پاسخي به يك دروغ
ادامه از صفحه 5
واقعا ميتوان باور كرد كسي كه- بنا به ادعاي نامه جعلي - يك روز قبل، چنان تعابير زنندهاي را به امام نوشته و اعلام انزجار و وداع كرده! روز بعد، اين نامه را با همان خلوص و همان ادبيات هميشگي خويش با جمله روحي فداك به امام بنويسد و ضمن كسب تكليف در موضوعي، از ايشان درخواست ارسال اطلاعات براي تكميل خاطرات خويش بكند؟!
عدم كمترين تغييري در مكاتبات و ارتباط ايشان با امام (قبل و بعد از نيمه سال 62) را با مقايسه يادداشت فوق با مكاتبات قبلي و ديگر مكاتباتي كه ايشان بعد از نيمه سال 62 تا زمان حيات امام داشته را به راحتي ميتوان دريافت.
فقط از باب نمونه ابتدا و انتهاي چند مكاتبه ديگر كه بيانگر رابطه كم نظير و ارادتمندانه ايشان قبل و بعد از نيمه سال 62 است را ملاحظه فرماييد: «14/1/1361 روحي فداك با عرض سلام و دعاگويي؛ خستگي و كسالت داعي را از راه رفتن مانع شده و فقط به خوابيدن و استراحت ميگذرانم و عرايضي را پيشنهاد مينمايم...» و در حاشيه آن نوشته است: «نظراتي است نميدانم صحيح است يا سقيم و قابل قبول است يا خير.» (عكس4)
ادبيات آغاز و پايان نامه ايشان در ديماه همان سال 62 كه به ضميمه آن نامه مفصل يكي از ايرانيان مقيم امريكا متضمن پيشنهاداتي در رابطه با مسائل كشور را ارسال كرده بدين قرار است: « 16/10/62 روحي فداك مردم تصور مينمايند حضرتعالي ملاقات خصوصي و نامههاي حضوري و خصوصي و كارهاي فردي داريد و زياد مراجعه مينمايند درد دل هم دارند خداوند امور را اصلاح فرمايد نامهاي مفصل از لسآنجلس امريكاست تدريجا مطالعه فرماييد بد نيست... با تجديد دعوات، به آسايش فكري و جسمي و روحي حضرتعالي دعاگويم. خودم ناراحتي جسمي و خستگي دارم، فعلا بد نيستم ولي قادر كاري نيستم. التماس دعا دارم والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته پسنديده». (عكس5و6)
عين نامه ديگر ايشان كه در تاريخ 29 مهر 1362 به امام نوشته است: (عكس7)
ايشان در 12 اسفند سال 62 (6 ماه بعد از تاريخ نامه جعلي) نامه خويش را به امام با همان جمله «روحي فداك» آغاز كرده و از امام كسب مصلحت كرده و نامه را با اين عبارت به پايان ميبرد: «سلامتي و پيشرفت اهداف عاليه را خواستارم و التماس دعا دارم پسنديده». ادامه اين نامه نيز دروغ واضح ديگري را كه در نامه جعلي ادعا شده است، آشكار ميكند بر اينكه نه تنها آيتالله پسنديده هيچگاه تا پايان عمر امام خميني كمترين مانعي براي ديدار با امام نداشته بلكه صدها نفر با وساطت ايشان با امام خميني ديدار و گفتوگو كردهاند كه در فهرست ديدارهاي امام (كتاب محضر نور و آرشيو موسسه) و بسياري از مكتوبات آقاي پسنديده قابل ملاحظه هستند: (عكس8)
دو فراز آغازين و پاياني نامهاي كه آيتالله پسنديده در تاريخ 3 مرداد سال 1367 و به مناسبت قبول قطعنامه 598 به امام خميني نوشته است به رساترين وجه ممكن جعلي بودن نامه مورد بحث و دروغ بودن جدايي ايشان از امام را آشكار ميسازد كه ايشان نه تنها هيچوقت نسبت به درستي راه و مواضع امام دچار ترديد و مخالفت نشده بلكه راه و جايگاه او و مجاهداتش را مصداق سخن حضرت امام حسين (ع) معرفي كرده و مينويسد: « 3/5/67 13 ذيحجه 1408 باسمهتعالي محرمانه است به مناسبت قبول قطعنامه 598 روحي فداك با تبريك عيد اضحي و به فرموده حضرت امام حسين عليه السلام- رحمالله مسلما فلقد صار الي روحالله و ريحانه و تحيته و رضوانه- با مجاهدات و خدماتي كه به اسلام و ايران و مسلمين فرموديد و ادامه داده و ميدهيد داعي مطالب زير را هر چند موافق نظرتان نباشد عرض مينمايم...
