• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5114 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۲ دي

داستاني كه نويسنده نداشت

رامين جهان‌پور

بالاخره تصميم گرفتم براي پيدا كردن مجلاتي كه داستان‌هايم در آن چاپ شده بود و هيچ نسخه‌اي هم از آنها نداشتم به سراغ دفتر مجله‌اي بروم كه خاطرات نوجواني‌ام را در لابه‌لاي آن، جا گذاشته بودم. اتفاقا سردبير محترم و مسوول آرشيو آن نشريه هم با آغوش باز از من استقبال كردند و گفتند: «اين تو و اين هم آرشيو نشريات، هركدام را كه مي‌خواهي بردار و برو!» جاي شما خالي. مجله‌ها را برمي‌داشتم و با شوق و حسرت ورق مي‌زدم. چون ياد همان سال‌هايي مي‌افتادم كه داستان‌هايم در آن نشريه چاپ مي‌شد و به همكلاسي‌هايم نشان مي‌دادم. مجلاتي كه در آنها داستان‌هاي خودم چاپ شده بود را برمي‌داشتم و كنار مي‌گذاشتم. همان‌طوركه مشغول كندوكاو داخل آرشيو نشريات بودم نگاهم به داستاني خورد كه عنوانش برايم خيلي آشنا بود، اما اسم نويسنده‌اش را ننوشته بودند. شروع كردم به خواندن داستان. هرچقدر بيشتر مي‌خواندم، تعجبم بيشتر مي‌شد. مگر مي‌شد كه نثر و سبك نوشته خودم را نشناسم! هرچقدر با فكرم كلنجار رفتم يادم نيامد كه چرك‌نويس آن داستان را كجا گذاشته‌ام. يا اصلا آن داستان را در چه تاريخي نوشته‌ام. كار، مال سال‌ها قبل بود. البته اين را هم بگويم كه در آن زمان، داستان‌ها را به صورت دستنويس تحويل نشريات مي‌داديم و هنوز چيزي به اسم كامپيوتر و واتساپ و ايميل و... در بساط ما نبود. موضوعي كه ذهنم را مشغول كرده بود اين بود كه چرا آن داستان اسم نداشت. احتمالا اين مساله يا از حواس‌پرتي من بوده يا حروفچين محترم كه يادش رفته بود اسم مرا پاي داستانم بياورد. به هرحال در آن لحظه فكرم به هزار جا رفت. با خودم گفتم: من اين داستان را برمي‌دارم و دوباره تايپ مي‌كنم و به يك نشريه ديگر مي‌دهم اين‌بار هم اسم خودم را زير داستانم مي‌نويسم. به‌هرحال اين حق من است، چون خودم خالق آن هستم. اما بازهم با خودم فكر كردم: اصلا از كجا معلوم اين كار مال من باشد؟ اگر نويسنده‌اي‌ پيدا شد و گفت چرا سرقت ادبي مي‌كني چه كار كنم؟ ديگر داشتم واقعا دچار ترديد مي‌شدم كه آن داستان كوتاه، واقعا داستان من هست يا نه؟ اما نثرش خيلي شبيه داستان‌هاي خودم بود و اصلا يادم هم بود كه آن را در نيمه شبي زمستاني نوشته بودم. به‌هرحال آن روز با يك عالمه علامت سوالي كه در سرم وول مي‌خورد، از دفتر مجله خارج شدم و حالا پس از سال‌ها گذشتن از اين ماجرا هنوز هم نمي‌دانم آن داستان بدون نويسنده، مال من بود يا نه؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون