موزه؛ التيام التهاب
سارا كريمان
برافروختگي يكي از معادلهاي فارسي است كه در برابر واژه التهاب به كار ميرود. اين واژه ميتواند تعاريف مختلف فيزيكي، طبيعي، جامعهشناسي و غيره داشته باشد و كاربرد متنوع آن از عجايب و نكات ظريف زبانشناسي است. به تعريف ساده التهاب نتيجه و برونداد مواجهه با فشار عامل خارجي يا ناشناخته است. به عنوان مثال يك تكه چوب اگر در معرض عامل خارجي حرارت قرار گيرد شعلهور ميشود. يعني برافروختگي و شعله چوب نتيجه اين مواجهه است. التهاب يا تب در بدن انسان به دليل مقابله بدن با يك فشار يا عامل خارجي است. به صورت كلي التهاب هر چيز را از وضعيت عادي و پايدار خود خارج ميكند و البته معمولا با صدمه يا تغيير شكل همراه است. اما در حوزه علوم اجتماعي گاهي عنوان ميشود كه فضاي يك جامعه، شهر، كشور يا كل جهان ملتهب است. اين التهاب به معناي رفتار يا برونداد يا عكسالعمل بخش زيادي از افراد جامعه است كه در نتيجه يك چالش يا وضعيت غيرعادي در وضعيت غير پايدار قرار گرفتهاند. چالشها و ابرچالشهاي جهاني زمينهساز بزرگترين التهابات اجتماعي بودهاند. بحرانهايي مانند جنگ، پاندمي يا مهاجرتهاي بزرگ جوامع را دچار التهاب و تشنج ميكند. جامعه ملتهب مملو از رفتار غيرعادي و ناهنجار است. اما آنچه در برابر التهاب قرار ميگيرد يا از بروز آن جلوگيري ميكند، مقاومت و قدرت است. چنانچه در مواجهه يك چوب و حرارت مقاومت يا قدرت مقابله چوب بيشتر باشد حريق رخ نخواهد داد. اين مقاومت برآمده از جنس و ساختار است. معمولا مواد متراكم مقاومت بالاتري دارند. در ساختارهاي اجتماعي قدرتمند، التهاب و تشنج به كمترين ميزان ميرسد و در نتيجه از نابودي فاصله ميگيرند. با وجود اينكه عوامل متعدد زمينهساز قدرت اجتماعي هستند اما نتيجه اصلي از همگرايي و تراكم حاصل ميشود. از جمله مهمترين عوامل متعدد پيوستگي و قدرت اجتماعي ميتوان به عنوان كلي فرهنگ اشاره كرد. با توجه به تعاريف متعدد و عناوين بيشمار ذيل اين واژه، قدرت حاصل از فرهنگ در تثبيت و تقويت اجتماعي و نيل به جامعه مقاوم در برابر انواع فشارها كه ميتواند به التهاب بيانجامد، در رده مهمترين عوامل و به اعتقاد بسياري از انديشمندان عامل اصلي است. شوراي بينالمللي موزهها سال 2015 شعار [موزهها براي جامعه پايدار] را به عنوان شعار محوري خود انتخاب كرد. پس از آن هم تاثير اين نگاه محوري در تمامي شعارهاي سال ايكوم مشهود است. به عنوان مثال شعار 2022 ايكوم كه [قدرت موزهها] است، در متن خود به اهميت و جايگاه ساختار فرهنگي موزه در نيل جامعه به سوي توسعه پايدار تاكيد ميكند. از جمله ابرچالشهاي اين دوران، چالش اقتصادي است. بحرانهاي اقتصادي از آنجا كه تبعات معيشتي و مساله مرگ و زندگي را به همراه داشته هميشه زمينهساز التهابات گسترده اجتماعي بوده است. اكنون دو وضعيت را ميتوان تصور نمود. در وضعيت اول نهادهاي فرهنگي و ازجمله موزهها توامان با بقيه ساختارهاي اجتماعي و اقتصادي، موجبات قدرتمند شدن جامعه را فراهم ميآورند در نتيجه جامعه پرقدرت اصولا كمتر در معرض التهاب قرار ميگيرد. در وضعيت دوم يك جامعه به علل مختلف در آستانه التهاب قرار گرفته است و اكنون نيازمند بازنگري، ترميم و تجديد قوه و بنيه است كه در اين صورت نهاد فرهنگ وظيفهاي سنگينتر دارد. به نظر ميرسد چرخه مجادله دو نظريه اقتصاد زيربناي همه چيز از جمله فرهنگ و فرهنگ زيربناي اقتصاد و عامل پايداري جامعه، نامتناهي و براساس نمودار زمان در هر مقطع يك سويه با اقبال بيشتر باشد. ماكس هوركهايمر موسس مكتب فرانكفورت، با نظريه سنتي، كه شامل نگرش پوزيتيويستي، علمگرايانه يا كاملا برمبناي مشاهده است و به كلي كردن مسائل و قوانين ثابت مبادرت ميورزد، به جدل ميپردازد. از نظر او واقعياتي كه احساسات ما به خودمان را نشان ميدهند به دو شيوه اجتماعي قابل نمايشند: اول از طريق سيرت تاريخي شيء درك شده؛ دوم سيرت تاريخي ارگان ادراككننده. هر دوي آنها به طور ساده، طبيعي نيستند و توسط فعاليتهاي انساني شكل گرفتهاند و در عين حال، هر تك فرد، خودش را به صورت پذيرا، تسليم و منفعل در زمينه اصل ادراك، درك ميكند. اما واقعيت امروزه موزهها اين است: آنها كمتر، وضعيت پيشران دارند. يعني عليرغم تدوين سياستها و اتخاذ روشها، خروجي موثري برمبناي آمار و ارقام ندارند. موزهها امروزه بيشتر التيامبخش هستند بدين معني كه با گذر يا حين گذر از چالشها و التهابات، گسترهاي از تاريخ و وجود را به ما يادآور ميكنند و ميگويند به هر ترتيب ما جزيي از گستره عظيم تاريخ هستيم.