و در پايان نامه مينويسد:
... داعي هشتاد سال است در جريان امور بوده و ديده و شنيده و پيشنهاداتي نيز كرارا دادهام آيا اين عرايض قابل قبول است يا خير بسته به امر و نظر مبارك است و الامر اليكم و السلام عليكم و الرحمه و التماس دعا دارم داعي سيد مرتضي پسنديده [و در ذيل امضاي خويش چنين نوشته] عرايض فوق براي حفظ وحدت و ايجاد اتحاد بهتر و بيشتر و تجديد روابط است هرگاه اكثريت مسوولان موافق بودند اقليت ناموافق برحسب ضرورت روز واجب است فعلا همكاري فرمايند».
اين ادبيات سرشار از عمق باور ايشان به صلاحديد برادر كجا و آن ناسزانامهاي كه جاعلان رسوا به دروغ به اين مجتهد دلسوز نسبت دادهاند كجا؟!
آغاز و پايان نامهاي ديگر از ايشان كه يكسال قبل از رحلت امام نوشته و مثل صدها مورد ديگر در نقش رابط امام و مردم درخواستها و شكواييههاي مراجعين را براي دفتر امام ارسال كرده است نيز مهر باطلي است بر ادعاهاي نامه جعلي: «25 شوال 1408 20/3/1367 خدمت ذي سعادت حضرت حجتالاسلاموالمسلمين آقاي حاج آقا احمد خميني دامت افاضاته سلام من الرحمان نحو جانبكم فانّ سلامي لايليق ببابكم با اهداء دعوات، شادمان باشيد چندين شكايت شفاهي و كتبي رسيده كه با كمال اختصار چون از جنابعالي تقاضا دارند مصدع ميشوم ...» (عكس9)
تعابير ايشان در پايان اين نامه خطاب به فرزند امام و همچنين درباره برادرش (حضرت امام) را با دروغپردازيها در آن نامه جعلي مقايسه كنيد. وي خطاب به فرزند امام مينويسد: «... مسعود و سعيد و سلامت و با قدرت و اختيار بيشتري و طول عمر زيادتر نائل آييد؛ و ظلّ رهبر بر قرار باد. فقط ايشان نگهدار دين و مملكت و اسلام هستند و سايرين اكثرا افكارشان نارسا ميباشد و السلام عليكم و الرحمه سيد مرتضي پسنديده». (عكس10)
موضع آيتالله پسنديده نسبت به رهبر معظم انقلاب اسلامي (آيتالله خامنهاي):
4- افزون بر دلايل فوق به لحاظ محتوايي نيز تعارض ديدگاه آيتالله پسنديده با آنچه در اين نامه جعلي از ايشان به عنوان موافق يا مخالف اشخاصي كه در نامه از آنان نام برده شده است، دروغ بودن اين نامه را آشكار ميسازد. براي نمونه به دو، سه مورد بسنده ميكنم.
ابتدا يادآور شوم كه طبق بررسيهاي به عمل آمده انگيزه جعل و انتشار اين نامه در خارج كشور كه چند سال بعد از رحلت آقاي پسنديده توسط فردي (: شمشيري) كه بياعتباري نقلها و آثارش به واسطه انواع نقلها و جعلهاي خلاف واقع حتي در بين مجموعه نيروهاي متضاد خارجنشين نيز زبانزد است و انگيزه بهرهبرداري از انتشار اخير اين نامه در فضاي مجازي دو موضوع بوده است؛ يكي بهرهبرداري از عبارتي است كه به دروغ در اين نامه با زنندهترين تعابير از قول آقاي پسنديده عليه آيتالله خامنهاي (رييسجمهور وقت در سال 62) نسبت دادهاند و ديگري مربوط به جريان مخفي شده در پشت عنوان حمايت از مرحوم آيتالله شريعتمداري در مقابل امام خميني است كه در اين نامه جعلي با درج عبارتي، آقاي پسنديده را در موضع همدردي با آقاي شريعتمداري و متعرض نسبت به امام نشاندهاند. در حالي كه هر دو موضوع به دلايل زير از اساس خلاف واقع است.
