نيازمند ادامه بحران بر سر برنامه اتمي ايران هستند. نفتالي بنت براي بحث در همين باره به ابوظبي رفته است. متاسفانه در كشور ما فضا به گونهاي در آمده كه در مورد اين مسائل نميتوان به وضوح نظر داد!
در حالي كه اسراييل دونعل به سمت عاديسازي رابطه با تمام جهان عرب و اسلام ميتازد بدون آنكه حتي كوچكترين امتيازي به فلسطينيها داده باشد، در كشور ما فقط ميتوان از اضمحلال و فروپاشي قريبالوقوع آزادانه سخن گفت!
تفاوت نفتي بودجه دو دولت
بنابراين در صورت عدم لغو تحريم، چنين اعدادي براي نفت در بودجه، شبيه شوخي است.
اما فرض دوم، رفع تحريم است. شواهدي كه از مذاكرات وين داريم، چندان اميدبخش نيست. در دولت اول حسن روحاني كه ايران براي رفع تحريم، عزم جدي داشت و حاضر به توقف فعاليتهاي هستهاي خود براي اعتمادزايي بود و امريكا هم به عنوان طرف اصلي ايران در محور مذاكرات قرار داشت و وزراي امور خارجه ايران و امريكا رودررو مذاكره ميكردند، بيست و دو ماه طول كشيد تا مذاكرات به لغو تحريم منجر شود. اكنون كه فعاليتهاي هستهاي ايران شدت گرفته، بازگشت امريكا به برجام، خود به يك معضل تبديل شده، بدبيني طرفين افزايش يافته و بر خلاف گذشته، نه وزير امور خارجه در مذاكرات حضور دارد و نه ايران و امريكا رودررو مذاكره ميكنند، احتمال لغو تحريمها در كوتاهمدت بسيار اندك است. حتي اگر خوشبينانه بنگريم و تحريم رفع شود، ماهها طول ميكشد ايران جايگاه قبلي خود را احيا كند و صادرات نفت خود را افزايش دهد. البته فرض خوشبينانه اين است كه تا اوايل سال آينده تحريمها لغو شود و قيمت نفت بيش از شصت دلار باشد تا كاهش فروش نفت در زمان تحريم جبران شود. خلاصه اينكه فرض فروش نفت به ميزاني كه در بودجه 1401 آمده، هرچند كمي نسبت به پيشبيني بودجه قبلي كمتر است، اما باز هم آنقدر خوشبينانه است كه نميتوان بر مبناي آن، برنامهريزي مالي دقيقي انجام داد. مگر آنكه آرزوي همه ما - منهاي كاسبان تحريم - كه لغو تحريم است در كوتاهترين زمان ممكن تحقق يابد!