نامهها و آثار به جاي مانده از آقاي پسنديده اين واقعيت را گواهي ميدهد كه ايشان بهرغم اينكه در انتخابات اولين دوره رياستجمهوري از نامزدي آقاي بنيصدر حمايت كرده و نسبت به برخي مواضع سران حزب جمهوري اسلامي نظر مخالف و انتقادي داشت كه در مواردي از نامههاي ايشان به امام ديده ميشود اما هيچگاه حتي در زماني كه تنشهاي سياسي بين حزب و منتقدانش در اوج بود وي از حريم ادب و احترام و نقد دلسوزانه خارج نشد و از زماني كه آيتالله خامنهاي به رياستجمهوري برگزيده شد نه تنها هيچ نشاني از تضعيف و ابراز مخالفت به چشم نميخورد، بلكه به استناد موارد متعددي از مكاتبات، وي چه به صورت مستقيم يا با تقاضاي ارجاع نظرات خويش يا ارجاع پيشنهادات و درخواستهاي مراجعين از طريق امام خميني و فرزند ايشان به رياستجمهوري، در مسير تقويت رييسجمهور و ساير اركان نظام بر آمده است.
سندي قاطع بر دروغنويسي جاعلان نامه:
سند زير كه براي نخستينبار منتشر ميشود به روشني ثابت ميكند كه بر خلاف مطلب ادعا شده در نامه جعلي، آيتالله پسنديده نه تنها پرچم مخالفت با رياستجمهوري آيتالله خامنهاي را برنيافراشت، بلكه در زماني كه مسووليت عظيم رهبري انقلاب و جانشيني امام با انتخاب خبرگان به ايشان سپرده شد در همان نخستين روز (15 خرداد 1368) آقاي پسنديده علاوه بر اعلان بيعت خويش، براي تثبيت و تقويت جانشين امام طي نامهاي به آيتالله العظمي صافي كه از نزديكترين اصحاب خاص حضرت آيتالله العظمي گلپايگاني بوده است از طريق ايشان از آيتالله گلپايگاني ضمن استجازه و كسب تكليف نسبت به چند موضوع مرتبط با چگونگي ادامه فعاليت بيت ايشان به عنوان وكيل امام خميني، درخواست صدور پيام براي تاييد انتخاب خبرگان و رهبري آيتالله خامنهاي را مينمايد، فرازهاي مورد نظر از اين نامه دو صفحهاي بدين قرار است:
«اول ذيالقعده 1409
15 خرداد 1368
بسمهتعالي
خدمت ذي سعادت حضرت آيتالله معظم آقاي حاج شيخ لطفالله صافي دامت بركاته
با عرض سلام و تاسف از رحلت برادرم حضرت امام خميني طاب ثراه
چنانچه قبلا تقاضا كردم فعلا تقاضا را تجديد مينمايم استدعا دارم با عرض دعوات و سلام و تحيات به محضر حضرت آيتالله العظمي آقاي گلپايگاني مدظله العالي نسبت به عرايض براي داعي در صورت صلاح و جواز كسب اجازه فرماييد.
1- هر گاه بقاء بر تقليد ميت را جايز ميدانيد عقيده دارم و صلاح ميدانم كتبا و به وسيله تلويزيون و غيره اعلام فرمايند كه مقلدين حضرت امام خميني طاب ثراه مجازند به تقليد ادامه دهند.
2- ....
3- ....
4- ...
با تجديد و تمديد عرض سلام و اخلاص به حضور مبارك ايشان و به منظور حفظ كيان اسلام، تشيع و دوام روال فعلي و حفظ روحانيت و روحانيها و دوام قدرت مملكت اسلام عقيده دارم ايشان به مراتب ذيل نيز توجه فرمايند تا نظرشان چه باشد.
الف- چون آقاي خامنهاي را خبرگان به عنوان رهبر انتخاب كردهاند، صلاح ميدانم دستخطي به ايشان خطاب و مرقوم فرماييد كه رهبري جنابعالي را تاييد مينمايم و اطمينان دارم كه جنابعالي به خدمات ديني و اسلامي اشتياق كامل داريد و لازم است تمام جهات اسلامي و مصالح مملكتي را كاملا مراعات نماييد ... پسنديده». (عكس11و12)
آيا سند فوق به تنهايي و بينياز از ارايه هرگونه دليل ديگر، دروغ و جعلي بودن نامه ادعايي را آشكار نميسازد؟
موضع آيتالله پسنديده نسبت به حزب خلق مسلمان و آيتالله شريعتمداري:
ادعاي نامه جعلي مبني بر مقابل قرار گرفتن آقاي پسنديده در برابر امام خميني و حمايت ايشان از مرحوم آقاي شريعتمداري نيز مشابه موضوع فوق با توجه به توضيحات و دلايل مستند زير از اساس دروغ است.
الف- بعد از تبعيد امام به تركيه و عراق ياران امام خميني و فرزند ايشان براي خنثي كردن نقشه ساواك در قطع شهريه امام و قطع ارتباط مقلدين با ايشان و تعطيل نمودن بيت امام در قم از آيتالله پسنديده درخواست ميكنند از خمين به قم مهاجرت و در بيت امام مستقر شود. فعال شدن كانون ارتباطات امام و هدايت مبارزه در آن سالهاي اختناق سبب يورش چندباره ساواك به منزل امام در قم و دستگيري و تبعيد آيتالله پسنديده و چند تن از ياران امام شد. بدين جهت آقاي پسنديده در آن دوران سخت - نه فقط به عنوان ناظر آگاه بلكه به عنوان وكيل شرعي تامالاختيار امام خميني در ايران- از نزديك در متن جريانات تقابل فكري و عملي مجموعههاي وابسته به مرحوم آقاي شريعتمداري با امام خميني و بهرهبرداري درازمدت ساواك از خطمشي و ديدگاههاي متفاوت آقاي شريعتمداري در برابر مواضع سازشناپذير رهبر نهضت و تلاش موفق ساواك براي رخنه و نفوذ در بيت مرحوم آقاي شريعتمداري- كه اسناد فراوان منتشر شده آن در دسترس همگان است - حضور داشته است و در خاطرات مبارزين، رويدادها و رنجهاي بيشمار ياران و اصحاب بيت امام در آن سالها از ناحيه اين تقابل بازگو شده است.
در همه آن سالها يكي از كانالهاي مهم اطلاعرساني به امام در رابطه با اقدامات جريان مذكور، نامهها و پيامهاي آقاي پسنديده به امام بوده كه در متن رويدادها حضور داشته و از آن متاثر بوده است تا جايي كه امام خميني در برخي نامههايش از نجف و پاريس به ايشان، وي را دلداري داده و دعوت به صبوري كرده است. (از باب نمونه رجوع كنيد به صحيفه امام ج2 ص477 و ج3 ص440)
بر خلاف ادعاي نامه جعلي، اين امام خميني است كه در نامهاي خطاب به آقاي پسنديده مينويسد: « به عرض حضور مبارك ميرساند، مرقوم مبارك توسط آقاي آقا رضا واصل، سلامت و سعادت حضرتعالي را خواستار است. مطالبي كه بايد به عرض برسانم... نسبت به آقايان خصوصا آقاي شريعتمداري در منزل حضرتعالي حتي يك كلمه انتقاد نشود. لازم است حفظ اين مقامات بشود. هر كسي خواست جسارتي بكند جلوگيري فرماييد. اصلا محضر شما بايد مبرا باشد از اين نحو امور. خود حضرتعالي حتي گله هم نكنيد، اثري جز مفسده ندارد.» (صحيفه امام ج4 ص281)
آگاهي و تاثر آقاي پسنديده از اين جريان انحرافي در مسير نهضت منحصر به قبل از انقلاب نيست چنانكه در بندهاي بعد مستندا و به اختصار بيان شده است دغدغه و اطلاعرساني آقاي پسنديده از فعاليتهاي تخريبي اين جريان كه بعد از پيروزي انقلاب با تشكيل حزب خلق مسلمان و ايجاد درگيريهاي خشونت زا در قم و تبريز تشديد و با كشف پيوند عناصر نفوذي در بيت آقاي شريعتمداري با طرح كودتاي ناموفق عليه جمهوري اسلامي علني شد نيز در مكاتبات آقاي پسنديده به امام استمرار داشته است. بنابراين آنچه در نامه جعلي از قول آقاي پسنديده در حمايت از آقاي شريعتمداري در مقابل با امام بيان شده است از اساس با مواضع سياسي و واقعيتهاي تاريخي زندگي آقاي پسنديده و مطالب نامههاي ايشان در تضاد است. (نمونهاي از آن در بندهاي زير با استناد به عين دستخط ايشان بيان شده است)
ب- در ماجراي حزب خلق مسلمان و حمايت آقاي شريعتمداري از اين حزب، آقاي پسنديده در يكي از يادداشتهايش به امام خميني مينويسد: «[آيا]در جواب اقاي شريعتمداري صلاح نيست علماي بلدان به آقاي گلپايگاني و آقاي نجفي بنويسند كه آنها آقاي شريعتمداري را متوجه مفسده و خسارت به اسلام و ايران بنمايند و اشاره به غائله پيشهوري- و ايضا به نفع امريكا و صهيونيسم و حزب مخفي فرقان و فداييان و نظاير آنهاست، شايد موثر شود- و بدانند كه فرقان قتلهاي مرحوم مطهري و قرني و مرحوم قاضي و غير هم را عهدهدار شدند». (عكس13)
ايشان همچنين در يادداشتي ديگر - كه گزارشي است به امام خميني از ديدارشان با مسوولان (ظاهرا دولت موقت) - در همين رابطه مينويسد: «... و نيز تلگراف زياد به آقاي شريعتمداري را صلاح نميدانستند بعكس نظر داعي كه هر چه زيادتر باشد بهتر است و صريحا بنويسند شما اشتباه ميكنيد و به ضرر ايران و اسلام است شايد خوب باشد. قدرت دولت بايد زياد باشد مخصوصا در كردستان و تبريز.» (عكس14)
در همين زمينه آقاي پسنديده در نامهاي ديگر نوشته است: « 5 - در مراغه و مخصوصا بيرجند با شركت علما و حتي آقاي ابراهيمي، فرستاده دفتر، راهپيمايي له آقاي شريعتمدار شده و در تهران جماعات انحرافي و غير انحرافي مخالف همدست شده و ايجاد اختلاف مينمايند.
راجع به حزب جمهوري خلق مسلمان و جماعات وابسته به آن حزب خيلي سوال ميكنند و من از جواب طفره ميروم چون صريحا حزب را نسبت به آقاي شريعتمداري ميدهند و ميگويند ملاقات مخصوص در منزل ايشان زياد جريان دارد.» (عكس15)
ايشان در يادداشتي ديگر نوشته است: «... فعاليت خلق مسلمان در آذربايجان خيلي خيلي زياد است، تبليغاتشان مفيد نيست.»
ج- در زماني كه دولت موقت تصميم به انتخاب مسوولان استان آذربايجان با تاييد آيتالله شريعتمداري گرفت (و با نظر وي آقاي مقدم مراغهاي استاندار آذربايجان شرقي شد) آقاي پسنديده نظر خويش را در بند دوم يكي از يادداشتهايش بدين شرح نوشته است: « 2 - عقيده داشتم در تبريز حكومت مقتدر و شهرباني و نظامي قوي باشد لاغير و فقط نماز و نماز جمعه باشد و تمام عمليات زيرنظر حكومت، استانداري و محاكم عادي با حضور يك عالم در هر محكمه عادي- توضيحا: طبق قانون اساسي هم هست؛ ضرر مرجع براي نهضت از شاه زيادتر است حالا كه بنا شده مامورين با نظر ايشان باشد دولت مامورين را انتخاب و به تصويب ايشان برساند و محرمانه شوراي انقلابي لايحهاي تصويب كنند كه استانداران و فرمانداران بايد حايز شرايطي باشند مثلا ليسانس دكتر در ... تا بعدا مامورين كه با شرايط منطبق نيست رد كنند- نميشود مامورين به دست آقاي شريعتمدار باشد- تاكيد فرماييد آقاي مدني را كاملا مراقبت نمايند.» (عكس16)
د- سند ديگر، نامه آقاي پسنديده به امام خميني در رابطه با غائله ايجاد درگيري خونين به وسيله حزب خلق مسلمان در سال 58 در تبريز است. توضيح اينكه بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب با چراغ سبز شوروي و با تحريك و حمايت امريكا (كه اسناد آن بعد از تسخير سفارت امريكا منتشر شد) دولت بعثي عراق طرح تجزيه ايران را با شعار خودمختاري و با تقويت و تجهيز نيروهاي ضد انقلاب كه شامل طيف وسيعي از سلطنتطلبها (سالارجاف، اويسي، بختيار) و حزب دموكرات و گروهكهاي كمونيستي و مائويستي (فداييان خلق، پيكار و كومله) ميشد را در كردستان پيگيري كرد؛ حزب خلق مسلمان كه از حمايت آقاي شريعتمداري برخوردار بود (با تحركات دو تن از سران اين حزب: مقدم مراغهاي و حسن نزيه) غائلهاي مشابه را در آذربايجان تدارك ديدند كه به تصرف چند ساعته راديو و تلويزيون و برخي مراكز ديگر انجاميد و البته هر دو توطئه با هوشياري مردم و پيشمرگان مسلمان كرد و با فرمان بسيج امام خميني و رشادت شهيد چمران در كردستان و در آذربايجان نيز در همان روزهاي نخست با خيزش عمومي مردم غيور تبريز و سراسر آذربايجان كه برجستهترين سهم را در پيروزي انقلاب داشتند نقش بر آب شد كه پيامد آن عدول و برگشت جمع كثيري از مقلدين آقاي شريعتمداري و اعلام جدايي اكثريت اعضاي شوراي مركزي حزب خلق مسلمان از اين حزب بود. در اوج غائله مذكور آقاي پسنديده در يادداشتي كه به دفتر امام خميني ارسال كرده است ضمن اشاره به آمادگي مردم تبريز براي مقابله با حزب خلق مسلمان، اطلاعات موثق خويش از جلسه هماهنگي گروهكهاي ضد انقلاب در كردستان با حزب مذكور براي ايجاد درگيري منجر به خونريزي در تبريز را چنين گزارش كرده است: « ... گفتهاند كه چند نفر كشته اگر داشته باشيد ما به كمك خواهيم آمد و مطابق مذاكرهاي ديگر؛ بايد در مياندوآب و منطقه اروميه مراقبت به عمل آيد كه كردها نتوانند تبريز بروند و آقاي حسني رفتنشان از اروميه به تبريز مضر است و به عقيده آقاي مدني صلاح نيست- بايد آقاي حسني اروميه را مواظبت كنند و از رفتن كردها جلوگيري كنند تبريز مردم با آقاي شريعتمداري نوعا موافق نيستند و عدول مينمايند- در تلويزيون تبريز و راديو اخلال ميشود و بعضي مامورين مورد اطمينان نيستند. از تبريز مردم اجازه حمله ميخواهند و آقاي مدني مخالف زد و خورد هستند و حق دارند. مدتي قبل عريضه كردم كه مراقبت از راههاي ورود به تبريز به عمل آيد چرا عمل نشد .... روز اربعين نقشه دارند و برنامه براي تبريز و قم و تهران دارند راديو بايد اعلام كند كه حزب خلق مسلمان به تحريك بعضي قصد دارند در تهران و قم و تبريز آشوب كنند ...» (عكس17)
ه- بعد از پيروزي انقلاب اسناد جلسات متعدد آقاي شيخ غلامرضا زنجاني پيشكار فعال بيت آقاي شريعتمداري با مقامات ساواك و نمايندگان ويژه دربار شاه براي برنامهريزي ايجاد شكاف در جامعه و شكست نهضت به دست آمده بود. آقاي پسنديده در زماني كه با تحريكات و بهرهبرداري حزب خلق مسلمان، مصاحبهها و مواضع اختلافانگيز آقاي شريعتمداري شدت گرفته بود، در بخشي از گزارشاتش به امام خميني مينويسد: «... نميدانم نامه عصر امروز آقاي شريعتمدار را خطاب به علماي ولايات حضورتان آوردهاند يا خير- آيا صلاح هست سوابق مرحوم آقا شيخ غلامرضا با مقامات را آقاي خلخالي يا ديگري يا بدون اسم فتوكپي كنند يا خير محتاج به بررسي و مشاوره است.»
ادامه در صفحه 8